ماهان شبکه ایرانیان

الگوی همیشگی

گفتگو با آیت الله عبدالخالق عبداللهی درباره خصوصیات شهید آیت الله اشرفی اصفهانی درآمد   ازدوست به یادگار دردی دارم کان درد به صد هزار درمان ندهم آیت الله شیخ عبدالخالق عبدالهی یکی از علمای قدیمی است که با آموزه های زیبایی که از فرهنگ دوستی درمکتب رسول خدا(ص) آموخته، به زیبایی تمام آن ها را در وجود چهارمین شهید محراب یافته وآن بزرگوار ر ...

الگوی همیشگی
گفتگو با آیت الله عبدالخالق عبداللهی درباره خصوصیات شهید آیت الله اشرفی اصفهانی

درآمد
 

ازدوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
آیت الله شیخ عبدالخالق عبدالهی یکی از علمای قدیمی است که با آموزه های زیبایی که از فرهنگ دوستی درمکتب رسول خدا(ص) آموخته، به زیبایی تمام آن ها را در وجود چهارمین شهید محراب یافته وآن بزرگوار را به مقام دوستی برگزیده است.ایشان دراین گفت وگو تمام ویژگی های آیت الله اشرفی را در مقام یک دوست برشمرده است.

ازنخستین برخوردهای تان با آیت الله اشرفی بگویید.
 

من درزمان آیت الله اشرفی- رحمت الله علیه- با خود می گفتم که حتماً باید خدمت بزرگان وعلما برسم واز محضرشان استفاده کنم.مخصوصاً آیت الله اشرفی که هر سه آن سه صفتی هم که رسول الله(ص) در برگزیدن دوست فرموده اند کاملاً درایشان وجود داشت وشهید ،برای همه سرمشق بود.

بهتراست فرموده رسول خدا(ص) را بیش تر بشکافید.
 

قال رسول الله(ص): «خیرالجلساء من ذکر کم الله رویه وزاد فی علمکم منطق ورغبکم بالاخره عمله»ازحضرت محمد (ص) برای بهترین هم نشین ها ودوستان سه صفت نقل کرده اند.ذکراین سه صفت، برای آن است که افرادی که هم نشینی برای خود انتخاب می کنند،سعی کنند ازصفات،رفتار،کردار واعمالش سرمشق بگیرند وهمین، وسیله سعادت دنیا وآخرت شان باشد.کسانی که ناراحتی زیادی دارند وبه واسطه گرفته رفیق بد پشیمان هستند،آیه شریفه می فرماید:«یوم یعض الظالم علی یدیه» روزی که ظالم وگناهکار انگشتانش را زیر دندان حسرت خردمی کند ونمی فهمد که چه می کند ازبس که ناراحت است.«یقول یا لیتنی استقسم الرسول سبیلا»ای کاش، من با رسول الله(ص) رابطه ای پیدامی کردم.- درزمان ما با نایب پیغمبر(ص) وامام ورهبر وقت وبا مجالس قرآن پیغمبر(ص) - «یا ویلتالیتنی لم اتحذ فلاناً خلیلا» ای وای برمن کاش فلانی را دوست نمی گرفتم.«لقد اقلنی علی الذکر» برای این که مرا ازذکر ویاد خدا، تفسیرقرآن پیغمبر (ص)،مجالس دینی، حضورعلما وازنمازشب بازداشت.رسول الله(ص) رحمه للعالمین است،مخصوصاً برای امتش که می خواهد آن هارا از مهلکه نجات دهد ومثل پسرنوح نشود که آن شاعردو مطلب مهم از قرآن را در شعر آورده است که: " پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد/سگ اصحاب کهف روزی چند،پی نیکان گرفت ومردم شد."
رسول الله(ص) می فرماید «ذکرکم الله رویه» دوستی را انتخاب کن که وقتی در صورتش که نگاه می کنی،به یاد خدا بیفتی و واقعاً ایشان این طور بودند.انسان، وقتی به چهره این مردبزرگ نگاه می کرد، به یاد خدا می افتاد. کسی هم که به یاد خدا بیفتد، غیر خدا را فراموش می کند وخودش هم مشغول ذکر خدا می شود.آیه شریفه می فرماید کسی که زیاد یاد خدا را کند،خدا و ملائکه همیشه بر اوصلوات می فرستند:«اولئک علیهم صلوات من ربهم ورحمه و اولئک هم المهتدون».حتی عکس هایی که ازشهید محراب باقی مانده است،انسان را به یاد خدا می اندازد،مخصوصاً درکتاب زندگی نامه ایشان،عکسی هست که آن را یک ساعت قبل از شهادت انداخته اند وخیلی روحانی است. هرچه انسان به این عکس نگاه می کند، درشگفتی فرو می رود!همین طور که حضرت امام(ره) به طریق اولی این طور بودند، هم زیارت امام،انسان را به یاد خدا می انداخت وهم عکس های شان. عکس های حضرت آیت الله خامنه ای هم همین طوراست.همه بندگان خوب خدا این طور هستند. یادم می آید روزی خدمت امام بودم-دراتاقی که مردم برای زیارت ایشان می آمدند- جوانی ژیگول آمد که من تعجب کردم چطوراو به این جا آمده، وقتی او یک نگاه به آقا کرد،آن چنان منقلب شد که رفت، کناری نشست ودقایقی اشک شوق می ریخت.یاد این حدیث افتادم که پیغمبر اکرم(ص) می فرماید:«خیرالجلساءمن ذکر کم الله رویه».غالباً شهید محراب، متبسم بودند، همان طورکه در رفتار واخلاق پیامبر(ص) هست،وقتی نگاه می کردی، درحال تبسم بوده اند.

راجع به مؤمن و ویژگی های او صحبت کنید.
 

این ازعلامت مؤمن است که «المؤمن بشره فی وجهه وحزنه فی قلبه» مؤمن اگر هزاری هم غصه داشته باشد،دردلش است، اما به صورتش که نگاه می کنی بشاش وخرم است.قرآن مجید در اوصاف مؤمن می فرماید-درآن آیه ای که یک صفت برای پیامبر(ص) بیان می کند-«محمد رسول الله(والذین معهوا اشداء علی الکفار رحماء بینهم» تا این که «سیما هم فی وجوههم» علامت مؤمن درچهره اوست.با بعضی ها که سر برخی موضوعات صحبت می کنی، می گویند قلبت باید پاک باشد،به صورت چه کارداری؟ نه خیر،«الظاهرعنوان الباطن» ظاهر انسان عنوان باطن اش است،لذا قرآن می فرماید«سیماهم فی وجوههم».این صفت اولی است که پیامبر(ص) برای هم نشین خوب فرموده است.دوم می فرماید:«زاد فی علمکم منطق».گفتارومنطق اوبر علم شما بیفزاید،هرچه می گوید برای شما علم وتعلیم باشد، لذا فرمودند خود حضورعالم ثواب دارد، حتی اگر انسان به خانه عالم با تقوا برود، ثواب دارد. حتی روایت دارد که یک ساعت حضور عالم ثواب هفتاد حج وهفتاد عمره دارد، لذا کوشش ما همیشه این بود تا درمحضر علما باشیم؛مخصوصاً آیت الله اشرفی که ازسخنانش استفاده کنیم. درانقلاب، یکی از برکات، وجود ایشان بود که روحانیت این شهر هفتگی دور هم جمع می شدند وراجع به مطالب روز وسیاسی صحبت می کردند وازحضور وکلام معظم له استفاده می کردیم.

این طورکه می فرمایید، ایشان درمسائل سیاسی منطقه نقش محوری داشته اند؟
 

بله ومتأسفانه بعد از ایشان، تا به حال اصلاً چنین مجلسی درکرمانشاه نداشته ایم، کما این که بعد ازشهادت حاج آقا، مدرسه آیت الله بروجردی هم از رونق افتاده است وان شاءالله باید اصلاح شود.
صفت دومی که رسول اکرم(ص) می فرماید: «زاد فی علمکم منطق» گفتار او وسیله زیادی علم شما باشد.درسوره نور آمده:«الله نور السموات والارض مثل نوره کمشکوه فیها مصباح» درتفسیرآمده که این نور، نور خداست ودر دل مؤمنین هم هست. مؤمن درپنج نور زندگی می کند:اول این که کلام وسخنش نور است؛ همان طورکه در مورد آیت الله اشرفی اصفهانی گفتیم.دوم، عملش نوراست.سوم،محل ورود ومدخلش نور است،به منزلش که می روی نورانی است، دست هایش نور دارند،مؤمن اهل دین است ومخرج دین هم نوراست، ازخانه که بیرون می رود کسبش،کارش، مغازه اش واداره اش نور است از برکت وجود خود مؤمن وهدفش هم نوراست که ان شاء الله به لقاءخدا برسد دربهشت جاودانی که «الجنه طیب لایدخلها الا الطیب».

شما این صفات را در شهید اشرفی یافتید؟
 

بله، واقعاً کلام ایشان نور بود، لذا به هر جا که تشریف می برد،حتی مواقعی که مرتب به جبهه مشرف می شدند،سخن رانی های شان درقلوب رزمندگان عزیز اثر می گذاشت .سخنان شهید محراب چاپ شده است وامیدواریم مردم کتاب سخن رانی ها وخطبه های ایشان را تهیه کنند وازگفتار شهید بهره مند شوند واین اثرهم تا قیامت باقی است،چون روایت دارد که «اذا مات آدم» وقتی انسان می میرد پرونده اعمالش بسته می شود مگرازسه راه؛یکی این که مکان خیری واقع گذاشته باشد،«صدقه الجاریه»مسجدی،مدرسه ای، دانشگاهی یا این که «علم ینتفع به الناس» علمی که باقی گذاشته باشد تا مردم از آن نفع ببرند یا اولادی که برای او استغفار کنند. الحمدالله که مقداری از کتاب های ایشان را چاپ کرده اند وبقیه را هم چاپ می کنند.مخصوصاً ازخطبه های جمعه ایشان بیش تر استفاده خواهیم کرد.درمجالس،غالباً ساکت بودند وموقعی که سخنی می فرمودند، «زاد فی علمکم منطق» بود.هیچ وقت حرف لغو از ایشان صادر نمی شد.اگر رسول الله(ص) می فرمایند مراقب چنین رفیقی باشید، برای این است که بعضی هستند متأسفانه که تا پهلوی آن ها می نشینی شروع به غیبت می کنند.«الغیبه اشد من زنا» دراثر غیبت شنونده هم گرفتار می شود، لذا قرآن مجید نمی گوید مؤمن کسی است که غیبت نکند ودروغ نگوید، این ها واضح است، سخن قرآن می گوید لغو هم نباید بگویید. «قد افلح المؤمنون الذین هم فی صلوتهم خاشعون والذین هم عن اللغو معرضون». در سوره غاشیه هم، اولی صفتی که ازبهشتیان خداوند متعال ذکرمی کند«لاتسمع فیها لاغیه» درتمام دوران ابدی بهشت،ازهیچ کسی ،یک کلمه لغو به گوش هیچ کس نخواهد خورد.این افرادند که مصداق این آیه شریفه هستند.

این جا جمله ای هم به مناسبت از امام بگوییم که ایشان غالباً ساکت بودند ومراقب بودند تا لغو هم نگویند.ازدخترگرامی حضرت امام،دررادیو نقل شد که ما وقتی خدمت معظم له بودیم،گاهی که می خواستیم از کسی حرفی بزنیم،امام می فرمودند حرف کسی را نزن،عرض کردم پدرجان، حرف خوبی اش را می خواهیم بزنیم. ایشان فرمودند بقیه حرف ها هم کم کم می آید. ما باید ازامام هم بسیار بسیار درس گرفته باشیم که الحمدالله چند سالی خدمت امام همه مشرف بوده ایم. اما سوم صفتی که رسول الله می فرماید:«رغبکم فی الاخره علمه»اعمال ورفتار او هم شما را ترغیب کند به عمل آخرت. فرموده اند افرادی هم که می خواهند امربه معروف ونهی از منکرکنند،به عمل شان مراقبت کنند که درعمل آن قدراثردارند که به قول شاعر:"دوصد گفته چون نیم کردارنیست." شهید محراب، با اعمال ورفتارشان با آن سن حدود هشتاد سال شان، مخصوصاً در جبهه ها که گاهی قدم می گذاشتند،لباس رزم می پوشیدند وگاهی اسلحه به دست می گرفتند، خوداین عمل،چقدر افراد را ترغیب می کرد به جدیت در راه خدا. یکی از خصوصیات حاج آقا تواضع شان بود که یک مطلب اخلاقی است.ایشان،درمجالس خیلی تواضع داشتند وبه مثلاً یک بچه طلبه احترام زیادی می گذاشتند.به واسطه این که ایشان از امام و انقلاب پشتیبانی می کردند،بعضی ها مخالفت می کردند،حتی درمجالس موعظه،وایشان صبرمی کردند.خدا فرموده هرکسی تواضع کند من اورا بلند می کنم، هر کسی که تکبرکند او را کوچک می کنم. حدیثی هست که می گوید:«من شش چیز را در شش جا قرارداده ام ومردم در جای دیگری به دنبال آن می گردند وهر قدر بگردند تا قیامت آن را نخواهند یافت.یکی «انی بصفت رفعه فی التواضع الناس یطلبونها فی التکبر»من رفعت وبلند مرتبگی را درتواضع قرارداده ام ومردم در تکبربه دنبال آن می گردند.رفعت رسول الله(ص) هم به جهت تواضع شان بود.حضرت (ص) به بچه ها سلام می کردند،روی خاک با فقرا می نشستند،پهلوی غلام ها می نشستند. کسی به ایشان گفت مگرشما غلام هستید؟ گفت بله، من غلام بنده های خدا هستم، افتخار من این است.ایشان تواضع می فرمودند.ما الان به عینه می بینیم-این فرمایش خدا را -که چه رفعتی به ایشان داد. همان طورکه به امام -اعلی الله مقامه-درجه بالا داد؛به ایشان هم داد.الان به خیابان می روی، نام خیابان، آیت الله اشرفی است.قرآن می گوید:«ورفعنا لک ذکرک» مدرسه،به دانشگاه علوم قرآن می روی، به نام آیت الله اشرفی است،مسجد به نام آیت الله اشرفی است،به فرودگاه می روی به نام آیت الله اشرفی،به درمانگاه وبیمارستان هم که می روی همین طور وخدا خواست به این مرد عزیزی که این طور تواضع کرد،این گونه رفعت بدهد.معجزه قرآن است که پیغمبر(ص) هم می فرماید:«ورفعنا لک ذکرک».
 

درکوچه وخیابان هم که با هرکسی صحبت می کنی،از راننده تاکسی ومغازه داراین شهر، آن ها هم آهی می کشند ومی گویند خدا رحمتش کند،چقدرآدم وارسته وخوبی بود.
به خاطراعمالی است که انجام دادند.درحدیث داریم که اعمال رفیق تان باید شما را برای آخرت ترغیب کند. اعمال شهید کاملاً با احتیاط بود. وضع زندگی شان درکمال قناعت،منزل شان منزل کوچکی بود.حضرت امام شنیده بودند که منزل آیت الله اشرفی مختصراست ودرمضیقه هستند، به ایشان فرموده بودند شما منزلی تهیه کنید،من وجهش را خواهم رساند.با این حال، ایشان به همان منزل حقیراکتفا کردند وگفتند همین برای من کافی است؛کمال احتیاط مخصوصاً درعمل شان. من یک روز خدمت ایشان بودم. چند دقیقه بعد، وقتی خواستم بروم، با کمال تواضع بنده را تا در خانه بدرقه کردند.خودشان دررا باز کردند، اتفاقاً دررا که بازکردند،دختر کوچکی بود پشت درکه گویا مبلغی کفاره آورده بود تا به ایشان بدهد.تا دررا که بازکردند، ایشان صورت شان را برگرداندند.دختر بچه گفت آقا این را آورده ام خدمت شما.ایشان همان طور که صورت شان برگشته بود،دامن قبای شان را گرفتند وگفتند بگذاراین جا وبرو.دست شان را درازنکردند تا مبادا دست شان به دست این دختربچه بخورد. حتی صورت شان را هم برگرداندند. خوداین درسی شد برای همیشه بنده. صحبت احتیاط شد،قرائت نمازشان هم بسیار مهم بود.من همیشه از بچگی درنمازهای جماعت شرکت می کردم و وقتی هم می خواستم اقتدا کنم خیلی به امام جماعت نزدیک می شدم،به سبب این که معطل نشوم تا به رکوع برسیم وتا او می گوید الله اکبر،من هم بگویم الله اکبر واز آن طرف هم خاطرم جمع باشد که اتصال افرادی که دراطرافم هستند صحیح است.درنماز، مطلبی را به ایشان عرض کردم، فرمودند که من برای کلمه «غیر مغضوب» دراصفهان شش ماه پیش معلم تجوید رفتم تا تلفظم درست شد.
یک زمانی به عنوان روحانی به مکه رفته بودیم ومجلسی برای قرائت حمد وسوره داشتیم.الان هم رسم است که روحانیون کاروان باید حمد وسوره همه زائران را تصحیح کنند.کلاس گذاشته بودیم ویکی، دو نفر از خانم ها نیامده بودند.پرسیدیم کجا می روید؟ گفته بودند در بقیع مداحی می آید که خیلی عالی می خواند و آن جا حالی پیدا می کنیم.گفتم این حمد وسوره واجب است واگر نباشد ازاحرام بیرون نمی آیید. مداح خیلی خوب است،اما حضور مداحی اش مستحب است.هزارتا مستحب،قربان یک واجب. بیایید حمد وسوره تان را درست بخوانید. می خواستم درمقام ابراهیم نماز بخوانیم. خانمی آمد وگفت حمد وسوره مرا گوش بدهید، می خواهم آن را درست کنم.گفتم مگر درمیان این جمعیت می شود تا سرپا شما حمد وسوره ات را درست کنی؟ کلاس را نیامده ای،حالا آمده ای این جا؟
بعضی های شان می روند پیش مداح، بعضی های شان را هم زرق وبرق بازار وسوغات آرام نمی گذارد.گفتم آیت الله اشرفی برای یک جمله غیرمغضوب، شش ماه پیش استاد تجوید رفت تا خواندنش درست شد،شما می خواهی سرپایی حمد وسوره ات را درست کنی. پیغمبراکرم(ص) می فرماید با کسی دوست شوید که اعمال او شما را برای اعمال آخرت ترغیب کند. از این جا یافتیم حضرت امام درهنگام شهادت ایشان نوشتند،نظیرنداشت ومطالبی که فرمودند واقعیت دارد.نوشته بودند ایشان از رجالی است که قرآن مجید فرموده: " من المؤمنین رجال صدقوا ماعاهدو الله علیه..." واقعاً ایشان از این رجال بود.بعضی مثل حضرت علی(ع)، شهید محراب شدندوهزاران شهید جمهوری اسلامی که ان شاء الله،خداوند، به حق محمد(ص) درهر آنی برعلو مراتب شان بیفزاید.گاهی دعا می کنند که خدا با امام حسین(ع) محشورشان کند، ولی من این طوری می گویم که با امام حسین محشور هستند.خداوند، مؤمنین، مؤمنات، امام وشهدای ما را بر علو مراتب شان بیفزاید. هم چنین امام خمینی فرمودند شهید محراب، از آن هایی است که امام زمان(عج) فرموده است فقها وعلمایی که برهوای نفس شان غالبند ومراقبت دین شان هستند، ایشان از مصادیق اش بود وهمان طور بود که حضرت امام (ره) بودند. روزهای آخر هم رفتند محل شان،همه اقوام را جمع کردند، خداحافظی کردند،فرمودند که من ان شاء الله شهید چهارم هستم ومن دیدم که ایشان به خصوص در روزهای آخر از همه خداحافظی می کردند، حلالیت می طلبیدند، با بنده ودیگران احساس کردم که چرا ایشان، این ساعت، این حال را دارد، چون به مقامی رسیده بودند که قرآن می فرماید:« لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون»ان شاء الله ما را هم فردای قیامت شفاعت کنند.

باشهید محراب از چه زمانی آشنا شدید؟
 

سه، چهار سالی از تاریخ شروع به کار مدرسه آیت الله بروجردی گذشته بود.گویا آیت الله بروجردی حدود سی نفر طلبه از قم به این جا فرستاده بودند چون طلبه های این جا از خودشان نبودند، تأسیس ابتدایی بود، با سه نفر از علما که یکی از آن ها آیت الله اشرفی بودند. بنده سال های اول برای تبلیغ به این جا می آمدم. بعد از سه، چهار سال یکی، ازعلما به قم آمدند وبنده را به این جا آوردند تا بمانم. آن مدت با ایشان آشنا شدیم، وقتی هم مستقر شدیم به طریق اولی.

به عقیده شما تأثیر ایشان در پیشبرد علوم دینی درکرمانشاه چگونه بود؟
 

این جا،روحانی ومنبری زیاد داشتند.البته نه این که روضه خوان باشند، اسم های شان یکی لسان العلما بود ویکی تاج الواعظین ولسان الواعظین بود، مراتب اسمی خیلی زیاد داشتند، اما معمولاً از ترویج دین وهدف امام حسین(ع) خبری نبود.بی جهت نبود که آیت الله بروجردی، علما را به این جا فرستادند.البته حضور شهید محراب، تأثیر زیادی درتبلیغ دین دراین جا داشت وصبرایشان هم زیاد بود.حتی آن سی نفر طلبه ای که آیت الله بروجردی فرستاده بودند،بعد از مدتی چون دیدند که وضع این جا درست نیست،همه برگشتند .دونفر ازعلما هم رفتند،فقط ایشان ماندند.

علت این که شهید محراب توانست این مسائل را تحمل کند، چه بود؟
 

ایشان تعدادی هم نامه نوشتند به آیت الله بروجردی که این جارا تخلیه کنند، ایشان اجازه ندادند.

از مبارزات سیاسی شهید محراب نیز بگویید.
 

ماندن آقای اشرفی دراین جا وخالی نکردن سنگر،بهترین خدمت برای امر مبارزات سیاسی ایشان بوده است.علاوه براین که درخود انقلاب موارد مختلفی بود - مثل جلسات هفتگی ای که برگزار می شد- من خودم خیلی اصرار داشتم برمجالسی که در منازل به صورت گردشی برپا می شد. گاهی که آن مجالس تمام می شد، من دم در می ایستادم ومی گفتم تا نگویید جلسه هفته بعد کجاست،نمی گذارم بروید.عمده دل داری ما ایشان بودند وگاهی من شاید تا دوساعت منتظرمی نشستم تا آقایان را جمع کنند وشاید ایشان اولین فردی بودند که هم در جلسات حاضر می شدند،هم به ما دل داری می دادند وآقایی به نام سید سعید جعفری بود که خیابان کسری الان به اسم ایشان است.جوان خیلی عزیزی بود که در جبهه شهید شد،اولین کسی هم بود که در کرمانشاه سپاه را تأسیس کرد. ایشان می آمد ونامه ها را برای راه پیمایی وتعطیلی می نوشت، آقای اشرفی کنار آن را امضاء می کردند، آقایان دیگر هم امضاء می کردند واین مردعزیز می رفت درخانه چاپ می کرد وآن ها را انتشار می داد. یک دفعه که به طرف سه راه بازار رفتیم، خواستیم مستقیم برویم به طرف شهربانی که راه را بسته بودند وما راه خود را کج کردیم وبه طرف خیابان نواب آمدیم. مسلسل گرفتند به طرف مان برای تیراندازی-مثل این که از جایی دستورداشتند-ردیف اولی را که آقایان بودند روحانی رد کردند وبعد از آن شروع به تیراندازی کردند،ایشان هم رفتند درمنزلی و آن خیابان غرق خون شد و مصیبتی داشتیم.

علت این که به ردیف اول که آقایان روحانی بودند،تیراندازی نکردند چه بوده؟
 

صلاح نمی دانستند.

درآن جلسات هفتگی به غیر از مسائل سیاسی چه بحث هایی مطرح می شد؟
 

یک بار که این جلسات درخانه ما برگزار شد، یادم می آید که امام جماعت اهل سنت هم حضورداشت،اما غالباً مسائل سیاسی مطرح می شد.

شهید محراب- چه قبل از انقلاب وچه بعد از آن- با اهل سنت وفرق مذهبی دیگر کرمانشاه،چگونه برخورد می کردند؟
 

برخورد آقای اشرفی خوب بود،ازاین جهت که فرمایش امام این بود که باید ملاحظه کنید تا کوچک ترین اختلافی پیدا نشود،بلکه اتحاد ما بین همه ایجاد شود.بنای امام بر این بود وشهید محراب هم کاملاً مقصد امام را پیاده می کردند.
ارادت متقابلی میان امام وآیت الله اشرفی وجود داشت .همان طور که آیت الله اشرفی به امام ارادت داشتند، ایشان هم به آیت الله اشرفی ارادت داشتند،علت آن را در چه می دانید؟
یک علت،آن است که مقصد هر دو خدا بود. هردونور بودند ونورهم به هم ربط دارد.

ازآخرین دیدارها یا ملاقات های شخصی تان با شهید محراب اگر خاطره ای دارید تعریف کنید.
 

روز آخر بود،گویا من به مدرسه رفته بودم،ایشان هم در مدرسه بودند.دیدم که آقای اشرفی،با همه خیلی گرم می گیرد ودست مرا گرفت وحلالیت طلبید،بعد فهمیدیم که ایشان دیگر می خواهد برود....

خبر شهادت آقای اشرفی اصفهانی را چگونه شنیدید؟
 

من،خیلی به نمازهای جماعت ایشان مقید بودم ونیز نمازهای جمعه شان. آن روز- اتفاقاً -ازاین خیابان سوار شدم ودر خیابان روان شیرپیاده شدم تا به مسجد بیایم،دیدم صدای شیون وغوغا بلند است،متأسفانه، من، هنوز پایم راداخل مسجد نگذاشته بودم- با این که مقید بودم تا درکنار ایشان نماز بخوانم-اما هنوز بیرون بودم که این واقعه حادث شد.

شهادت ایشان چه تأثیری برمردم ومنطقه کرمانشاه گذاشت؟
 

برعلاقه مندان امام وانقلاب خیلی تأثیر داشت.آن روزغوغا بود وخیلی روز عجیبی بود.

خاطره ای از آن روزها ندارید؟
 

این مطلب را آقازاده شان درکتاب شان اشاره کرده اند،شاید هیچ خطبه ای نبوده است که ایشان درآن راجع به عظمت امام وانقلاب صحبتی نکرده باشد،مخصوصاً موقعی که آتش جنگ با عراق روشن بود، ایشان هیچ وقت فرو گذار نمی کرد.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 44
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان