مقدمه
نگاهی به روش و سیره عملی امام نشانگر این نکته است که در بعضی موارد حضرت امام مقید به قانون اساسی نبوده و تصمیماتی فوق قانون اتخاذ می نمودند.
اصلاح قانون اساسی توسط امام و ولایت مطلقه فقیه
اعتقاد امام به فراقانونی بودن ولایت فقیه، بازنگری قانون اساسی به دستور امام خمینی (ره) و اضافه کردن واژه ولایت مطلقه فقیه.[1]
اعتقاد به مطلقه بودن ولی فقیه
نگاهی به روش و سیره عملی امام نشانگر این نکته است که در بعضی موارد حضرت امام مقید به قانون اساسی نبوده و تصمیماتی فوق قانون اتخاذ می نمودند.
از جمله این موارد شورای عالی انقلاب فرهنگی و دادگاه ویژه روحانیت و مهم تر از آن که مورد گلایه نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز واقع شد، مسئله تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام بود. مجمع فوق داوری بین مجلس و شورای نگهبان و احیانا وضع قوانین را به عهده گرفته بود اما در قانون اساسی پیش بینی نشده بود.[2]
مصلحت نظام و اسلام
حضرت امام خمینی ره در سال 1367 چند ماه قبل از رحلت می نویسد: «مطلبی که نوشته اید کاملا درست است، انشاالله تصمیم داریم در تمام زمینه ها وضع به صورتی درآید که همه طبق قانون اساسی حرکت کنیم. آنچه در این سالها انجام گرفته است در ارتباط با جنگ بوده است. مصلحت نظام و اسلام اقتضا می کرد تا گره های کور قانون سریعا به نفع مردم و اسلام بازگردد.»[3]
حضرت امام یک ماه بعد، (بهمن ماه سال 1367چند ماه قبل از رحلت ایشان) در تذکری خطاب به شورای نگهبان فرمودند: این بحث های طلبگی مدارس که در چهارچوب نظریه هاست، نه تنها قابل حل نیست، بلکه ما را به بن بست هایی می کشاند که منجر به «نقض ظاهری» قانون اساسی می گردد.[4]
تعبیر «نقض ظاهری» خاطرنشان می سازد که قانون اساسی واقعی همان احکام اسلام است که با توجه به رعایت مصلحت مسلمانان نقض نشده است، پس نقض این قانون اساسی، نقض ظاهری محسوب می شود.
حضرت امام چند ماه بعد (اردیبهشت ماه سال 1368مصادف با اواخر عمر ایشان) برای رفع این نقض ظاهری و دیگر نقیصه های قانون اساسی مصوب 1358، دستور بازنگری قانون اساسی و اصلاح آن در مواردی ازجمله اختیارات رهبری را صادر فرمودند.[5]
امام خمینی پیش تر فرموده بودند: «این که در قانون اساسی است بعضی شوونات ولی فقیه است نه همه شوون ولایت فقیه»[6]
در جای دیگری امام خمینی (ره) میفرمایند: «ولو به نظر من (قانون اساسی) یک مقداری ناقص است و روحانیت بیشتر از این در اسلام اختیارات دارند و آقایان برای اینکه با این روشنفکرها مخالفت نکنند، یک مقدار کوتاه آمدند. این که در قانون اساسی است، این بعضی شئون ولایت فقیه است نه همه شئون آن... این را قرارش داده اند با آن همه قیودی که همه اش قیود یک چیزی بوده است که خب قرار داده اند ما هم تابعیم، لکن این مسئله نیست، مسئله بالاتر از این است».[7]
امام(ره) حتی اعتبار وکالت نمایندگان را به رضایت ولی فقیه می داند و خطاب به نمایندگان مردم در خبرگان قانون اساسی می فرماید:
«همه تان هم اگر چنانچه یک چیزی بگویید برخلاف مصالح اسلام باشد، وکیل نیستید، از شما قبول نیست، مقبول نیست، ما به دیوار می زنیم حرفی که برخلاف مصالح اسلام باشد.»
در جای دیگر می فرماید: «حکومت شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله(ص) و یکی از احکام اولیه اسلام است»[8]
اعضای شورای بازنگری قانون اساسی زمانی موفق به بحث پیرامون این فرمان حضرت امام شدند که ایشان به ملکوت اعلی پیوسته بودند. واژه «ولایت مطلقه فقیه» در قانون اساسی بازنگری شده گنجانیده شد.
اصل پنجاه و هفت قانون اساسی (مصوب 1368)
قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه فقیه برطبق اصول آینده این قانون اعمال می گردند، این قوا مستقل از یکدیگرند.
بند هشتم اصل یکصد و دهم قانون اساسی درباره اختیارات رهبری به گونه ای تنظیم شد که ولی امر و امامت امت از حیث قانونی در اعمال ولایت مطلقه مشکلی نداشته باشد.«حل معضلات نظام که از طرق عادی قابل حل نیست از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام».
ظاهرا بر اساس قانون اساسی بازنگری شده اعمال «ولایت مطلقه فقیه»، می تواند در بسیاری موارد «نقض ظاهری قانون اساسی» را نیز به دنبال نداشته باشد.
بنابراین ولایت مطلقه نه در چارچوب احکام فرعیه اولیه و ثانویه الهیه محصور است و نه در محدوده قانون اساسی اسیر و نسبت به هر دو امر مطلق است نه مقید. اوامر او در حکم قانون است و در صورت تعارض ظاهری با قانون، مقدم بر قانون می باشد. مطالعه مشروح مذاکرات شورای بازنگری قانون اساسی در این باره، رافع هر ابهامی در عدم تقید ولایت مطلقه فقیه به قانون اساسی از دیدگاه اکثریت اعضای شورای بازنگری قانون اساسی خواهد بود.[9]
یکسانی اختیارات رسول ا...و ولی فقیه
حضرت امام خمینی (ره): این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم(ص) بیشتر از حضرت امیر(ع) بود، یا اختیارات حکومتی حضرت امیر(ع) بیش از فقیه است، باطل و غلط است. البته فضائل حضرت رسول اکرم(ص) بیش از همه عالم است؛ و بعد از ایشان فضائل حضرت امیر(ع) از همه بیشتر است؛ لکن زیادی فضائل معنوی اختیارات حکومتی را افزایش نمی دهد. همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول و دیگر ائمه، صلوات الله علیهم در تدارک و بسیج سپاه داشتند، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است؛ منتها شخص معینی نیست روی عنوان "عالم عادل" است.
وقتی می گوییم ولایتی را که رسول اکرم(ص) و ائمه (صلوات الله علیهم) داشتند، بعد از غیبت، فقیه عادل دارد؛ برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه (علیهم السلام) و رسول اکرم(صلوات الله علیه) است. زیرا اینجا صحبت از مقام نیست، بلکه صحبت از وظیفه است. ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است؛ نه اینکه برای کسی شأن و مقام غیرعادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد. به عبارت دیگر، "ولایت" مورد بحث، یعنی حکومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصوری که خیلی از افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفه ای خطیر است...
...مثلا یکی از اموری که فقیه متصدی ولایت آن است، اجرای حدود است. آیا در اجرای حدود بین رسول اکرم(ص) و امام و فقیه امتیازی است؟ یا چون رتبه فقیه پایین تر است باید کمتر بزند؟...
ولایت فقیه مانع دیکتاتوری
«جمهوری اسلامی یعنی احکام اسلام، باید احکام، احکام اسلام باشد. این حرف هایی که می زنند که خیر اگر چنانچه ولایت فقیه درست بشود، دیکتاتوری می شود، این ها از باب این است که ولایت فقیه را نمی فهمند چیست؟ [می گویند] ولایت فقیه نباید بشود برای این که باید حکومت ملت باشد. این ها ولایت فقیه را اطلاع بر آن ندارند ـمسائل این حرف ها نیست- ولایت فقیه می خواهد جلوی دیکتاتوری را بگیرد نه این که می خواهد دیکتاتوری کند. این ها از این می ترسند که مبادا جلو گرفته بشود، جلوی دزدی ها را می خواهد بگیرد. اگر رئیس جمهور با تصویب فقیه باشد با تصویب یک نفری که اسلام را بداند چیست، درد برای اسلام داشته باشد، اگر درست بشود نمی گذارد این رئیس جمهور یک کار خطا بکند و این ها این را نمی خواهند. این ها اگر یک رئیس جمهور غربی باشد همة اختیارات را دستش بدهند هیچ مضایقه ای ندارند و اشکالی نمی کنند؟ اما اگر یک فقیهی که یک عمری را برای اسلام خدمت کرده علاقه به اسلام دارد با آن شرایطی که اسلام قرار داده است که نمی تواند یک کلمه تخلف بکند [اشکال می کنند] اسلام دین قانون است. پیغمبر هم خلاف قانون نمی توانست بکند، نمی کرد هم، البته نمی توانست هم بکند. خدا به پیغمبر می گوید که اگر یک حرف خلاف بزنی رگ و تینت [رگ گردنت] را قطع می کنم. حکم قانون است. غیر از قانون الهی کسی حکومت ندارد – برای هیچ کس حکومت نیست نه فقیه و نه غیرفقیه – همه تحت قانون عمل می کنند مجری قانون هستند – همه، هم فقیه و هم غیر فقیه همه مجری قانون اند- فقیه ناظر بر این است که این ها اجرای قانون بکنند، خلاف نکنند، نه این که خودش یک حکومتی بکند، بلکه می خواهد نگذارد این حکومت هایی که اگر چند روز بر آن ها بگذرد بر می گردند به طاغوتی و دیکتاتوری، می خواهد نگذارد بشود...»[10]
ولایت مطلقه امام خمینی ره
امام(ره): «رئیس جمهور منتخب مردم، اگر از طرف ولی فقیه نصب نشود طاغوت است»[11]
«من به واسطه ولایتی که از طرف خدا دارم شما را منصوب می کنم»[12]
«من که ایشان را حاکم کردم یک نفر آدمی هستم که به واسطة ولایتی که از شارع مقدس دارم ایشان را قرار دادم.»[13] حضرت امام خمینی (ره)در اجرای حکم الهی پس گرفتن «مشروعیت» که موجب عزل رئیس جمهور می شود از مخالفت احدی حتی تمامی ملت نیز واهمه ای نداشتند! چنان که در ماجرای عزل بنی صدر فرمودند:
«امروز وظیفه من این است که او را معزول کنم هر چند فریاد مرگ بر خمینی را در سراسر کشور با گوش خود بشنوم.»[14]
پی نوشت ها
[1] روزنامه جمهوری اسلامی، آبان 1367
[2] همان.
[3] امام خمینی، صحیفه نور، ج 21، ص 57
[4] صحیفه نور، ج 21، ص 61
[5] صحیفه نور، ج 21، ص 122 و 123
[6] صحیفه نور، ج 11، ص 133
[7] صحیفه نور، ج6، ص519
[8] صحیفه نور، ج20، چاپ اول، ص171
[9] صورت مشروح مذاکرات شورای بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، صفحات 219، 220، 673، 676 و 700
[10] صحیفه امام، ج10، ص353
[11] صحیفه نور، ج9، ص253
[12] همان، جلد 5، ص31
[13] صحیفه امام، ج6، ص59
[14] روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی(ره)، دفتر سوم، ص354