زمستان امسال گویی بیشتر از سالهای دیگر عجله داشت و زودتر از همیشه رسیده است. هنوز یک ماه به شروع تقویمی زمستان مانده است ولی اکثر مناطق ایران بارش برف و مشکلات سرد شدن هوا را تجربه کردهاند. ازجمله در نواحی شمالی کشور که بارش برف تقریباً همه مردم ازجمله کشاورزان را غافلگیر کرد. بارش برف و سرد شدن هوا ممکن است مشکلاتی هم داشته باشد. در کنار همه مشکلات میتوانیم از بارش برف لذت هم ببریم. همراه بنیتا، خاطرات روزهای برفی دوران کودکی و ساختن ادم برفی شکم گنده را دوباره تجربه کنیم.
Credit: igorsandman
یکی از قدیمیترین تفریحات روزهای برفی، برفبازی و ساختن آدمکهای برفی بود. روزهایی که بارش برف اسمان شبها را نارنجی میکرد بیشتر ما، با آرزوی تعطیلی فردای مدارس بخواب میرفتیم و فردا اولین کاری که میکردیم این بود که دست در لایه برف باریده بکنیم و امیدوار باشیم که رادیو یا تلویزیون خبر تعطیلی مدارس را بدهد. اگر مدرسه آن روز تعطیل بود، خبری از درس هم نبود، لااقل تا ظهر. ولی اگر مدرسه باز بود، تمام رؤیاهایی که شب با آن خوابیده بودیم یکییکی آب میشد. بگذارید برگردیم بهروز برفی و شانس خوب ما که مدارس تعطیل میشد. با همه شوقوذوق کودکی دستکش به دست میکردیم و به حیاط یا کوچه سرازیر میشدم، سرما کارساز نبود مگر میتوانست مقابل گرمای کودکی و شوقی که برای ساختن آدمبرفی بود کار کند.
ساختن ادم برفی
ساختن آدمبرفی قلق داشت. آدمبرفی باید گرد میشد، دو کره که یکی روی دیگری سوار میشد، این عادیترین شکل ساختن یک آدمبرفی بود. برای ساختن آدمبرفی باید گلوله کوچکی در دستانمان بهصورت کاملاً کروی درست میکردیم و آن را در ابتدای مسیری که برف پوشانده بود قرار میدادیم. دوست داشتیم کوچههایمان سرازیری بود تا گلوله را روی برفها هل دهیم و خودش مسیر را طی کند. گلوله را روی برفها میگذاشتیم، با دست آن را روی برف هل میدادیم، برف رفتهرفته به تن گلوله کوچک میچسبید و بزرگ و بزرگتر میشد، گاهی اوقات باید جهت چرخش را همتغییر میدادیم تا شکل کروی داشته باشد. اول سر آدمبرفی را باید میساختیم. گلوله کوچک که روی برفها پیش میرفت درنهایت تبدیل به سر آدمبرفی ما میشد. گلوله دیگری مثل همین یکی را درست میکردیم و دوباره روی زمین میکشیدیم تا بزرگ و بزرگتر شود. معمولاً همه آدمبرفیهای آن روزهای ما یک تفاهم کلی داشتد، گرد و قلمبه بودند. تنه آدمبرفی باید بزرگتر از سرش میبود. به همین خاطر تا جایی که میشد آن را روی زمین میکشیدیم. اول تنهایی بعد که بزرگتر میشد چندنفری این کار را میکردیم، درنهایت جایی که دیگر زورمان نمیرسید تنه قلمبه شده را رها و با دستان خودمان شروع به چسباندن برف به دور شکم آدمبرفی میکردیم. با این کار بزرگ و بزرگ و چاقتر میشد. تا جایی که میشد برفهای کوچه و حیاط را به خورد شکم آدمبرفی میدادیم. سر آمادهشده را به روی تنه گرد قرار میدادیم، و محکم به تنه فشار میاوردیم که برفها به هم بچسبند. میرسیدیم بهصورت آدمبرفی، بینی مطابق معمول اگر هویج بود، هویج میگذاشتیم و اگر نبود سنگی به نشانه دماغ آدمبرفی روی صورتش میکاشتیم. دستهای آدمبرفی ان روزهای ما شاخههای درخت خشکیده بود. اگر خیلی آدمبرفی به دلمان مینشست، شالگردنی یا کلاه یکی از سازندگان آدمبرفی مال مخلوق درستشده به دستش میشد. آدمبرفی ما حاضر بود. تا زمانی که آدمبرفی تمام نشده بود، خوشحال بودیم و زمانی که تمام میشد نگران آب شدنش میشدیم، آفتاب که میزد، خنده آدمبرفی آب میشد، و ساعتبهساعت کوچک و کوچکتر میشد و ما امیدوار بودیم بار دیگر برف ببارد، کوچه بر از برف شود و ما باز آدمبرفی آبشده خودمان را دوباره بسازیم.
ایده های ساخت ادم برفی
این روزها ساختن آدمبرفی بهقدری جدی شده است که برای ان جشنوارههای بزرگی در سراسر دنیا، به بهانه شادی و دورهم بودن برگزار میکنند. اگر شما هم دریکی از این جشنوارهها شرکت کردید، چندین ایده برای ساخت آدمبرفیهای خلاقانه به شما در ادامه نشان خواهیم داد که از آنها استفاده کنید.
ادم برفی های زامبی شکل
ادم برفی قاتل
غول برفی
ادم برفی های پلیس
ادم برفی بلاگر
ادم برفی درختی
استیکری
تصادفی
ادم برفی مرحوم
تجمع ادم برفی ها
منبع : بنیتا