تهاجمات روس به ایران از زمان پتر کبیر آغاز شد. روسیه از موقعیت رو به زوال صفویه برای حمله به قفقاز در سواحل دریای خزر، در سال 1722/ 1135 بهرهبرداری و سعی کرد ایالتهای اطراف خزر را بهطور دائمی ضمیمه خاک خود کند، اما قسمت زیادی از ناحیه گیلان خارج از کنترل واقعی روس قرار داشت. در عین حال، روسها تلاش نکردند تا ساخلوهایی به مازندران و استرآباد ـ که مدعی آن هم بودند ـ بفرستند. پتر در سال 1725/ 1136 مرد و ملکه آنا (1740 ـ1730/ 1153-1143) با برگرداندن نیروهای روسی از تمام مناطق ایرانی موافقت کرد. در 1801/ 1216 روسیه گرجستان را ضمیمه کرد و بعد از دو جنگ روس ـ ایران (1813 ـ1804 / 1229-1219و 1828 ـ 1826 / 1244-1242) ایران بیشتر مالکیت خود بر منطقه قفقاز و ماورای آن را از دست داد.
حملات روسیه به ایران خنجر جواهرنشان فتحعلیشاه در موزه ویکتوریا و آلبرت- لندن
افزون بر این، در نیمه دوم قرن نوزدهم، در نتیجه پیشروی روسیه در آسیای مرکزی، ایران سرزمینهای زیادی را از دست داد و دچار زیان شد. روسیه از مرز اسمی به طرف شمال روستای قزل سو منطقه ترکمن -که مرز ایران بهشمار میرفت - عبور کرد. روسها به اعتراضات ایران در مورد تجاوز جدید خود اینگونه پاسخ دادند که دولت ایران هرگز نفوذی بر ترکمنها اعمال نکرده است. آ اف بگر (A. F. Beger) سفیر روس در تهران، در 25 سپتامبر 1869/ 1286بهطور رسمی به دولت ایران خبر داد که دولت امپراتوری حاکمیت ایران بر اترک را به رسمیت میشناسدکه به این صورت بهطور موقت مساله خاتمه پیدا کرد (Kazemzadeh, 1991: 341).
در نتیجه فتح سرزمینهای آسیای مرکزی، مبنایی برای توسعه بیشتر روس به طرف جنوب ایجاد شد. یکی از نتایج آن، پیشرفت به طرف شمال و شمال شرقی ایران و مستعمرهسازی همه آن سرزمینها بود.
مطالعات کم و بیش علمی- فنی روسها از نیمه دوم قرن نوزدهم در باب منطقه استرآباد، نشاندهنده حساسیت و علایق آنها به گسترش ارضی امپراتوری در این بخش از کرانه جنوبی دریای خزر است. چنانکه نگاه موشکافانه گریگوری ملگونوف Gregory) Malgonov) در سفر خود به نواحی استرآباد، مازندران و گیلان بیشتر در حال و هوای طراحی توسعه مرزهای روس شکل گرفته است. در واقع، اصل سفر وی بنابر امر فرماندار قفقاز در سال 1860/ 1277 صورت گرفت (ملگونوف، 1376: 27).
همزمان چارلز فرانسیس مکنزی (Charles Francis Mackenzie)، اولین کنسول بریتانیا در رشت (1858/ 1275) به سَر و سرّ روسها با ترکمنان منطقه استرآباد اشاره دارد: «در مورد اینکه آیا در آتیه روسها در ساحل در منطقه مناسبی مستقر خواهند شد، شکی نیست، ولی فکر نمیکنم که موقع آن رسیده باشد. وقتی که آماده انجام این کار شدند، فقط کافی است که زمینهای خضرخان را در نزدیکی گمیش تپه بخرند. او باخوشحالی حاضر خواهد شد که زمینها را به آنها واگذار کند» (مکنزی، 1359: 181).
مکنزی همچنین در جای دیگر به نکتهای اشاره دارد که به هر حال حاکی از نخستین کانونهای کلنیسازی در ایران است. وی به میزان نفوذ روسها در آذربایجان اشاره کرده، میگوید: «دهاتی که متعلق به اتباع روس است، مانند خاک مقدس است و نمایندگان دولت ایران جرات دخالت در امور ساکنان آن دهات را ندارند» (همان: 208). فهرست مکنزی از میزان تملک اتباع روس جالب است. وی ذکر میکند که آقا مهدی و حاجی عباس از اتباع روس، دهات جونکار، لوچه، گوراب و ملا سرا را در تملک داشته، قنسول روس به تنهایی 16 روستا در اختیار دارد (همان: 210). آهنگ این روند در عصر امتیازات تندتر شد تا جایی که هر امتیازی برای اتباع روس، فرصتی بود برای استملاک اراضی بیشتر.
سازوکار آن بیش از همه تحت نفوذ و سیطره کنسولهای روس در سراسر نقاط ایران، بهویژه ایالات شمالی به اجرا در میآمد (لیتن،1376: 127-93)؛ تاجایی که حجم عظیمی از دعاوی حقوقی اتباع روس در محاکم کارگزاریها بر سر چگونگی همین تملکها بود (کاووسی عراقی، 1374).
از جمله این قراردادها، میتوان به امتیاز شیلات برای استفان لینازف (StephanLinazove) ارمنی تبعه روس از سال 1925- 1888/ 1344-1306در دریای خزر اشاره کرد. پیرو کسب این امتیاز طولانی مدت که شامل تمامی سطوح آبی میان اترک تا آستارا میشد، تمامی سرزمینهای مرغوب و جنگلهای مربوطه رفته رفته به هر شیوه و روش ممکن تحت نظارت «اداره لینازف» خریداری شد یا به زور به تصاحب در آمد (سازمان اسناد، ش: 240005619). در کنار لینازف، امتیاز خوشتاریا (Khushtaria) قفقازی الاصل تبعه روس، صاحب امتیاز جادههای شمال، مکمل اقدامات لینازف در راستای تملک بیشتر اراضی، تحت عنوان «اداره خوشتاریا» فعالیت میکرد (همان، ش: 240004426). فعالیتهای این شرکت آنچنان گسترده بود که در سال 1913 مورد انتقاد شدید خزانه داری کل ایران، موسیو مورنارد (Mr. Mornard) قرارگرفت. این به آن دلیل بود که خزانهداری کل طالب تمرکز در اخذ مالیات، بهویژه مالیات ارضی بود که اتباع صاحب زمین روس از آن شانه خالی کرده، در همه جا کنسول روس از آنها حمایت میکرد (همان).
عنصر دیگر که در جهت استملاک فعالیت چشمگیری داشت، بانک استقراضی روس (1891/ 1309) بود. دامنه فعالیتهای این بانک در تصاحب ارضی زمینهای رهنی بسیار وسیع بود (شاهدی، 1381)، اما در راستای ایجاد کلنیهای مهاجر نشین، برای نمونه، تجربه این بانک در مشهد در خور تأمل است. در سال 1904/ 1322 خارج از دیوار شهر، در منطقه تقیآباد کنار دروازه نوقان توسط بانک استقراضی قطعه زمینی وسیع برای ایجاد شهرک یا محله (Quarter) برای اتباع روس از هر قشری خریداری شد. در اینجا مدرسه، کلیسا، بیمارستان و پارک ساخته شد. نکته اینکه اسناد بریتانیا شرح میدهند که این کار جزئی از روش معمول روسها برای «کلنیسازی» بود (FO 416).
در عین حال، تا اوایل قرن بیستم، تملک سرزمینها و روستاهای متعدد توسط اتباع روس هیچگاه بهعنوان سازوکار مستقیم و آشکاری جهت انتزاع اراضی ایران تلقی نشد، اما از آن پس که نوعی توافق ضمنی بین روس و انگلیس بر سر تعیین منطقه نفوذ در ایران صورت گرفت، مساله کلنیسازی در دستور کار روسها قرار گرفت (نورائی، 1388: 314-303) و بعد از آن بهطور علنی اتباع رسمی خود را به مهاجرت به ایران تشویق کردند.
- بخشی از یک مقاله به قلم مرتضی نورائی و النا آندریوا