ماهان شبکه ایرانیان

شهید مفتح و مبارزه(۲)

گفتگو با مهندس محمد مهدی مفتح   از مشکلات و معضلات شهید مفتح و شهید مطهری در مقطعی که در دانشکده الهیات حضور داشتند چه خاطراتی دارید؟   در گروه فلسفه دانشکده الهیات، غیر از شهید مطهری و شهید مفتح، دکتر آریانپور هم بودند

شهید مفتح و مبارزه(2)

گفتگو با مهندس محمد مهدی مفتح
 

از مشکلات و معضلات شهید مفتح و شهید مطهری در مقطعی که در دانشکده الهیات حضور داشتند چه خاطراتی دارید؟
 

در گروه فلسفه دانشکده الهیات، غیر از شهید مطهری و شهید مفتح، دکتر آریانپور هم بودند. پدرم و البته شهید مطهری طبیعتا نسبت به رعایت شعائر اسلامی و احترام به اصول عبادی و آیینی حساسیت و تعبد ویژه ای داشتند. ایشان می گفتند دکتر آریانپور که نگرش فلسفی او را همگان می دانند. مثلا در ماه رمضان همراه با دوستانش تظاهر به روزه خواری می کردند و شهید مفتح چندباری با ایشان درگیر شده بودند. یکی از خباثتهای رژیم شاه این بود که در محیط دانشکده ای که علی الاصول باید احکام اسلامی تدریس شود، فردی را که ایدئولوگ مارکسیسم و از مارکسیستهای بسیار فعال و نشاندار و شناخته شده هم بود، استاد آن دانشکده کرد.شهید مفتح می گفتند من در اتاقم نشسته بودم که صدای شهید مطهری را از راهرو شنیدم که داشتند اعتراض می کردند. از در بیرون رفتم و پرسیدم، «آقای مطهری چه شده؟» دیدم که ایشان با دکتر آریانپور درگیر شده اند که ظاهرا در کلاس درس دانشجویی که در مقابل ایشان ایستاده ونظرات او را در باب مسائل اسلامی رد کرده بود، درگیری فیزیکی پیدا کرده بود شهید مفتح در حمایت از آن دانشجو اعتراض می کردندو شهید مفتح هم به حمایت از آقای مطهری به دکتر آریانپور پرخاش کرده بودند. این رویداد در سال 56 و نزدیک به انقلاب بود. این قضیه خیلی بالا گرفت و اعتراض شهید مطهری و شهید مفتح در حد گسترده ای مطرح شد که اینجا دانشکده الهیات است و شما به چه مجوزی می آیی و این مسائل کفرآمیز را در اینجا مطرح می کنی ؟ شهید مفتح از قول شهید مطهری نقل می کردند که دکتر آریانپور نوة حسین کاشی است. او دزد سرگردنه بوده، این هم دزد افکار دانشجویان و جوانانی شده که به دانشکده الهیات می آیند که با معارف اسلامی آشنا شوند و گرفتار افکار او می شوندو او دین و تقوا و اعتقادات آنها را می رباید. در هر حال درگیری بالا می گیرد و شهید مطهری و شهید مفتح آنجا را به نشانه اعتراض ترک می کنندو بعد هم پیروزی انقلاب اسلامی پیش می آید و موضوع به شکل بنیادی حل می شود.

از جلساتی که به شکل سیار با سایر اساتید دانشکده داشتند، نکاتی را ذکر کنید.
 

من از محتوای این جلسات اطلاع دقیقی ندارم، ولی در قبال فعالیتها و حرکات امثال آریانپور هر کاری از دستشان بر می آمد، انجام می دادند. مثلا در سالهای 50 و 51 می گفتند که آریانپور امکانات مالی فراوانی داشت و وقتی دانشجویان مشکل مالی پیدا می کردند به آنها کمک مالی می کرد تا در میان آنها کسب وجهه کند، در حالی که شهید مفتح و شهید مطهری چنین امکاناتی نداشتند. در آن سالها آقای کروبی و آقای امام جمارانی در شمیرانات با کمک امام جماعات شمیران، صندوق ذخیره ای را به نام صندوق بعثت ایجاد کرده بودند. شهید مفتح با هماهنگی با این دو، به دانشجویان وام پرداخت می کردند و با آن محدودیتهایی که داشتند در تمام ابعاد تلاش می کردند فضای دانشکده الهیات را برای دانشجویان فضای امنی کنند.

در جریاناتی که در حسینیه ارشاد پیش آمد، چه موضعی داشتند؟
 

ارتباط شهید مفتح وشهید مطهری با یکدیگر بسیار عمیق بود.

آیا از این ارتباط خاطره مشخصی دارید؟
 

منازل ما به یکدیگر بسیار نزدیک بود و دائما با یکدیگر رفت و آمد داشتند. بسیاری از اوقات شهید مطهری سخنرانی داشتندو نمی توانستند بروند و یا جلسات تفسیر قرآنی در صبحهای جمعه داشتند و کاری برایشان پیش می آمد، شهید مفتح جای ایشان می رفتند و یا بالعکس، گاهی که شهید مفتح جایی قول داده بودند و امکان نبود بروند، شهید مطهری جای ایشان می رفتند. مثلا مسجد جاوید که شهید مفتح امام جماعت آنجا بودند، شهید مطهری بعد از سالها در منبر صحبت نکرده بودند، در آنجا در ایام ماه مبارک از شب نوزدهم تا شب بیست و سوم، پنج شبی به جای شهید مفتح سخنرانی کردند. رابطه این دو بزرگوار بسیار نزدیک بود. خاطرم هست قبل از این که پیروزی انقلاب پیش بیاید، یعنی ایام نزدیک به 22 بهمن 57، یک روز صبح، طبق معمول با پدرم سوار اتومبیل شدیم، من رانندگی می کردم، بعد دنبال شهید مطهری می رفتیم از جیبشان نواری را بیرون آوردند و به شهید مفتح گفتند، «این نوار تفسیر قرآن یک فردی است. من دیشب این را گوش کردم و دیدم گوساله سامری را به نظام سرمایه داری تشبیه کرده !» آقای مطهری به شدت ناراحت و عصبانی بودند و رگه هایی از التقاط را در این نوع برداشت ازقرآن می دیدند. تا این حد به هم نزدیک بودند و تصمیماتشان متأثر از یکدیگر بود.

در مورد دکتر شریعتی چطور؟
 

شهید مفتح نسبت به دکتر شریعتی دید منفی نداشتند و در بعضی از جاها چه بسا دید مثبت داشتند.

این دید مثبت نسبی بود یا مطلق ؟
 

شهید مفتح، دکتر شریعتی را فردی متدین و کسی که می تواند برای جذب دانشجویان، بسیار موثر باشد، می شناختند و بسیاری از بیانات ایشان را تکرار می کردند، حتی رد یک مصاحبه تلویزیونی هم این سخن دکتر شریعتی را که در دفاع از روحانیت گفته بود، نقل قول کردند که، «در این نهضتهای چند دهه اخیر زیر تمام قراردادهای استعماری، امضای چند فرنگ رفته تحصیلکرده و در تمام قرادادهای ضد استعماری نشان چند روحانی حوزه علمیه قم را می بینم.» شهید مفتح این جمله یا امثال آن را در جاهای مختلف از دکتر شریعتی نقل می کردند و اعتقاد داشتند که ایشان یک چهره ضد روحانیت و ضد روحانی نبوده اند، ولی این را که برخی از صحبتهای دکتر شریعتی احتیاج به اصلاح و بازنگری دارد، بیان می کردند و به هر حال چون ایشان ارتباط خیلی خوب و عمیقی با نسل جوان داشتند، تأثیر گفتار و نظرات دکتر شریعتی را در هدایت نسل جوان می دیدند و با ذکر تعدیل و اصلاحات صحبتهای ایشان، این نکته را که بیانات و نظرات ایشان می تواند در خدمت نشر اسلام قرار گیرد، تأیید می کردند.

شهید مطهری در نامه ای بعد از درگذشت دکتر شریعتی به حضرت امام(ره) نوشتند، به این نکته اشاره کردند که مراسم چهلم دکتر شریعتی در مسجد قبا، با درایت و هوشیاری امام محترم جماعت این مسجد به نحوی اداره شد که توطئه ای که قرار بود به بهانه این مراسم توسط برخی از سخنرانان علیه روحانیت صورت بگیرد، خنثی شد.
 

نمی دانم مراسم چهلم دکتر شریعتی بود یا مراسم دیگری، ولی در ماه مبارک رمضان سال 56 بود که افرادی از جمله مرحوم مهندس بازرگان دکتر سامی صحبت کردند. شاید اشاره ایشان همینها باشد. یادم هست که تاریخ شاهنشاهی که شاه در سال 55 مبدا قرار داده بود، بار دیگر به تاریخ هجری تبدیل شد، زیرا بسیاری از متدینین و روحانیون و مراجع به این عمل شاه اعتراض کرده بودند. مرحوم مهندس بازرگان گفتند این کار شاه را باید یک قدم پیشرفت خودمان و یک قدم عقب نشینی او تلقی کنیم. صحبت ایشان که تمام شد، هنوز از تریبون پایین نیامده بودند که شهید مفتح میکروفون را گرفتند و گفتند، «این صحبت به هر حال نظر مهندس بازرگان است. ما نظرمان نظر حضرت امام (ره) هست و ما آنچه که ایشان می گویند قبول داریم. رهبر ما حضرت امام (ره) هستند. گول این گونه اقدامات شاه را نخورید. اینها چیزهایی نیستند که ما را در حرکتمان سست کند.»

در نامه شهید مطهری به حضرت امام (ره) به هوشیاری ایشان اشاره صریحی شده است.
 

بله، بسیار هوشیار و با درایت بودند.

آشوری مدتی بعد از نماز جماعت شهید مفتح منبر می رفت. آنها جریان مخالفت با شهید مفتح و وابسته دانستن ایشان وشهید مطهری به اسلام سرمایه داری را از چه موقعی علم کردند؟
 

آشوری مدت کوتاهی در مسجد جاوید منبر رفت و دیگر بعد از آن او را ندیدم. این که آیا فراری بود یا شهید مفتح، دیگر او را نپذیرفتند، نمی دانم.

تهدیات فرقانیها نسبت به شهید مفتح از چه موقع شروع شد؟
 

عملا بعد از پیروزی انقلاب و پس از شهادت شهید مطهری تهدیدهایی بود. تلفنهایی که می کردند، نامه های تهدیدآمیزی که می فرستادند، همه نشانه نیت آنها بود. حتی یک بار قرار بود به منزل حمله کنند که با هوشیاری پاسدارها خنثی شد. ظاهرا فردی روی دیوار بوده که پاسدارها متوجه می شوند و توطئه خنثی می شود.

در مورد شهید مطهری، اشاره آنها به مقدمه کتاب علل گرایش به مادیگری بود و با ایشان سابقه طولانی داشتند. آیا با شهید مفتح هم چنین سابقه ای داشتند یا تصادفی نفر دوم را انتخاب کرده بودند.
 

مسائلی که گودرزی می گفت، تحلیل عمیق ترش این بود که عناصر اصلی نظام جمهوری اسلامی و کسانی را که یاوران نزدیک حضرت امام (ره) امام بودند، به تدریج شروع به ترور کردند. اینها دقیقا با برنامه پیش آمدند. نمی شود گفت گروهی بود که تصادفی کار می کرد. شاید خودشان چنین انسجامی را نداشتند، ولی آنهایی که خط می دادند می دانستند چگونه انقلاب را از عناصر با نفوذ خود محروم کنند، لذا کاملا مشخص است که برنامه دقیقی برای ضربه زدن به این نظام مقدس بوده است. اما نسبت به مسائل فیمابین، نمونه اش مسئله بین شهید حاج طرخانی و آنها بود. شهید حاج طرخانی بنیه مالی خوبی داشتند و انصافا انسان بسیار خیری هم بودند که بسیار در مسائل خیر و انقلابی از بنیه مالیشان استفاده و به مبارزان کمک می کردند. فردی می رود پیش ایشان که کمک بگیرد و شهید حاج طرخانی می پرسند کجا بودی و کجا درس خواندی، حوزه یا دانشگاه. کدام حوزه ؟ کدام دانشگاه و خلاصه سئوالاتی از این دست. شهید طرخانی به پدرم گفته بودند، «دیدم که این فرد در حوزه درس نخوانده و می گوید که حوزه موجب تحذیر ذهن جوانها می شود و دانشگاه هم که دست استعمار در کار است و غربیها ایجاد کرده اند که جوانها را از نهضت و انقلاب دور کنند.»شهید مفتح می گفتند دیدم این جوابهایی که این فرد روحانی داده درست و منطقی و معقول نیستند. ایشان در آن زمان نمی دانستند که این گودرزی بود که به حاج طرخانی مراجعه کرده، انیها قبل از انقلاب یک سری تفسیر به صورت جزوه داشتند که آنها را به حاج طرخانی داده و گفته بودند که پول را برای این جور کارهای خیر می خواهیم. حاج طرخانی جزوه ها را به شهید مفتح می دهند که اظهار نظر کنند. این حرفی را که می گویم شهید مفتح بعد از شهادت حاج طرخانی و موقعی که داشتیم برای عرض تسلیت به منزل ایشان می رفتیم نقل می کردند که، «من به شهید طرخانی گفتم این فرد به نظر نمی رسد که آدم منطقی و معقولی باشد. جوابهایش متناسب نیستند.» نمی دانم که حاج طرخانی کمک کرده بود یا نه، اینها را اطلاع ندارم.

بسیاری شهید مفتح را به ویژگی برگزاری نماز عید فطر می شناسند. خاطره خود را از این رویداد به تفصیل بیان کنید.
 

در سال 56 سخنرانیهای پرشوری در مسجد قبا برگزار می شدند و جمعیت کثیری از نقاط مختلف شهری می آمدند و به خصوص در ماه رمضان، قبل از افطار می آمدند که جا پیدا کنند و تمام خیابانهای اطراف مسجد پر از جمعیت می شد و برنامه های مفصل و خوبی بود. در آن هنگام نمازهای عید فطر را در مساجد برگزار می کردند. شهید مفتح اعلام کردندکه ما می خواهیم با تأسی از یک سنت اسلامی، نماز عید فطر را در یک فضای باز برگزار کنیم و این حرکت هم به خاطر این بود که جنبش انقلابی مردم و حرکت مبارزاتی آن یک قدم جلوتر ببرند. فکر هم شده بود که در قیطریه در پل رومی، دکتر شریعتی فعلی که الان در آنجاپارکی درست کرده اند، این نماز برگزار شود و در مسجد قبا اعلام شد که نماز عید فطر آنجا برگزار خواهد شد و بحمدالله به شکل بسیار مناسبی هم برگزار شد، البته با مخالفتهای پنهان و آشکار شدیدی هم مواجه بودو بسیاری تلاش کردند که این نماز برگزار نشود و یا شکوه لازم را نداشته باشد، ولی خوشبحتانه به شایستگی تمام انجام شد و مبارزات مردم ما یک گام پیش رفت و جمعیتی که تا آن زمان برای برگزاری یک نماز بی سابقه بود، در این مراسم شرکت کردند. بعد از این نماز عید فطر، در سال بعد، در تمام طول ماه مبارک رمضان راهپیماییهای عظیمی در شهرها انجام و شهدای بسیاری تقدیم انقلاب شدند. فضای پرشور انقلابی حاکم بود و این ماه رمضان بسیار پرشورتر از سال قبل برگزار شد و جمعیت بیشتری نسبت به سال قبل می آمدند. دور تا دور مسجد و در خیابانهای اطراف، ماشینهای پلیس و ارتش می ایستادند که همه در مردم ایجاد رعب کنند و همه مردم بدانند که نباید اغتشاش کنند. مجالس تحت این شرایط برگزار می شدند و در روزهای آخر ماه رمضان بود که شهید مفتح اعلام کردند که ما مثل گذشته نماز عید فطر را در همان قیطریه برگزار می کنیم و یک پله جلوتر رفتند و گفتند، بنا بر سنت اسلامی از منزل تا محل برگزاری نماز را پیاده خواهیم رفت. البته منزل ما تا محل برگزاری نماز فاصله چندان زیادی هم نداشت. برنامه ریزی شد که مردم از مسجد، جلوی منزل ما بیایند و از آنجا شهید مفتح جلوی جمعیت حرکت کردند تا به قیطریه رسیدیم. اولین راهپیمایی عملا به این ترتیب شکل گرفت. شعارها ابتدا شعارهای تکبیر روز عید فطر بود و به تدریج شعارها به شعارهای دیگری مثل الله اکبر، نصر من الله و فتح قریب تبدیل شد تا به بالاخره به قیطریه رسیدیم، درآنجا جمعیت فوق العاده زیاد بود. شهید مفتح نماز را برگزار کردند و شهید باهنر هم سخنرانی داشتند. پس از آن جمعیت برای راهپیمایی حرکت کرد. این برنامه غیر از برگزاری نماز عید فطر که اهمیت فوق العاده ای داشت، از این جهت که برای این مراسم و راهپیمایی پس از آن، برنامه ریزی دقیقی انجام شد و با یک راهپیمایی کوچک از جلوی منزل شهید مفتح آغاز و سپس به آن راهپیمایی عظیم منجر شد، نقطه قابل توجهی در تاریخ مبارزات انقلاب است در اثر همین راهپیمایی، جنبش مبارزات اسلامی شکل مردمی و توده ای به خود گرفت، یعنی توده مردم وارد صحنه انقلاب شدند. قبل از این راهپیمایی، مبارزه در میان روحانیون دانشگاهیان، بازاریان و اقشار خاصی بود، ولی این که ناگهان همه مردم وارد عرصه مبارزه حاد با دستگاه طاغوت شوند، از اینجا شروع شد و در واقع در این روز بود که کمر رژیم شاه شکست، چون مردم از آن روز در راهپیماییها گل در لوله تفنگ سربازان می گذاشتند ودقیقا ارتش شاه را در مقابل خودشان خلع سلاح کردند. در جریان تحلیل وقایع انقلاب، کمتر به اهمیت سرنوشت ساز این راهپیمایی اشاره می شود.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 14
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان