قهرمان دیروز عرصه ورزش با فداکاری و بخششزندگی به چند بیمار نیازمند، اینبار قهرمان عرصه زندگی شد و نامش را برای همیشه ماندگار کرد.
به گزارش ،قانون نوشت: ایثار و فداکاری «علی روغنی»، جوان 23 ساله اراکی که سالها مسئولیت هیات اسکواش این شهر را برعهده داشت و استعدادهای بسیاری را به ورزش کشور معرفی کرد، این روزها زبانزد مردم اراک و بهخصوص جامعه ورزش استان مرکزی است.
او که در کارنامه ورزشیاش قهرمانی کشور و آسیا و رقابت بینالمللی اسکواش مالزی را دارد، آخرین مدال قهرمانی را با اهدای زندگی به 11 بیمار نیازمند به گردن انداخت و دفتر زندگیاش با بخشش ماندگاری بسته شد.
«حمید روغنی»،پدر این قهرمان که هنوز کوچ تنها فرزندش را باور ندارد، با بیان اینکه با اهدای اعضای بدن تنها فرزندم جوانان بیمار به زندگی لبخند دوبارهای زدهاند، میگوید:« علی تنها فرزندمان و همه زندگیمان بود. هنوز هم نمیتوانیم مرگ او را باور کنیم. از همان دوران کودکی علاقه زیادی به ورزش داشت و به سرعت توانست در رشته مورد علاقهاش به موفقیت دست پیدا کند. در دهه 80، او یکی از بازیکنان با استعداد در این ورزش شناخته شد و در نخستین دوره رقابتهای «ایرانجونیور» توانست به مقام قهرمانی دست پیدا کند. او پیراهن تیمملی را نیز به تن کرد و در رقابتهای آسیایی و بینالمللی به مقام قهرمانی رسید و در رقابتهای جهانی سوییس نیز به مقام پنجم دست پیدا کرد. هدف نهاییاش با تلاش و استعدادی که داشت،ایستادن بر سکوی قهرمانی بود.
وی ادامه میدهد:« هیچگاه خستگی را در چهرهاش ندیدیم و سعی کردیم همه مسابقات او را از نزدیک تماشا و تشویق کنیم. با وجود آنکه مربیگری تیمملی جوانان به او پیشنهاد داده شد، نپذیرفت و گفت دوست دارد در زادگاهش استعدادهای این ورزش را شناسایی و با حمایت از آنها مسیر رسیدنشان را به تیم ملی و قهرمانی در کشور فراهم کند.
او زمانی که رییس هیات اسکواش اراک شد، برنامههای زیادی برای رشد این ورزش و شناسایی ورزشکاران نوجوان و جوان در این رشته پیاده کرد. بسیاری از بازیکنان اسکواش در اراک علاقه زیادی به او داشتند و شاهد تلاشهایش برای ارتقای این ورزش در شهرشان بودند. روحیه بسیار عجیبی داشت و در نوجوانی با وجود سن کم، بسیار فهمیده و عاقل بود و همیشه بیشتر از سنی که داشت میفهمید. همیشه دوست داشت در کنار ورزش به دیگران کمک کند و با تهیه راکت اسکواش برای نوجوانی که به این ورزش علاقه مند بودند اما توان مالی خرید وسایل مورد نیاز آن را نداشتند، این راکتها را در اختیارشان قرار میداد.
بخشش زندگی به 11 بیمار نیازمند
پدر از بزرگترین افتخار تنها فرزندش در ایثار و گذشت میگوید. از روزی که او به11 بیمار نیازمند زندگی بخشید. حمید روغنی از سانحهای که باعث مرگ مغزی فرزندش شد و در پی آن تصمیم بزرگ او و مادر علی برای اهدای اعضای تنها فرزندشان اینگونه میگوید: چهار سال قبل علی در کنکور و در رشته علوم آزمایشگاهی قبول شد و در کنار ورزش با جدیت درس میخواند . تصمیم گرفت کارشناسی را به سرعت پشت سر گذاشته و برای کنکور کارشناسی ارشد آماده شود. ترم هشت دانشگاه علوم پزشکی اراک تحصیل میکرد. 26شهریور، مثل همیشه بعد از پایان کلاس سوار ماشینش شد و همراه پنج نفر از همکلاسیها و ورزشکاران از دانشگاه به طرف خانه باز میگشت که در بلوار کشاورز متوجه بلوکهایی که شهرداری در آنجا نصب کرده ولی علامت گذاری نکردهبود، نشد.
ماشین بهخاطرسرعت زیاد بعد از برخورد با بلوکهای بتونی روی ماسههایی که زمین ریخته شدهبود سرخورد و بعد از دوبار چرخیدن به شدت با کامیونی که در آنجا پارک شدهبود برخورد کرد. شدت حادثه به حدی بود که پسرم و دو نفر دیگر از سرنشینان خودرو به شدت مجروح شدند. آنها را به بیمارستان ولیعصر اراک منتقل کردند. وقتی من و مادرش از موضوع باخبر شدیم، بلافاصله به بیمارستان رفتیم. در آن لحظات نمیدانستیم چه سرنوشت تلخی در انتظار ماست. علی هشت روز در کما بود و در همه لحظات من و مادرش دعا میکردیم و امید داشتیم که او دوباره به زندگی بازگردد. ساعتها پشت در اتاق مراقبتهای ویژه به چشمان علی خیره ماندیم تا شاید فقط یک بار چشمانش را باز کند. در این مدت سطح هوشیاری او پایین آمد تا اینکه از روز ششم سطح هوشیاری او به سه رسید و پزشکان اعلام کردند دچار خونریزی مغزی شده است. در آن لحظات که تیم پزشکی و مسئولان بخش پیوند اعضا تلاش میکردند تا ضمن هماهنگی داخلی با خودشان موضوع اهدای عضو را به گونهای برای ما مطرح کنند، همسرم از آخرین خواستههای پسرمان گفت.
علی نزد مادرش از فرهنگ زیبای اهدای عضو گفته بود و به مادرش تاکید کردهبود اگر یک روز مرگ مغزی شد، دوست دارد اعضای بدنش به بیماران نیازمند اهدا شود. آن روزها علی به ما توصیه کرد که عضو بانک اهدای عضو شویم تا اگر مرگ مغزی شدیم با اهدای اعضای بدنمان چند بیمار نیازمند به زندگی بازگردند. وقتی مادرش این موضوع را گفت، قبل از اینکه پرسنل بیمارستان موضوع اهدای عضو را مطرح کنند ماپیشنهاد دادیم اعضای بدن علی را به بیماران نیازمند اهدا کنیم. پرسنل بیمارستان از تصمیم ما متعجب شده بودند زیرا تصمیم داشتند خودشان با مقدمهچینی این پیشنهاد را مطرح کنند. در آن لحظات، خدا قدرت خاصی به من و همسرم داد و 11 عضو او را به بیماران نیازمند اهدا کردیم. در آخرین وداع از تیم پیوند اعضا درخواست کردم درصورت امکان در آینده نزدیک، کسی را که قلب علی در سینه او خواهد تپید به ما معرفی کنند تا با شنیدن صدای قلب تنها فرزندمان کمی آرام شویم. بعد از آخرین وداع قلب، کلیهها، کبد و ریه و نسوج و ... علی به بیماران نیازمند اهدا شد و به این ترتیب 11 بیمار که سالها با درد و رنج زندگی میکردند، دوباره به زندگی لبخند زدند.
علی بسیار جوان سالم و شادابی بود و بسیاری از ورزشکاران اراک هنوز مرگش را باور ندارند. او ادامه داد: علی یک هفته قبل از مرگ، مقدار زیادی لوازم التحریر برای دانشآموزان بیبضاعت تهیه کرده بود و قرار بود همراه کسی که مسئولیت رسیدگی به این دانشآموزان را برعهده داشت، برای توزیع این لوازم التحریر برود. او میگفت کمک کردن به ایتام و انسانهای نیازمند، بزرگترین لذت زندگی است که دوست دارد همیشه این کار را انجام دهد.
همیشه سعی کرد از ورزشکاران با استعداد حمایت کند. تلاش کرد تا مشکل مالی مانع از بروز استعداد این ورزشکاران نشود. برای زنده نگه داشتن یاد و نام علی قرار شد تا نخستین لیگ حذفی اسکواش به نام پسرم نامگذاری شود و امیدوارم فرهنگ اهدای عضو در بین همه مردم جامعه نهادینه شود تا شاهد روزی نباشیم که فرد بیماری به دلیل از دست دادن عضو حیاتی با مرگ دست و پنجه نرم کند.