به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده، دکتر رشیدی استاد دانشگاه در ابتدای سخنرانی خود در پنجمین شب از سلسله نشستهای «هزار و یک شب الفما» که در باشگاه اندیشه برگزار شد اظهار کرد: در مورد سهراب سپهری سخن بسیار گفتهاند و در مورد اشعار و نقاشیهای این نقاش شاعر و شاعر نقاش تحلیلهای مختلفی در قالب پژوهشهای مختلف به انجام رسیده است. در این جستار نگاهی کم و بیش انتقادی، به فضای اشعار سپهری و نقاشیهای او خواهیم داشت.
او افزود: سهراب شاعری است که سرخوشیهای شاعرانهاش را با محوریت فردگرایی و تنهایی و همچنین طبعیتگرایی بازنمایی کرده است. ایجاز، سادگی و بیتکلفی زبان در اشعارش، او را به عنوان یک شاعر شهرگریز و طبعیتگرا معرفی میکند. او شاعر معاصر است و شعر او متعلق به دوران معاصر. او به واقع یک شاعر است و شعر سروده است چرا که در قیاس با اشعار امروزین نسل جدید، که میتوان گفت شعر را در لحظه اکنون میسرایند، او با زبان ادب شعر سروده است و به همین دلیل در میان سادگیهای شاعرانه او، مرز بین زبان ادب و زبان معیار مشخص است. سپهری بر خلاف تصور دیگران، نمادگرا نیست، مفاهیم و واژهها برای سپهری جایگاهی واقعی و گاه از لحاظ معنایی، موقعیتی سیال دارند. تکرار عناصر طبیعی مانند آب در اشعار سپهری اگرچه ممکن است معانی فرهنگی و گاه نمادین داشته باشد، لیکن این نمادین بودن مفاهیم آشنا و خودی، برای مخاطب ایرانی، به خوانش توانش فرهنگی او وابسته است که آب را پیوسته نمادی از پاکی و غیره می پندارد.
رشیدی شاخصههای شعرها و نقاشیهای سهراب سپهری را در قالب چند مفهوم کلی تقسیمبندی کرد:
طبیعتگرایی:
طبیعتگرایی در نقاشیهای سهراب و اشعار او، به معنای ناتورالیسم که یک مکتب ادبی مشخص و در رقابت با تفکر پوزیتیویسم دوران خودش شکل گرفت، نیست. طبعیتگرایی در آثار هنری سپهری، با مفهوم طبیعتگرایی نقاشان مکتب باربیزون همخوانی دارد. نقاشانی که به طور ضمنی و آشکار گرایشات رمانتیک در مواجهه با مظاهر طبیعت داشتهاند اما زمینههای خلق آثار واقعگرا را ایجاد کردند. طبیعتگرایی سپهری ناشی از شهرگریزی این شاعر نقاش است. شهرگریزی سهراب پیوسته در لابهلای اشعارش با نگاهی نقادانه به سازوکارهای شهرنشینی و مدنیت مدرن پیداست و به همین دلیل ضمن نگاهی کم و بیش نقادانه به فضای شهری و مدنیت، او دائم درصدد بیان نوعی فردیتگرایی بی سر و صدا در دل طبیعت است و این مسئله موجب میشود که ساختارهای دوگانهای مانند تقابل شهر/روستا در آثار او شکل بگیرد و شاید بتوان گفت تقابل بنیادین فرهنگ/طبیعت را میتوان در آثار شاعرانه سپهری ملاحظه کرد.
نوستالژی رمانتیک:
بسیاری بر آنند که سهراب گرایشات عرفانی داشته است و لذا آثار او اعم از نقاشی و شعر، تداعیکننده گفتمان عرفان شرقی است. واقعیت این است که این خوانشهای عرفانی از سهراب صرفاً خوانشی است که ریشه در ناخودآگاه جمعی مخاطب خودی (ایرانی) دارد. نمیتوان با استناد به برخی از اشعاری که در آنها به مفاهیم اشراق و عرفان اشاره دارد سهراب را یک شاعر عارف دانست. اون منزوی است و این انزوای فردی و گریز از سازوکارهای محیط شهر، او را به یک هنرمند تنها و سرخوش مبدل میکند. این برداشت از مفهوم عرفان شرقی، یک ادعای کلی است که بر اساس آن میتوان هر هنرمند و شاعری را عارفمسلک دانست. بنابراین، به نظر میرسد او گرایشات رمانتیکی دارد که موجب میشود مفهوم نوستالژی فردی و جمعی در آثارش زمینه خوانش عرفانی را فراهم سازد. در واقع این نوستالژی رومانتیک است که موجب خوانشی شبهعرفانی از آثار او میشود. کما اینکه نقاشیهای سهراب مدرن هستند و در عین حال واقعگرا و گاهی تداعیگر فضای نقاشان فرانسوی قرن نوزدهم. سپهری به سبک و سیاق سنت ایرانی نقاشی خلق نکرده است چنانکه به سبک و سیاق سنت ادبی ایرانی، شعر نسروده است. شیوه نگاه او به نقاشی، شیوه او در شعر سرودن است.
اضطرابگریزی:
سادگی آثار سهراب، او را شاعری اضطرابگریز معرفی میکند. اضطراب محصول شناخت و سازوکارهای برنامهریزیشدهای است که به موجب آن ما را درگیر نگاهی انتقادی به گفتمانهای اجتماعی و سیاسی میکند. گریز از هرگونه کنش اجتماعی که بتواند سهراب را به عنوان یک کنشگر فعال زمانه خودش به ما معرفی کند، در آثار سپهری بسیار کمرنگ است. آثار سهراب سپهری را نمیتوان در دایره آثار نقادانه اجتماعی قرار داد زیرا گویی این شاعر نقاش، پناه جستن به دامان طبعیت و خنثیبودگیاش را با گرایشات رمانتیک فردی توجیه میکند. آثار سپهری اجتماعی نیست. اگر قائل به تفاوت بین اجتماع و جامعه باشیم باید گفت او اجتماع را در دایرهای محدود در نظر دارد اما جامعه را خیر. زیرا جامعه یک مکانیزم پیچیده، مدرن، چندوجهی، چالشبرانگیز و پویاست که در سطوح کلان با مفهوم شهرنشینی مدرن و توسعهیافتگی در ارتباط است. برای شاعر نقاشی که پیوسته دغدغه زلالی آب و نوستالژیهای فردی و خانوادگی دارد نقد اجتماعی جایگاهی ندارد. هر چند معدود اشعاری هم سروده است که تا حدودی نشانههایی از نقدهای سیاسی و جانبداریهای او از برخی چهرههای ادبی زمانهاش را هویدا میسازد، اما کلیت آثار او، حاکی از نوعی تمایلات صرفاً شاعرانهای است که پریشانحالی و سرخوشیهای لحظهای او را بازنمایی میکند و این موضوع البته برای احوالات یک شاعر طبیعی و بدیهی است.
این استاد دانشگاه در پایان اظهار کرد: معتقدم آثار سهراب همگانی و عام است. این همگانی بودن و موجی از روزمرگیهایی که در اشعار او پیداست، آثارش را به گفتمان کیچ نزدیکتر ساخته است؛ کیچ، نه در معنای لزوماٌ تقلیلیافته و بی ارزش، بلکه به معنای نوعی همگانی بودن، زودهضم بودن، و گاهی بی دغدغه بودن، که گفتمان تفکر و روشنفکری را به حاشیه میراند و گریز از هر گونه کنش انتقادی را ترجیح میدهد. این ادبیات و هنر، اغلب در خدمت ستایش گلها و درختان و صدای گنجشکان است. ادبیاتی که زمینههای خنثیبودگی را به کنشگر بودن ترجیح میدهد.
نیمه دوم نشست، با شعرخوانی حاضران از جمله آذر کتابی، علیرضا بهنام، سیروس مانی، مریم هاشمپور، شهین منصوری آرانی، احسام سلطانی، فیروزه محمدزاده، لیلا صادقی و محمد آزرم همراه بود.
نشستهای هزار و یک شب الفما پنجشنبههای آخر هرماه همراه با شعرخوانی حاضران از ساعت 17 تا 19 در محل باشگاه اندیشه واقع در خیابان انقلاب ـ خیابان وصال ـ کوچه نایبی ـ پلاک 23 برگزار میشود.