مختصری از زندگینامه علامه جعفری
استاد علامه محمدتقی جعفری به سال 1304خورشیدی در شهر تبریز متولد شد و پس از تحصیلات عالیه ی علوم اسلامی در شهر تبریز، طهران، قم و نجف اشرف در محضر آیات عظام میرزا فتاح شهیدی، شیخ محمدرضا تنکابنی، شیخ کاظم شیرازی، سیدعبدالهادی شیرازی، سید ابوالقاسم خویی و سید محسن حکیم کسب فیض نمود. در همان سنین جوانی به اجتهاد دست یافت و در فلسفه و عرفان نیز در محضر دست فیلسوف شرق آقا میرزا مهدی آشتیانی در طهران و عارف متاله شیخ مرتضی طالقانی در نجف اشرف کسب فیض نمود و سرانجام در شمار فلاسفه ی شهیر عصر درآمد و واجد شهرت بین المللی گردید. تا حال حاضر بیش از هشتاد اثر از استاد به طبع رسیده است و چا بعضی از آنان همچون شرح مثنوی در 15جلد مکرراً تجدید گردیده است. ضمناً تحت نظارت ایشان و طی 12 سال کاملترین کشف الابیات مثنوی مولوی در 4 جلد رحلی تحت عنوان «از دریا به دریا» به طبع رسیده است. از آثار برجسته ی ایشان شرح و تفسیر کاملی بر نهج البلاغه می باشد که 27 جلد آن به زبان فارسی چاپ شده است. و دیگر اثر نفیس استاد جعفری، در زمینه ی بررسی و مقایسه ی افکار مولانا با فلسفه ها و جهان بینی های شرق و غرب می باشد که کتابی تحت عنوان «مولوی و جهان بینی ها» می باشد. در زمینه ی حقوق بشر و مقایسه ی آن با حقوق بشر در اسلام، کتاب مفصل و مشروحی به قلم ایشان منتشر شده که نظریات جدید آن در کنفرانس اسلامی طرح و مورد استفاده قرار گرفته است. کتاب مزبور به زبان انگلیسی نیز ترجمه و چاپ شده است و به زبان ژاپنی توسط یکی از اساتید دانشگاه ناگویا در دست ترجمه می باشد. بیش از 60 کتاب و مقاله دیگر استاد علامه جعفری هنوز منتشر نگردیده و در آینده به طبع خواهند رسید. که به این ترتیب مجموعه آثار منتشر شده و منتشر نشده ی ایشان متجاوز از 150 عنوان می گردد. کتاب های ایشان در زمینه های فقه، علوم انسانی، روان شناسی، علوم تربیتی، معارف اسلامی، نظریه زیبایی و هنر در اسلام، مباحث فلسفی و کلامی، مشحون از آرا و نظریات ابتکاری و بدیع است. تاکنون ده ها نویسنده، استاد و محقق و متفکر از سراسر جهان با ایشان مذاکرات علمی داشته اند که مشروح بیش از 50 فقره از این مذاکرات در 2 جلد کتاب تحت عنوان «تکاپوی اندیشه ها» منتشر گردیده است. لازم به ذکر است که مکاتبات علمی علامه جعفری با برتراند راسل فیلسوف شهیر انگلیسی که طی آنها، استاد جعفری به برخی از نظریات راسل انتقاد وارد ساخته، در بعضی از کتاب های ایشان مانند نقد و بررسی افکار راسل، توضیح و بررسی مصاحبه راسل- وایت، مکرر به چاپ رسیده است. همچنین کتابی تحت عنوان «بررسی و نقد سرگذشت اندیشه ها» حاوی تحلیل و نقد آلفرد نورث وایتهد پدر منطق ریاضی که یکی از بزرگترین فلاسفه ی اروپا می باشد، چاپ و منتشر شده است. ضمناً کتاب هایی به قلم ایشان در نقد و تحلیل فلسفه ی پوزیتویستی و نئوپوزیتویستی معاصر غرب چاپ و منتشر گشته که از آن جمله می توان به شرح و نقد نظریات کانت، هگل، دکارت و دیوید هیوم اشاره نمود. استاد فقید علامه محمدتقی جعفری (ره) بر اثر بیماری در تاریخ 1377/8/25 در شهر لندن به رحمت ایزدی پیوست. روحش شاد و یادش گرامی باد.
در ذیل فهرست مصاحبه برخی از شخصیت های خارجی با علامه جعفری (ره) آمده است:
1. پروفسور روزنتال، آلمان: پیرامون «مالکیت، جزیه و کیفر سرقت»، 1340 ه.ش.
2. دکتر کِنِتْ آلن لوتر، آمریکا: «فلسفه و کلام اسلامی»، 1340ه.ش.
3. پروفسور یانگ، آمریکا: «مقایسه شعر و شاعری در شرق و غرب»، 1342ه.ش
4. دکتر بدفورد، آلمان: «مقایسه علم النفس اسلامی و روان شناسی معاصر»، 1341ه.ش.
5. آقایان: ابراهیم سلیمان و شریف سحیمات، اردن: «تفاوتهای کلام شیعی با کلام اشعری»، 1342 ه.ش.
6. مراسلات با برتراند راسل، انگلستان: «چند مساله ی فلسفی و علمی»، 1342ه.ش
7. دکتر پیکت، انگلستان: «فلسفه و هدف زندگی»، 1342 ه.ش
8. دکتر کلاوز، آلمان: «ضرورت دین در حیات بشری»، 1343 ه.ش
9. دکتر پیتر، انگلستان: «مبانی عقاید اسلامی»، 1344ه.ش
10. پروفسور مونتنی، فرانسه: «مقایسه ای در ادبیات ایران و فرانسه»، 1345ه.ش.
11. دکتر اس. الیزابت، انگلستان: «شرایط قضا در اسلام»
12. علال الفاسی، مراکش: «علیت از دیدگاه اشاعره و هیوم»، 1348ه.ش.
13. پروفسور فلیپانی رونکنی، ایتالیا: «مسایل فلسفی و روش آن»، 1348ه.ش
14. دکتر خانم وان وایک، هلند: «گفتگو پیرامون مولوی، ویکتور هوگو و ماکیاولی»، 1350ه.ش
15. پروفسور چارلز آدامز، کانادا: «مقایسه عرفان هندویسم و اسلام»، 1355 ه.ش.
16. پروفسور بامات، فرانسه: «مولوی و اسلام و غرب»، 1359ه.ش.
17. خانم نجمه زهره (فرزنده شیخ محمد ابوزهره، مصر: «بررسی شهادت امام حسین (ع)، 1360 ه.ش
18. آقایان: پروفسور گانگوفسکی، گنادی آودیف، پروفسور آراپاچیان، دکتر صالح علی اف، از اتحاد جماهیر شوروی: «اسلام و ماتریالیسم»، 1361 ه.ش
19. آقایان: پروفسور گلیری شیراکوف، نبی خزری (بابایف) و گنادی آودیف، از اتحاد جماهیر شوروی: «فلسفه و ادبیات»، 1361ه.ش
20. آقای ویدپراتا ویدبک، هند: «انسان از دیدگاه اسلام و هندوئیسم»، 1362 ه.ش.
21. پروفسور مایر، آلمان: «مباحثی پیرامون داستانهای قرآن و فلسفه»، 1362 ه.ش.
22. پروفسور فان اس، پروفسور هانس کونگ، آقای واندرانت، پروفسور دایبر، آلمان: «مشترکات ادیان ابراهیم»، 1363 ه.ش.
23. پروفسور روژه گارودی، فرانسه: جلسه اول «شخصیت زن»، و جلسه دوم: «فلسفه اسلامی»، 1364 ه.ش.
24. پروفسور هربرت، فرانسه: «انسان در اسلام و مکاتب غرب»، 1365ه.ش.
25. دکتر کورودا، ژاپن: «وحدت اسلامی»، 1366 ه.ش.
26. خانم الیزابت گاملین، انگلستان: «قصاص»، 1367ه.ش
27. آقای یحیی مصطفی امام، مصر: «حاکمیت در اسلام»، 1367ه.ش.
28. خانم شوکت باکر، ترکیه: «مبانی فقه تشیع و تسنن»، 1367ه.ش
29. پروفسور محمد عبدالسلام، پاکستان: «علم و فلسفه»، 1367ه.ش
30. آقای فِرِ رِد، کانادا: «علل بروز مشکلات در علوم انسانی و نقش شخصیت ها در جوامع بشری»، 1367ه.ش.
31. دکتر گودمار اِنَرْ سوئد: «مقایسه حقوق بشر از دیدگاه اسلام و غرب»، 1367ه.ش.
32. آقای رحیم کامل سلیمان، مالزی: «اسلام و تبلیغ آن در عصر حاضر»، 1367ه.ش
33. آقایان مارتنسون، مانتز مارکوف و دانیلو ترک، سوئد و یوگسلاوی: «حقوق بشر در اسلام و غرب»، 1367
34. خانم ها: سیمون جان ذاکری، اوا سیوویچ، فاطمه کامارا، اینگرید کسلد، لور نصر، سیده نواب، گئورکن واثن، پیپ جون، اولیا اونا چلویز الونتو، انیوارا اسو، ماریتا استپانیان، از کشورهای فرانسه، سیرالئون، آلمان غربی، لبنان، پاکستان، مجارستان، فیلیپین و شوروی: «زن از دیدگاه اسلام»، «عقاید اسلامی»، «بررسی شخصیت خیام»، 1367ه.ش.
35. آقای فین تیس، رایزن فرهنگی کشور دانمارک: «اصول مشترک ادیان آسمانی»، 1368 ه.ش
36. خانم الیزابت گاملین، انگلستان: «حقوق و تکالیف انسانی در اسلام»، 1368ه.ش
37. آقای فِرْد رِدْ کانادا: «رابطه غرب با اسلام»، و «عدم جدایی دین از سیاست در اسلام»، 1368 ه.ش
38. آقای گالیندوپل، السالوادور: «فلسفه ی حقوق بشر از دیدگاه اسلام و غرب»، 1369 ه.ش.
39. دکتر هانس کورل، سوئد: «اختلاف حقوق بشر در اسلام و غرب»، 1369ه.ش
40. آقایان: کوپر و هرزیک، انگلستان: «بررسی شخصیت خیام»، 1369 ه.ش.
41. آقای دسکالزی، ایتالیا: «ویژگیهای مکتب اسلام»، 1369ه.ش
42. آقایان: شیخ حسن قناعتلی، شیخ اسماعیل و شیخ محمود، ترکیه: «مبانی تشیع»، 1369 ه.ش
43. آقایان: پال مارکس و ویلیام سرلیک (اعضای کمیسیون حقوق بشر)، آمریکا، «مقایسه ی حقوق بشر در اسلام و غرب»، 1370ه.ش
44. خانم گیوم، فرانسه: «مقایسه حقوق زن از دیدگاه اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر»، 1370 ه.ش
45. آقای عبدالرحمن وحید، اندونزی: «فلسفه و کلام»، 1370 ه.ش
46. پروفسور پیترفراست، کانادا: «عرفان اسلامی و مدیریت ایده ال»، 1370ه.ش
47. خانم کریستنی کاریو، سوئیس: «زیبایی و هنر»، 1371 ه.ش
48. آقای موریس، از دانشگاه اوهایو: «عرفان اسلامی»، 1372 ه.ش
49. خانم دکتر گلر، از دانشگاه بسفر استانبول: «تفکرات اسلام و غرب»، 1373ه.ش
50. دکتر اردین پار، اتریش: «حقوق بشر»، 1373 ه.ش
51. خانم رابین رایت، «مکتب تشیع در رویارویی با مدرنیته و دموکراسی»، 1373ه.ش
52. آقایان: پروفسور ماچوپولوس، پروفسور کاستاپولوس، پروفسور ولقاریس و جمعی از اندیشمندان مسیحی ارتدکس، یونان: «مسایل فلسفی و دینی»، 1373 ه.ش
53. پروفسور هوبر، ایتالیا: «مسایل فلسفی و مذهبی»، 1375 ه.ش
54. آقایان: عبدالعالم دافالا (سودان)، احمد ساغر احمد (پاکستان)، فرادهیکاری مانا بندرا (هند)، اصغر عبدالحلیم و باجاری دلاورخان (پاکستان)، 1375ه.ش
فهرست آثار علامه محمدتقی جعفری(ره)
فقه
1. رسائل قفی که شامل مطالب زیر است: طهارت اهل کتاب ذبایح اهل کتاب عدم انحصار زکات در موارد نه گانه قاعده لاضرر و لا ضرار حلیت و حرمت گوشت انواع حیوانات حقوق حیوانات در فقه اسلامی کیفر سرقت در اسلام مقایسه ی حقوق بشر در اسلام و غرب بحثی درباره ی امر به معروف و نهی از منکر حرمت سقط جنین مسؤولیت مدنی ناشی از جرم کودکان بزهکار در فقه و حقوق اسلامی
2. حقوق جهانی بشر از دیدگاه اسلام و غرب (فارسی و انگلیسی)
3. بررسی فقهی و حقوقی طرح ژنوم انسانی
4. الرضاع
فلسفه
1. جبر و اختیار
2. مجموعه مقالات که شامل موضوعات زیر است: برهان کمالی دکارت بر وجود خداوند برهان کمالی (وجوبی) در اثبات خدا
هدف زندگی مقدمه ای بر مفهوم فلسفه ی مالکیت حرکت و تحول حرکت و تحول از دیدگاه قرآن طبیعت و ماورای طبیعت علم در خدمت انسان رابطه ی علم و حقیقت و علم و عرفان از دیدگاه ابن سینا علم از دیدگاه اسلام امید و انتظار
3. ارتباط انسان و جهان
4. ایده آل زندگی و زندگی ایده آل
5. نقد نظریات «دیوید هیوم» در چهار موضوع فارسی مفاهیم و اندیشه های مجرد خویشتن علیت استی و بایستی
6. توضیح و بررسی مصاحبه برتراندراسل - وایت
7. بررسی و نقد برگزیده ی افکار راسل
8. زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام
9. حکمت اصول سیاسی اسلام (فلسفه ی سیاسی اسلام) این کتاب ترجمه و تفسیر فرمان حضرت امیرالمؤمنین (ع) به مالک اشتر است.
10. بررسی و نقد کتاب «سرگذشت اندیشه ها» که مهمترین کتاب آلفرد نورث وایتهد در فلسفه مغرب زمین است.
11. پیام خرد، این کتاب حاوی تعدادی از سخنرانی های بین المللی می باشد که به عنوان نمونه می توان به سخنان ایشان تحت عنوان «تقسیم بندی فلسفه ها» در یونان در دانشگاه آتن اشاره نمود. پس از این سخنرانی و بیان این تقسیم بندی جدید در فلسفه، آقای پروفسور موچوپولوس استاد بزرگ فلسفه در دانشگاه آتن درباره ی استاد علامه جعفری این مطالب را بیان کرد: «همان گونه که در معرفی استاد گفتم: ایشان بسیار عمیق به مسائل می نگرند. امروز شما آقایان و خانم ها با سخنرانی علامه جعفری، تقسیم بندی جدیدی را که برای علم و فلسفه و انواع آن مطرح کرده اند، بسیار جالب است و با توجه به افکار ایشان می توان خطوط اصلی فلسفه و وظایف آینده ی فیلسوف را تعیین کرد.
12. فلسفه ی دین
13. تحقیقی در فلسفه ی علم
14. فلسفه و هدف زندگی
15. فلسفه و نقد سکولاریزم
16. مقدمه ای بر فلسفه
17. مولوی و جهان بینی ها
18. تعاون الدین و العلم
19. الامر بین الامرین
20. نمایا لادراک الواقعی بین الفلسف القدیمه مو الحدیثه
21. آفرینش و انسان
22. موسیقی از دیدگاه فلسفی و روانی
عرفان
1. عرفان اسلامی
2. آیا شریعت، طریقت و حقیقت با یکدیگر متفاوتند؟
3. نیایش امام حسین (ع) در صحرای عرفات به زبان فارسی و عربی
4. تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی 15 جلد
5. حضرت علی (ع) و عرفان
6. علل و عوامل جذابیت سخنان مولوی
علم النفس
1. آیا جنگ در طبیعت انسان است؟
2. وجدان
معارف اسلامی
1. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه 27 ج
2. ترجمه کامل نهج البلاغه 1 جلد
3. انسان در دیدگاه قرآن
4. مبدا اعلا
5. امام حسین (ع) شهید فرهنگ پیشرو انسانیت
6. شناخت انسان در تصعید حیات تکاملی (ع)
7. علی از دیدگاه علی
8. علم و دین در حیات معقول
9. اخلاق و مذهب
10. شناخت از دیدگاه علمی و قران در ادبیات و تحقیقات در مبانی آنها
ادبیات
1. سه شاعر (حافظ، سعدی، نظامی)
2. حکمت و اخلاق و عرفان در شعر نظامی گنجوی به زبان فارسی و روسی
3. تحلیل شخصیت خیام (بررسی آرا فلسفی، ادبی، علمی و دینی)
4. از دریا به دریا (کشف الابیات مثنوی مولوی در 4 جلد)
مباحث علمی
1. عمل تجرید ذهن
2. بحثی در قانون تعادل در روش تجزیه ای و ترکیبی
3. دانش ها و ارزش ها در مجرای قوانین علم
گفت و گو
بسم الله الرحمن الرحیم
آشنائی حضرتعالی با نهج البلاغه از کجا شروع شده است و تاکنون چند مجلد تفسیر بر نهج البلاغه نوشته اید و این تالیف چه مدت بطول انجامیده است؟
پیش از بیان پاسخ سئوال فوق، باید یک نکته را یادآور شوم که مقصود اینجانب از آشنائی که ذیلاً عرض خواهم کرد، محدود به امکانات اینجانب است، نه آشنائی به معنای تمام و کمال که ادعایش برای اثبات نقض آشنائی هر انسان مدعی کفایت می کند، مَثَل ما در این مورد همان است که مولوی گفته است:
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم بقدر تشنگی باید چشید
آغاز آشنائی اینجانب با بعضی از سخنان امیرالمؤمنین (ع) که در نهج البلاغه بوسیله شریف رضی رحمه الله جمع آوری شده است، بوسیله بعضی از فضلای آن زمان بوده است، سپس در طول سالیانی مشغول تحصیلات و دیگر اشتغالات علمی بودم، در جاذبه سخنان آن بزرگوار قرار گرفتم. یادآوری این نکته مناسب است که اینجانب از سه راه به سراغ آشنائی و درک (نسبی که برای من امکان پذیر بود) محتویات آن سخنان می رفتم (1)
راه یکم مطالعه و تحقیق مستقیم در کلمات آن بزرگ بزرگان که رسم و کار و کوشش همگانی است.
راه دوم با توجه به اطلاع و آگاهی از حقائق والا و اصول بسیار باعظمتی که در شخصیت آن بزرگ بزرگان جمع شده بود و تدریجاً خدا نصیبم می کرد وارد حوزه ی مطالبی که امیرالمؤمنین (ع) فرموده اند، می گشتم، این اصل را همه ما قبول داریم که در علوم انسانی و مسائل مربوط به مبانی و اصول اساسی ارتباطات چهارگانه (ارتباط انسان با خویشتن، با خدا، با جهان هستی، و با همنوع خود) در هر دو قلمرو آنچنانکه هستند و آنچنانکه باید باشند شخصیت گوینده و صاحبنظر فوق العاده مؤثر است، وقتی که مسئله ای را درباره ی حق و عدالت از یک انسانی می شنوید که می دانید تنها بهره ی او از معانی این دو کلمه، دو مفهوم ابتدائی بوده، نه طعم حقیقی آن دو را چشیده و نه در زندگی از آنها برخوردار گشته است، و اگر همان مسئله را درباره حق و عدالت از یک انسانی بشنوید که همه معانی و ابعاد حق و عدالت را از سه چیزی که تجلی گاه آن دو است، تا موجودیت روحی آن انسان که حق و عدالت در اعماق روحش نفوذ کرده است، قطعی است که با تمام قوای مغزی و روانی در جاذبه سخن چنین انسانی قرار می گیرید که مسئله حق و عدالت را مطرح نموده است.
راه سوم: مطالعات و آشنائی ها با شخصیت هائی که در طرف تضاد با شخصیت کمال یافته آن ولی الله اعظم بوده و سخنانی که دارای محتویات متضاد با سخنان آن حضرت بوده اند، ما در قلمرو معرفت یک راهی بنام: تُعْرَفُ الاَشْیا بِاَضْدادِها داریم که می گوید: در شناخت اشیا شناخت اضداد آنها تاثیر بسزائی دارد:
شب نبود نور و ندیدی رنگ را
پس به ضد آن نور پیدا شد ترا
شب ندیدی رنگ کان بی نور بود
رنگ چه بود، مهره ی کور و کبود
که نظر بر نور بود آنگه به رنگ
ضد به ضد پیدا شود چون روم و رنگ
پس به ضد نور دانستی تو نور
ضد ضد را می نماید در صدور
برای اینکه بدانید علی بن ابیطالب (ع) کیست؟ یک راه هم اینست که نخست سری به کوی عشاق دلباخته مقام و ثروت و شهرت و شهوت و دیگر شکست خوردگان در برابر خود حقیقی شان بزنید و سپس بیایید بسراغ آن شخصیتی که با کفش و پیراهن وصله خورده و لیف خرما به کمر و قلم برای نوشتن جملات نهائی درباره ی انسان آنچنانکه باید "در هر دو قلمرو فردی و اجتماعی بروید همچنین نخست به سخنانی بی محتوی و مسموم ضد انسانهائی که در همه دورانها مانند خارهای زهرآگین به پاهای رهگذران جاده ی حیات می خلند توجهی کنید، و سپس بیایید برای مطالعه و درک سخنان ملکوتی و حیات بخش امیرالمؤمنین (ع).
تاکنون چند مجلد درباره ی تفسیر بر نهج البلاغه تالیف نمودید و این کار چه مدت بطول انجامیده و حدس می زنید که تا آخر نهج البلاغه چند مجلد دیگر لازم باشد؟
این سئوال به سه مرحله تقسیم می شود:
مرحله ی یکم - مربوط به کیفیت مجلداتی است که تاکنون در ترجمه و تفسیر نهج البلاغه تالیف شده است: بیست و یک مجلد تا آخر صد و بیست و یکم تالیف شده و از مجلد بیست و دوم هم مقداری نوشته شده است. ضمناً یک مجلد مستقیم در ترجمه و تفسیر مشروح فرمان مبارک امام (ع) به مالک اشتر بنام (حکمت اصول سیاسی اسلام) (2) امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) به مالک اشتر تالیف و بوسیله بنیاد نهج البلاغه چاپ و در آینده ی نزدیک انشاالله منتشر خواهد شد.
مرحله ی دوم مدتی که از آغاز این تالیف تاکنون میگذرد در حدود دوازده سال است، زیرا از سال 1356 به این تالیف شروع نموده ام. مرحله سوم: پیش بینی اینکه تا پایان نهج البلاغه (خطبه ها و نامه ها و حکم و کلمات قصار) چند مجلد تالیف خواهد شد تا حدودی مشکل است، اگر عنایات (((( خداوندی شامل حال شود باحتمال قوی از سی مجلد کمتر نخواهد بود.
نهج البلاغه چگونه کتابی است، و از آن چگونه می توان بعنوان یک سند معتبر اسلامی و تاریخی استفاده کرد؟
بعضی از اشخاص در سندیت و اعتبار این کتاب یا بعضی از سخنان جمع آوری شده ی در آن، اظهار تردید کرده اند! ولی اگر این اشخاص دقت لازم و کافی در مطالب و محتویات این کتاب بزرگ که درباره اش گفته شده است: "پائین تر از کلام خدا و بالاتر از کلام مخلوق" است، هرگز چنین سخن سبک و بی اساسی را بزبان نمی آوردند، حتمی است که گویندگان این سخن نه از سبک شناسی اطلاع داشتند و نه درک و فهم معانی درباره ی مضامین و محتویات سخنان نهج البلاغه، درباره اثبات اینکه همه سخنانی که در نهج البلاغه آمده است، از امیرالمؤمنین (ع) می باشد، کتابها و مقالات بسیار ارزنده ای نوشته شده است که بحد کافی اعتبار و سندیت این کتاب انسانی بزرگ را برای انسان اثبات می کند. اما اینکه نهج البلاغه چگونه کتابی است؟ درست مساوی این سئوال است که امیرالمؤمنین (ع) چگونه شخصیتی است؟ می گویند: کلام یک انسان می تواند معرفی برای شخصیت وی بوده باشد، ولی هیهات! چگونه می توان گفت: نهج البلاغه می تواند معرف آن انسان بزرگ باشد، در حالیکه آنچه در زندگانی این دنیا مابین علی (ع) و خویشتن او گذشته است، و آنچه که آینه ی صیقلی جهان هستی از علی (ع) برای ابدیت ثبت کرده است، و آنچه که انسانها آگاهانه یا ناآگاهانه از عظمت های علی (ع) دریافت کرده اند، خیلی والاتر از آن است که این کلمات از عهده بیان آن برآید و داده ها برابر آنچه که در سخنان آن افتخار اولاد آدم (ع) بظهور پیوسته است بتواند شمه ای از آنها را بازگو کند، مگر این نیست که کلمات علی بن ابیطالب (ع) وابسته به کلمات الله است که نه حدی دارد و نه زوال و فنائی.
آیا توجه کردن تنها به بلاغت نهج البلاغه ما از ارزشهای دیگر این کتاب دور نمی سازد؟
اگر ما بلاغت را چنین تفسیر کنیم که بلاغت عبارتست از بیان رسا و زیبای واقعیات و حقائقی که وض و حال و موقعیت اقتضا می کند، باید بگوئیم بلاغت نهج البلاغه اگر اساسی ترین رکن نهج البلاغه نباشد، قطعاً یکی از اساسی ترین ارکان عظمت این کتاب بزرگ است، زیرا واقعیات و حقائقی را که امیرالمؤمنین (ع) بیان فرموده است، مربوط به همه جوامع بشری در همه دورانهاست، و هیچ وضع و حال و موقعیت مخصوصی سخنان آن حضرت را محدود نمی سازد، همانگونه که در قرآن مجید با دوگونه سخنان خداوندی رویاروی هستیم یکی از آن دو اصول قوانین کلی و پایدار در احکام و اخلاق و معتقدات است که ثابت و فناناپذیر می باشند، و قسم دوم قضایای شخصی و داستانهای معین در قرآن مجید که در برهه ای از زمان اتفاق افتاده است، این قضایا دو جنبه دارند: یکی جنبه ی شخصی آنها است که تغییر پیدا کرده و از صفحه هستی ناپدید گشته است، دوم جنبه ثابت و پایدار آنهاست که برای بشریت اصول و قوانین زندگی در حیات معقول را تعلیم می دهد، و چون سخنان امیرالمؤمنین (ع) هم که جلوه گاهی از کتاب الهی است، واقعیات و حقائق مربوط به هستی و انسان را در همه ابعاد آن دو بیان می کند، اموری است کلی و پایدار، لذا وقتی که می گوئیم بلاغت نهج البلاغه باید مورد توجه و اهمیت قرار بگیرد، منظور آن نیست که همه ی توجهات، مبذول به تحلیل و ترکیب ادبی و بلاغی معمولی درباره ی سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام باشد، زیرا خود اینگونه توجهات ما را از درک و فهم سخنان امیرالمؤمنین (ع) و توفیق یافتن به انقلاب تکاملی مغزی و روانی باز می دارد، بنابراین، مقصود از اهمیت دادن به بلاغت نهج البلاغه، عبارتست از تمرکز دادن همه قوای مغزی و روانی به واقعیت و حقائقی که در نهج البلاغه آمده است، با در نظر گرفتن عظمت و زیبائی و شکوه عبارات و کلمات این کتاب که برای بیان ان واقعیات و حقایق از درون مبارک امیرالمؤمنین (ع) ظهور کرده است و الفاظ و ترکیبات دیگر از ارائه آنها ناتوان می باشد.
چگونه می شود از نهج البلاغه بعنوان یک سنگ زیربنای ساختار علمی و اجتماعی استفاده کرد؟
بنظر می رسد برای بدست آوردن زیربنای ساختار فرهنگی و اجتماعی پویا و هدفدار از سخنان امیرالمؤمنین (ع)، اصول کارهائی که از اهمیت درجه ی اول برخوردار است بقرار زیر است:
1. تحصیل یقین به اینکه سخنان امیرالمؤمنین (ع) پاسخگوی همه مسائل انسانی در ارتباطات چهارگانه (ارتباط انسان با خویشتن، ارتباط انسان با خدا، ارتباط انسان با عالم هستی ارتباط انسان با همنوعان خود) می باشد. البته ممکن است تحصیل حق الیقین به این معنی نیاز به تحقیق و تدبیر لازم در شخصیت آن بزرگوار و سخنان او داشته باشد، لذا شتابزدگی در چنین کار بزرگ (بدست آوردن سنگ زیربنای ساختار فرهنگی اجتماعی پویا و هدفدار از سخنان امیرالمؤمنین (ع)) به هیچ وجهی نتیجه نخواهد رسید.
2. کوشش کامل برای تصفیه درون از آلودگی، و حرفه بازیها و تکاپو برای آراستن خود طبیعی با این ادعای بسیار بزرگ "که بلی من هم شه گم کرده ام"! در میان تکاپوگرانی که واقعاً دنبال گمشده ای والاتر از خود طبیعی و بازیهایش براه افتاده و تلاش می نمایند. بعبارت مختصر کاملاً ساده بدون اخلاص و تهذیب روحی برای بدست آوردن شباهتی ولو ناچیز با گوینده ی سخنان نهج البلاغه امیرالمؤمنین (ع)، نباید درصدد چنین کار بزرگی برآمد این اصل مبتنی بر یک قاعده ثابت است که می گوید:
عقل باشی عقل را دانی کمال
عشق باشی عشق را یابی جمال
3.یک آشنائی لازم با قرآن مجید که هم سخنان امیرالمؤمنین (ع) جلوه هایی از آیات آن کلام الهی است و هم شخصیت او تجسمی از آن آیات ربانی، بدیهی است که این آشنائی نیاز به صبر و تحمل زحمات و مطالعه و تدبر فراوان در هر دو کتاب دارد.
4.اکنون پس از سه مرحله فوق نوبت تجزیه و تحلیل دقیق در سخنان امیرالمؤمنین (ع) فرا رسیده است که موضوعات کلی درجه یک و موضوعات کلی درجه دو و موضوعات کلی درجه سه و چهار را از یکدیگر تفکیک نموده (3) سپس اصول و قوانین مربوط به سنگهای زیربنائی ساختار فرهنگی و اجتماعی پویا و هدفدار استخراج شود، در این کار حساس هم نباید با شتابزدگی حرکت کرد، زیرا به اضافه اینکه خود کار تفکیک دو نوع موضوعات از یکدیگر و تنظیم اصول قوانین آنها نیاز به تحمل شکیبائی فراوان دارد شناخت حیثیت ها و تفکیک آنها از موضوعات نیز کار آسانی نیست و باید با کمال دقت و حوصله انجام بگیرد، در این گونه فعالیتهای مغزی و روانی، بقول عامیان "از خُم رنگرزی باید صرف نظر شود" شما اگر بتوانید از سخنان امیرالمؤمنین(ع) دو سنگ حتی یک سنگ زیربنائی برای ساختار فرهنگی و اجتماعی پویا و هدفدار بدست آورده و آن را آماده ی بکار گرفتن در بنیاد ساختار مزبور نمایید (و بیش از آن، قدرت نداشته باشید) شما رسالتی بسیار با اهمیت انجام داده اید، بیایید در این گونه مسائل خود را به کمیت ها نبازیم و دنبال کیفیت ها باشیم البته در دوران ما عمل تجزیه و تفسیرهای موضوعی درباره نهج البلاغه انجام شده است که بسیار مفید و ارزنده می باشد و قطعاً برای این کار مهم باید از آنها بهره برداری ها نمود. یکی از اساسی ترین کارهائی که باید درباره ی موضوعات نهج البلاغه انجام بگیرد، تحقیق لازم پیرامون قضایای ثابت و قضایای متغیر است که موضوعات مزبور در آنها قرار دارند، بعنوان مثال وقتی که در موضوع عدالت تحقیقات موضوعی تمام شد، باید باین مسئله پرداخت که آیا این قضیه که "عدالت برای زندگی انسانها ضرورت دارد؟ و از اصول و قوانین ثابت است یا متغیر؟
5. پس از آنکه عمل تجزیه و درجه بندی دقیق موضوعات بخوبی صورت گرفت باید درباره ی هر یک از موضوعات به بررسی و تحقیق لازم و در صورت امکان، بقدر کافی پرداخت. این بررسی و تحقیق باید در دو قلمرو عمده صورت بگیرد:
الف- منابع اسلامی و نظریات و تحقیقات صاحبنظران اسلامی است که از مکتب اسلام و معارف دیگر لوازم و شؤون آن اطلاع و آگاهی های مفید دارند.
ب: تحقیقات و نظریات متفکران خارجی که درباره ی موضوعات مزبور کارکرده و تحقیقات و نتایجی را در دسترس گذاشته اند، همانگونه که در بعضی احادیث آمده است:
اَفْقَهُ النّاسِ، مَنْ اَضافَ عِلْمَ غَیرِه عَلی عِلْم نَفْسِه. فقیه ترین یا داناترین مردمان کسی است که علوم دیگران را بر علم خود بیفزاید.
این ضرورت در تفسیر موضوعات قرآن نیز برای صاحبنظران احساس می شود زیرا فرق است بین اینکه یک انسان بدون توجه به دیگر معارف بشری و علوم صاحبنظران جهانی وارد تفسیر قرآن شود، و بین اینکه یک انسان عالم به اضافه تلاش برای فهم معانی قرآن از طرق اسلامی تکاپوئی قابل توجه هم در معارف بشری و علوم صاحبنظران جهانی نموده، پس از آن وارد میدان فهم و تفسیر موضوعات قرآنی بشود، اگرچه فهم معانی قرآن از طرق اسلامی محض ممکن است با یک نورانیت ربانی و فروغ ملکوتی والا باشد که در این صورت آشنائی با معانی موضوعات قرآنی عالی تر و روشنتر خواهد بود، ولی بدیهی است که اطلاع از معارف و علوم دیگران درباره ی آن موضوعات باضافه گسترش و عمق بیشتری که در شناخت و آشنائی با معانی موضوعی قرآن مجید نصیب انسان می نماید، موجب قدرت استدلال و اثبات بیشتر و بهتر، درباره ی آن موضوعات می گردد. و پوشیده نیست که این تلاش و تکاپو برای تفسیر تطبیقی محض نیست، بلکه برای تحصیل امتیازی است که در این شماره متذکر شدیم، ضرورت این گونه تحقیق همه جانبه برای تحصیل سنگهای زیربنای فرهنگی و اجتماعی از سخنان امیرالمؤمنین (ع) نیز وجود دارد.
بنظر حضرتعالی بعنوان محقق و شارح نهج البلاغه ضرورت چه نوع کاری را پیرامون نهج البلاغه لازم می دانید؟
مسلّم است که تا دوران ما که اوائل قرن 15هجری 1410 است کارهای بسیاری در پیرامون این کتاب عظیم صورت گرفته است که واقعا بسیار مفید بوده است، امروزه یکی از ضروری ترین کارهایی که باید انجام شود، همان است که در جواب سئوال قبل عرض شد، و این کاری است که می تواند هم مغزهای متفکران اسلام را با این کتاب بزرگ آشنا بسازد، و هم محققان و صاحبنظران جوامع غیراسلامی را روشن نماید، بنظر می رسد بدست آوردن چنین سرمایه ای در جامعه ما که یک جامعه اسلامی است و از وجود متفکران و تلاشگران اسلامی برخوردار است، فقط نیاز به تکاپو و کوشش مخلصانه و تتبع لازم و کافی و اندیشه های ناب دارد که بحمدالله در این جامعه امکان پذیر است، مطلبی که در اینجا از اهمیت فراوانی برخوردار است، مسئله بیان و ابلاغ این سرمایه انسانی با عظمت است.
بنظر شما راهای ارائه جهانی نهج البلاغه چیست؟
اگر ارائه سخنان امیرالمؤمنین (ع) را برای جوامع اسلام در نظر بگیریم، بدیهی است که دو موضوع را باید مرود توجه قرار بدهیم: موضوع یکم، معلومات و بطور عمومی فرهنگ حاکم بر جوامع اسلامی است که می توان گفت تا حدودی قابل توجه جنبه ها و ابعاد و ریشه های اسلامی است، با نظر به این موضوع کافیست که ما سخنان امیرالمؤمنین (ع) را پس از فهم و درک لازم بعنوان یکی از منابع اسلامی برای گسترش معلومات و تقویت فرهنگ اسلامی مسلمانان با بیان ساده و جذاب مطرح نمائیم، حقیقت اینست که ما در این موضوع بر خلاف آنچه که گمان می کنیم، در ابتدای راه هستیم و باید با تلاش پیگیر و سرعت در تکاپو، مسامحه در ادای دین خود را در طرز ارائه نهج البلاغه هر چه زودتر جبران کنیم، مسلّم است که در تحقق بخشیدن به این موضوع استفاده از جامعه شناسان دینی و فرهنگی و روانشناسان اندیشمند و مخلص، نه حرفه ای که از طواف به دور خود هنوز فارغ نشده اند. نهایت ضرورت را دارد تا بتواند راه ارائه حقائق و واقعیات و سخنان امیرالمؤمنین (ع) را به مردم جوامع اسلامی قابل درک و لمس بسازند. موضوع دوم- همه می دانیم که مدتی است بس طولانی که مقداری فراوان از مغزهای متفکران جوامع اسلامی و کتب دانشگاهی و حتی دبیرستانی و دبستانی و کتابهای فراوان که در این جوامع درباره علوم انسانی بطور عام تالیف شده است از تفکرات مغرب زمینی است. این طرز تفکرات در فضای جوامع اسلامی نقش بسته و عده ای فروان را تحت تاثیر قرار داده است، با نظر باین موضوع است که روش تطبیقی برای تفهیم عظمت و برتری واقعیات و حقائق مطروحه در نهج البلاغه بر دیگر تفکرات بشری ضرورت پیدا می کند. و اگر کاری که باید برای نهج البلاغه انجام بگیرد ارائه مطالب و محتویات آن به جوامع غیراسلامی است، توجه به موضوع دوم شدیدترین اهمیت را پیدا می کند، یعنی بدون اطلاع از طرز تفکرات و فرهنگهای غیراسلامی و مراعات منطق صحیح عرضه ی سخنان آن حضرت بر آن جوامع درست مانند اینست که شما یک انسانی را که همه عمرش را در زیرزمین با روشنایی های ساخته شده خود او زندگی نموده و با آن روشنایی ها عادت کرده است، ناگهان از آن زیرزمین درآورید و در فاصله ای نزدیک با خورشید قرار بدهید، مسلم است که چنین انسانی نه تنها بوسیله روشنائی خورشید چیزی نخواهد دید، بلکه چشم های او مختل گشته و دید معمولی خود را هم از دست خواهد داد، مسئله دیگر که بسیار اهمیت دارد، اینست که دست یازیدن بچنین کاری را نمی توان بهرکسی واگذار کرد، زیرا اگر تجارب و معلومات و اطلاعات یک انسان پیرامون اصول و مبانی فرهنگ اسلامی بطور عام محدود باشد، و از توانائی تحمل شک و نوسانات مغزی محروم باشد، چه بسا که با سرعت یا تدریجاً خود را ببازد، و آنچه را هم که دارد از دست بدهد، همه ما با تعدادی از این قبیل اشخاص ضعیف النفس روبرو شده ایم که محدودیت اطلاعات و معلوماتشان هم کمک به ضعف نفس آنان نموده است، مخصوصاً اگر به آن دو درد، یک درد بیدرمان دیگر که کبر و خودپسندی و حسادت هم اضافه شود!!
بنظر شما چگونه می شود از نهج البلاغه بعنوان منبع و مرجعی برای هنر و ادبیات استفاده کرد؟
قطعی است که امیرالمؤمنین (ع) بقصد ابراز آثار هنری سخنان ملکوتی انسانی خود را بیان نفرموده است، بلکه منظور آن بزرگ بزرگان ارائه واقعیات و حقائق عالم هستی و الهیّات و انسان در ارتباطات چهارگانه (ارتباط انسان با خویشتن، با خدا، با جهان هستی و با همنوعان خود) بوده است، البته عظمت فصاحت الفاظ و بلاغت معانی و کمال روحی که در یکایک سطور سخنان امیرالمؤمنین (ع) مشاهده می شود، از دیدگاه انسانهائی که با آن سخنان نورانی ارتباط درک و فهم و تاثر حقیقی برقرار می کنند، بعنوان سخنانی که از جنبه ی هنری بسیار بالا هم برخوردار است، تلقی می گردد. اگر بخواهید با حقیق امر در این مسئله روبرو شویم، اینست که (باعظمت ترین استفاده هنری از نهج البلاغه موقعی برای ما امکان پذیر است که با معانی و حقائق والائی که در سخنان مبارک امیرالمؤمنین (ع) است هرچه بیشتر آشنایی پیدا کنیم و آنرا بعنوان اصول و مبانی فکری و عملی خود بپذیریم، بدیهی است که با بدست آوردن این سخنان آن یکه تاز میدان حقیقت و واقعیت، آثاری از مغز و روان خود بروز بدهیم، آثار ما عالی ترین اثر هنری در سازندگی حیات معقول انسانها منعکس و پایدار خواهد ماند.)اثر هنری مولوی را در ادبیات زیر که حقائقی از قرآن مجید را در آنها مطرح نموده است، مورد توجه قرار بدهید:
خلق اطفالند جز مرد خدا
نیست بالغ جز رهیده از هوا
گفت دنیا لعب و لهو است و شما
کودکید و راست فرماید خدا
باش تا روزی که محمولان حق
اسب تازان بگذرند از نه طبق
آیه ی شریفه ای که مورد توجه مولوی است، اینست: و مَا هذِهِ الحَیاهٌ الدُّنیاَ الّا لَهْوُ وَ لَعِبٌ...
(العنکبوت آیه 64)
ملاحظه می کنیم که عظمت معنی و استشهاد بسیار با موردی که مولوی برای ابراز مقصود خود به آیه شریفه نموده است بقدری بالا و جذاب است که انسان آگاه بمجرد دیدن دو بیت با اعماق قلبش به پیشواز آن میرود، یا سخن با سرعت فوق تصور همه ی محتویات سه جایگاه (خودآگاه)، (نیمه آگاه)، و (ناخودآگاه) را شکافته راهی اعماق قلب آدمی می گردد، مخصوصاً در نظر گرفتن این جمله که می گوید: "راست فرماید خدا" که ترجمه کامل (صدَقَ اللهُ الْعظِیم) است. با اینکه دو بیت فوق از دیدگاه هنری حرفه ای به هیچ وجه نمی تواند با چند بیت زیر که از حافظ است برابر کند:
حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
باده پیش آر که اسباب جهان اینهمه نیست
از دل و جان شرف صحبت جانان غرضت
غرض اینست و گرنه دل و جان اینهمه نیست
منت سوره و طوبی زپی سایه مکش
که چو خوش بنگری ای سرو روان اینهمه نیست
برلب بحر فنا منتظری ای ساقی
فرصتی دان که زلب تا به دهان اینهمه نیست
مولوی در توضیح عقده های روانی و تفسیر آنها و استشهاد به آیه ی شریفه ای در قرآن مجید: وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَاِنَّ لَهُ مَعیشه ضَنکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ القیِامهِ اَعْمی (طه آیه 125)
چون جفا آری فرستد گوشمال
تاز نقصان واروی سوی کمال
چون تو وردی ترک کردی درش
بر تو قبضی آید از رنج و تپش
ترک وردی که کنی تو در زمان
قبض و تاریکیت آید نیک دان
آن ادب کردن بود یعنی مکن
هیچ تحویلی از آن عهد کهن
پیش از آن کاین قبض زنجیری شود
اینکه دلگیرست پاگیری شود
رنج معقولت شود محشوس وقاش
تا نگیری این اشارت را بلاش
در معاصی قبض ها دلگیر شد
قبضها بعد از اجل زنجیر شد
نعط من اعرض هنا عن ذکرنا
عیشه ضنکا و نحشر بالعمی
دزد چون مال کسان را می برد
قبض و دلتنگی دلش را می خلد
او همی گوید عجب این قبض چیست
قبض آن مظلوم کز شرّت گریست
چون بدین قبض التفاتی کم کند
با اصرار آتشش را دم کند
قبض دل قبض عوان شد لاجرم
گشت محسوس آن معانی زد علم
قبضها زندان شده است و چار میخ
قبض بیخ است و برآرد شاخ بیخ
میخ پنهان بود هم شد آشکار
قبض و بسط اندرون بیخی شمار
ملاحظه می شود که ابیات مولوی درباره ی عقده های روانی که به صورت علمی کامل مطرح کرده و از آیه ی شریفه استفاده بسیار عالی نموده است، ولی در این ابیات هیچگونه جنبه ی هنری که برای مولوی مطرح شده باشد دیده نمی شود، ولی بیت ذیل مضمونی از عقده ی روانی را با یک هنر ادبی زیر بیان نموده است: خَلَد گر به پا خاری آسان دارم چه سازم به خاری که بر دل نشیند حال شما در یک درجه ی بسیار عالی تا حد فوق کلام بشری سخنان امیرالمؤمنین (ع) را در نظر بگیرید که حقایق و واقعیت ها در آن سخنان زیر پوشش یا آرایش هنری مخفی نمی گردد. والسلام علیکم
پی نوشت ها :
1. این مطلب را هم باید عرض کنم که مطالعات اینجانب درباره شخصیت امیرالمؤمنین (ع) منحصر به منابع شیعه و اهل سنّت نبود، بلکه از تحلیل گری ها و تفسیرهایی که صاحبنظران غیرمسلمان درباره ی آن شخصیت باعظمت ارائه کرده اند، استفاده ها نمود.
2. این کتاب توسط بنیاد نهج البلاغه چندین بار تجدید چاپ شده است .
3. لازم به توضیح است که موضوعاتی را که در سخنان امیرالمؤمنین (ع) آمده است از نظر وسعت مفهومی بر سه قسمت می توان درجه بندی کرد، موضوعات درجه 1 مانند (نظم و قانون زندگی)
موضوعات درجه 2 مانند (عدالت) موضوعات درجه 3 مانند (هر کار مطلوب که باید نتیجه و مزد و پاداشی داشته باشد.)
منبع: سالنمای النهج 1-5