ماهان شبکه ایرانیان

منتخب اشعار سید علی صالحی و بهترین شعرهای عاشقانه وی

مجموعه ایی خواندنی و زیبا از اشعار سید علی صالحی و منتخب شعرهای عاشقانه و کوتاه وی را در این مطلب مشاهده نموده و با زیباترین شعرهای سید علی صالحی شاعر معاصر آشنا شوید.

مجموعه ایی خواندنی و زیبا از اشعار سید علی صالحی و منتخب شعرهای عاشقانه و کوتاه وی را در این مطلب مشاهده نموده و با زیباترین شعرهای سید علی صالحی شاعر معاصر آشنا شوید.

گلچین زیباترین و بهترین اشعار سید علی صالحی و مجموعه ایی خواندنی و زیبا از شعرهای کوتاه و عاشقانه وی را پیش رو دارید که مطمئنا مطالعه این اشعار زیبا و دلنشین برای شما نیز جذاب و جالب خواهد بود. در ادامه مطلب همراه ما باشید و به مشاهده اشعار کوتاه سید علی صالحی در رابطه با عشق و زندگی بپردازید و از مطالعه این شعرهای عاشقانه زیبا لذت ببرید.

مجموعه اشعار سید علی صالحی درباره عشق و زندگی :

سید علی صالحی شاعر معاصر و متولد سال 1334 در روستان مرغاب در استان خوزستان می باشد که علاوه بر سرودن شعر، تبحر خاصی نیز در نویسندگی دارد. وی را می توان یکی از چهره های مطرح و شناخته شده در شعر فارسی دانست. اشعار سید علی صالحی از جمله شعرهای زیبا و دلنشین معاصر محسوب می گردند که هر یک از زیبایی خاصی برخوردارند و مطمئنا خواننده از مطالعه این شعرهای عاشقانه احساسی لذت می برد. اولین شعرهای سید علی صالحی در سال 1350 در مجله شرکت نفت چاپ شد و سپس در سال 1356 موفق به کسب جایزه فروغ فرخزاد در شعر می شود. اشعار سید علی صالحی به زبان های انگلیسی، فرانسوی، عربی، آلمانی، روسی و … نیز ترجمه شده است. وی تاکنون موفق به کسب جایزه های ادبی فراوانی شده است که از بین آنها می توان به جایزه شعر نیما نیز اشاره نمود که البته بنا به دلایلی از دریافت آن خودداری نمود. در ادامه چند شعر عاشقانه کوتاه از سید علی صالحی را ملاحظه می فرمایید.



اشعار عاشقانه علی صالحی

چقدر خوب است
که ما هم یاد گرفته‌ایم
گاه برای ناآشناترین اهل هر کجا حتی
خواب نور و سلام و بوسه می‌بینیم
گاه به یک جاهایی می‌رویم
یک دره‌های دوری از پسین و ستاره
از آواز نور و سایه‌روشن ریگ
و می‌نشینیم لب آب
لب آب را می‌بوسیم
ریحان می‌چینیم
ترانه می‌خوانیم
و بی‌اعتنا به فهم فاصله
دهان به دهان دورترین رویاها
بوی خوش روشناییِ روز را می‌شنویم
باید حرف بزنیم
گفت و گو کنیم
زندگی را دوست بداریم
و بی‌ترس و انتظار
اندکی عاشقی کنیم

******

رفتــن هــم حــرف عجیبــی ‌اســت
شبیــه اشتبــاه آمــدن
گفــت بــر مــی گــردم
و رفــت
و همــه‌ پــل ‌هــای پشــت ســرش را ویــران کــرد
همــه مــی ‌دانستنــد دیگــر بــاز نمــی ‌گــردد
امــا بــازگشــت
بــی هیــچ پلــی در راه
او مســیر مخفــی یــادها را مــی ‌دانســت

******

اشعار سید علی صالحی

می ‌خواستم چشم ‌های تو را ببوسم
تو نبودی، باران بود
رو به آسمان بلند پر گفت ‌و گو گفتم:
تو ندیدیش؟!

و چیزی، صدایی
صدایی شبیه صدای آدمی آمد
گفت: نامش را بگو تا جست‌ و جو کنیم

نفهمیدم چه شد که باز
یک هو و بی ‌هوا، هوای تو کردم
دیدم دارد ترانه ‌ای به یادم می ‌آید

گفتم: شوخی کردم به خدا
می‌ خواستم صورتم از لمس لذیذ باران
فقط خیس گریه شود
ورنه کدام چشم
کدام بوسه
کدام گفت ‌و گو؟!
من هرگز هیچ میلی
به پنهان کردن کلمات بی ‌رویا نداشته‌ ام

******

این صبح ، این نسیم
این سفره‌ی مهیا شده‌ی سبز
این من و این تو ، همه شاهدند
که چگونه دست و دل به هم گره خوردند
یکی شدند و یگانه
تو از آن سو آمدی و او از سوی ما آمد ، آمدی و آمدیم
اول فقط یک دل بود
یک هوای نشستن و گفتن
یک بوی دلتنگ و سرشار از خواستن
یک هنوز با هم ساده
رفتیم و نشستیم ، خواندیم و گریستیم
بعد یکصدا شدیم
هم‌ آواز و هم‌ بغض و هم‌ گریه
همنفس برای باز تا همیشه با هم بودن
برای یک قدم‌زدن رفیقانه
برای یک سلام نگفته ، برای یک خلوت دل‌خاص ، برای یک دلِ سیر گریه کردن
برای همسفر همیشه‌ی عشق ، باران
باری ای عشق ، اکنون و اینجا ، هوای همیشه‌ات را نمی‌خواهم
نشانی خانه‌ات کجاست ؟

******

اشعار سید علی صالحی

حالم خوب است
هنوز خواب می بینم ابری می آید
و مرا تا سر آغاز روییدن بدرقه می کند
تابستان که بیاید نمی دانم چند ساله می شوم
اما صدای غریبی مرتب می خوانَدم
تو کی خواهی مرد !؟
به کوری چشم کلاغ ؛ عقابها هرگز نمی میرند
مهم نیست
تو که آن بید لب حوض را به خاطر داری
همین امروز غروب
برایش دو شعر از نیما خواندم
او هم خم شد بر آب و گفت :
گیسوانم را مثل «ری را» بباف .

******

درست است
که بعضی وقت‌ها هنوز
دستم به دامن ماه و
سرشاخه‌های روشن ستاره می‌رسد،
یا گاهی خیال می‌کنم
اهل همین هوای بوسه و لبخند آینه‌ام،
اما یادم نمی‌رود
چطور از شکستن آن همه بغض بی‌سوال
به نم‌نم همین گریه‌های گلوگیر رسیده‌ام.

من خوب می‌دانم
که چه وقت
می‌توان از سرشاخه‌های روشنِ ستاره بالا رفت
به باغ‌های همآغوش آینه رسید
و از طعم عجیب میوه‌ی توبا… ترانه چید،
شاید به همین دلیل است که ماه
بی‌جهت به خواب هر کسی از این کوچه نمی‌آید.

می‌گویند ستاره‌ای که گاه
بالای بام خانه‌ی ما می‌آید
روح غمگین همان قاصدکی‌ست
که شبی از ترس باد
پشت به جنوب و رو به جایی دور
گذاشت و رفت و دیگر
به خواب هیچ بوته‌ای باز نیامد

******

اشعار کوتاه سید علی صالحی

امیدواریم شما نیز از مطالعه منتخب اشعار سید علی صالحی لذت برده باشید و از این شعرهای عاشقانه  زیبا نهایت استفاده را ببرید. از شما دوستان علاقه مند به شعر و ادب فارسی دعوت می نماییم با مراجعه به بخش شعر و ادبیات از دیگر اشعار زیبا و دلنشین از دیگر شاعران خوب کشورمان دیدن فرمایید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان