برخی از چیزها در زندگی ارزش نگه‌داشتن ندارند. باید افکار منفی و هر چیزی که شما را از خواسته‌های خودتان دور می‌کند را رها کنید تا به‌وسیله اعتمادبه‌نفس خودتان به مفهوم تازه‌ای از شادی و رضایت از خودتان برسید. ما ندانسته چیزهای زیادی در خودمان نگه‌داشته‌ایم که همگی باعث درد، استرس و رنج‌های روزانه می‌شوند این در حالی است که می‌توانیم از آن‌ها به‌راحتی دست بکشیم. هر فکر و اندیشه نادرستی انرژی منفی و مخالف آنچه شما به دنبالش هستید تولید می‌کند که شما را از رفتن منصرف می‌کند. آیا وقت آن نرسیده است که کنترل زندگی خودتان را به دست بگیرید؟ در ادامه به مواردی اشاره خواهیم کرد که به شما کمک می‌کند، به صلح پایدار ذهنی و آرامش درونی برسید. همراه بنیتا در سه قسمت باشید.
Credit:unilab
شکایت کردن از اوضاع زندگی را کنار بگذارید
عوامل زیادی همانند مردم، شرایط و اتفاقات وجود داشته باشند که شما را تحت تأثیر قرار دهند و باعث شوند که شما ناراحت، افسرده و غمگین شوید. اینکه هر بار بخواهید از این موارد شکایت کنید را کنار بگذارید. کسی نمی‌تواند شما را ناراحت کند، هیچ شرایطی نمی‌تواند شما را غمگین و افسرده کند مگر اینکه خودتان دوست داشته باشید و به آن اجازه دهید که این کار را با شما بکند. شرایط نیستند که در شما احساسات را تحریک کنند و یا به وجود آورند. اما طرز فکر شما می‌تواند باعث شود که آن اتفاق شما را خوشحال یا ناراحت کند. طرز فکر شما است که می‌تواند شما را خوشحال و ناراحت کند. هیچ‌وقت شما به قدرت مثبت اندیشیدن در زندگی پی نخواهید برد.
دست از نقد کردن بردارید
از نقد کردن هر چیزی، هرکسی و اتفاقی متفاوتی که در اطراف شما می‌افتد، دست‌بردارید. ما افراد متفاوتی هستیم، درعین‌حال شباهت زیادی به هم داریم. همه ما می‌خواهیم خوشحال باشیم، همه ما عشق را دوست داریم و دوست داریم که عشق را تجربه کنیم، دوست داریم که فهمیده شویم. همه ما یک‌چیز را می‌خواهیم و همه ما یک‌چیز را آرزو می‌کنیم. وقتی شما چیزی را نقد می‌کنید از قضاوت خودتان در مورد هر چیزی که در زندگی خودتان ندارید استفاده می‌کنید تا نبود آن را توجیه کنید. زمانی که از نقد کردن دست‌بردارید همه‌چیز می‌تواند برای شما قابل‌قبول‌تر از قبل باشد.
Credit: happinesz
خودتان را گناهکار ندانید
گناهکار دانست خود یک بازی است که مدیر آن ذهن شما است. این بازی است که ذهن شما با شما انجام می‌دهند درحالی‌که برای شما اصلاً جذاب نیست. گناهکار دانستن خودتان شما را به سمت مسیری هدایت می‌کند که شما در آن راه اصلاً صداقت نداشته‌اید، به خودتان و دیگران هیچ احترامی نگذاشته‌اید و در مقیاس بزرگ‌تر شما به جهان اطراف خودتان خیانت کرده‌اید. به‌جای گناهکار دانستن خودتان اشتباه خودتان و نتایج حاصل از آن را قبول کنید. شما باید پاسخگو هر آنچه انجام داده‌اید باشید. کودک نیستید و بزرگ‌شده‌اید و باید بر آنچه انجام داده‌اید پافشاری کنید و مسئولیت آن را قبول کنید. شما یک فرد محاسبه‌گر هستید پس در مورد عواقب کاری که انجام داده‌اید هم محاسبه کنید. شما تصمیم به انجام کاری گرفته‌اید و باید قبول کنید که هر چیزی که بعدازآن اتفاق افتاده باشد نتیجه کار شما بوده است. یاد بگیرید. اگر به گناهکار دانستن خودتان ادامه دهید، شما دست از یادگرفتن خواهید برداشت.
نیازی به راضی نگه‌داشتن دیگران نیست
اصلاً سخت تلاش نکنید که کسی باشید که دیگران از شما انتظار دارند باشید و آن‌ها را راضی نگه‌دارید. زمانی که دست از تلاش برای تغییر خودتان برای کسب رضایت دیگران برداشته باشید زمانی است که شما توانسته‌اید همه امور خودتان را به دست بگیرید، زمانی است که خود واقعیتان را پیداکرده‌اید و از اینکه تا آن لحظه افرادی را که شما را به شکل دیگری دوست داشتند، تنفر خواهید داشت. خواهید دانست که دیگران فقط زحمت و مسئولیت‌های شما را بیشتر کرده بودند. موفقیت برای شما در اصل تعریفی غیر از ماشین و پولی است که دارید اما دیگران این تصور را به شما تزریق کرده بودند که موفقیت پول و داشتن مادیات بهتر است. اینکه شما در زندگی چه چیزی را عامل موفقیت خودتان بدانید به کسی ربط ندارد و اینکه چقدر موفق هستید به داشتن مادیات نمی‌تواند مربوط باشد.
Credit: lafayetterealestatenews
در برابر تغییرات مقاومت به خرج ندهید
تغییر کار خوبی است، به شما کمک می‌کند که از نقطه A به B بروید. به شما کمک می‌کند که در زندگی احساس زنده‌بودن داشته باشید. سعی کنید از نقطه‌ای به نقطه دیگر بروید تا رضایت و سعادت خودتان را به دست آورید. در برابر تغییر کردن در جهت رشد خودتان مقاومت به خرج ندهید. منعطف بودن هم بخشی از بزرگ شدن و رسیدن به موفقیت‌ها است.
تعریف همه از درد یکسان نیست
هرکسی تعریف دقیقی از درد برای خودش دارد، مسلماً هیچ‌کسی درد دیگران را نمی‌تواند درک کند. تأثیری که مشکلات می‌توانند بر روی ما داشته باشند، با دیگران بسیار متفاوت است. شما هیچ‌وقت نمی‌توانید درد کس دیگری را درک کنید مگر اینکه خودتان هم در آن موقعیت قرارگرفته باشید، برای مثال از دست دادن یک کودک. درک دردهای دیگران به ما کمک خواهد کرد که خودمان را برای مشکلاتی که ممکن است در آینده برای ما هم پیش بیاید قوی‌تر شویم و از طرفی بتوانیم بر مشکلاتی که دیگران پشت سر آن گیرکرده‌اند، بربیاییم. تجربیاتی در زندگی است که باید برای آن تاوان سختی داد که درس‌هایی از آن بتوانیم یاد بگیریم. وقتی‌که از مشکلات خلاص می‌شویم، زندگی دیگر همان شکل سابق را ندارد و عوض خواهد شد، شما تجربیات بیشتری خواهید داشت. زندگی به شکلی خواهد شد که هیچ‌وقت تصورش را هم نداشتید. اگر فکر می‌کنید که نمی‌توانید از پس‌دردهایی که برای شما پیش خواهند آمد بربیایید از همین‌الان خودتان را محدود کرده‌اید و شما از همان مرحله اول درد بی‌درمان خواهید داشت.
