ماهان شبکه ایرانیان

بررسی مبانی فقهی قیام امام حسین (ع) با رویکردی بر نظرات امام خمینی (ره) و شهید مطهری

قیام عاشورا اگر چه به عنوان یک حادثه، در زمان و مکان خاصی به وقوع پیوسته و با شهادت عزیزترین کسان اسلام به پایان رسیده، اما دراندک زمانی به فرهنگی غنی و پررونق و ماندگار تبدیل شد که آثار و برکات آن پس از قرنها همچنان در حال گسترش است

مقدمه

قیام عاشورا اگر چه به عنوان یک حادثه، در زمان و مکان خاصی به وقوع پیوسته و با شهادت عزیزترین کسان اسلام به پایان رسیده، اما دراندک زمانی به فرهنگی غنی و پررونق و ماندگار تبدیل شد که آثار و برکات آن پس از قرنها همچنان در حال گسترش است . قطعا یکی از راههایی که باعث بقاء پرثمراین قیام شده است ، ورود به مباحث فقهی این قیام است که در احکام اسلامی و زندگی رومزۀ بشری مؤثر می باشد به نحوی که اگر این قیام الهی از زاویه فقهی مورد بررسی قرار گیرد، میتواند به عنوان الگوی جامع و کامل برای تعیین تکلیف امور مسلمانان درتمامی زمانها واقع می شود. از این رخداد و آموزۀعظیم بسیار شنیده و خوانده ایم، اما همواره از پس هاله ای از اشک و با سینه ای مملو از داغ و درد مظلومیت به این رویداد شگرف نگریسته ایم و در تحقیقات پیشین بیشتر به مباحث تاریخی و اخلاقی این قیام پرداخته شده است و ابعاد فقهی آن کمتر مورد توجه واقع شده است.

در این رساله با استفاده و کمک از متون فقهی و تاریخی و بهره گیری از نظرات ارائه شده برخی از فقهای شیعه از جمله امام خمینی (ره) و شهید مطهری (ره)، به بررسی پاره ای از ابعاد فقهی قیام امام حسین (ع) پرداخته شده است.

پیشینه تحقیق

در رابطه با قیام عاشورا و چگونگی شهادت مظلوم کربلا و اهل بیت آن حضرت و اسرای کربلا، کتابها و پایان نامه های زیادی تألیف و گردآوری شده است که از بعد تاریخی و اخلاقی و... به تفضیل مورد بررسی قرار گرفته است. اما دربعد فقهی آن، پایان نامه ای با عنوان «بررسی فقهی نهضت عاشورا» با نگارش خانم سمیه نجفیچالشتری، در دانشگاه قم تدوین شده ست و همچنین به کتاب هایی چون «عاشورا در فقه» نوشته سیدضیاء مرتضوی و «حماسه حسینی» نوشته شهید مطهری میتوان اشاره کرد.

روش تحقیق

روش تحقیق در این رساله به صورت کتابخانه ای بوده و فیش برداری از متون فقهی عربی و همچنین به کارگیری نرم افزارهای گوناگون فقهی و تاریخی در جستجوی اینترنتی بوده است.

معنای لغوی تقیه

تقیه ازنظر لغوی عبارتند از اینکه: «ماده و ریشه این کلمه «وقی، یقی» و «إتقی، یتقی» است به و طوری که «واو» قلب به «تاء» می شود. [1]شهید مطهری بعد از آنکه لغت «وقی» را به معنای حفظ و صیانت و نگهداری ترجمه کرده است .

چنین می نگارد که ترجمه صحیح «تقیه» خود نگهداری است .[2]

با توجه به بیانات مختلف که درکتب در روایات آمده است می توان گفت که معانی تقیه در اصطلاح دو گونه است :

 معنای عام: مراقبت برای در امان ماندن ازهرآنچه دارای ضرراست، حال این ضرر دنیوی باشد یا اخروی، به این خاطر است که «معنی تقیه حکم شرعی مولوی نیست بلکه حاکم برآن عقل است وعقل مستقلا به آن حکم می کند

[3]و حکم شارع اشاره به همان حکم عقل است.

[4]معنای خاص : اظهار موافقت با غیر در قول و فعلی که مخالف حق است ، برای درامان ماندن از ضرر دیگری.

معنی اصطلاحی تقیه

تعریف تقیه ازنظر اصطلاحی در فقه اهل سنت با تعریف آن از سوی امامیه به هیچ وجه اختلافی ندارد و اگر تفاوتی وجود داشته باشد از حیث نوع تعبیر و ساختار الفاظ در تصویر معنای اصطلاحی آن است در این امر دلیل بر اتفاق نظر آن ها بر وجود تقیه است و این که تقیه، دروغ یا نقاق و یا فریب دادن دیگران نیست. تقیه عبارت است از: «کتمان [5]حق و هم آهنگی ظاهری با دشمنان، برای محفوظ ماندن از ضرر وزیان دینی و دنیوی»

پیدایش تقیه

پیدایش تقیه از ابتدای خلقت بشر وجود داشت و تازمانی که انسان برای نجات خود تقیه کفر، ادامه دارد تقیه هم دربین ائمه است و هم غیر ائمه به طوری که: «ائمه اطهار نه تنها اصحاب خود را دعوت به تقیه و عدم افشای آن مینمودند بلکه درمواردی خود نیز آن را به عنوان سپری برای جلوگیری از بلاء مورد استفاده قرار می دادند. چرا که عترت، پایه دوم و رکن ثانی اسلام بوده و حافظ شریعت و نگهبان نوامیس دین بشمار می رفتند و اگر روش تقیه را در پیش نمی گرفتند و همگی در برابر دشمنان خود، دست به قیام مسلحانه می زدند قطعا به شهادت می رسیدند.

امامان برای اینکه جان خود و یاران را از ظلم و ستم حاکمان جور به دور نگه دارند و به تشکیلات یاران حق، ضربه ای وارد نیاید. چنین وانمود کرده اند که با حاکمان ناسازگار ندارند و درصدد درگیری با آنان و قیام بر ضد آنها نیستند. امامان همانگونه که خود به تقیه گردن نهاده بودند، به پیروان خود دستور می دادند که در برخورد با حاکمان

[6]تقیه کنند.

تقیه از منظر شهید مطهری

در شیعه تقیه مفهوم معقول و خردمندانه ای دارد که هم قرآن تأیید می کند و هم خرد و آن عبارت است از به کار بردن تاکتیک معقول در مبارزه برای حفظ بهتر و بیشتر نیروها و جلوگیری از بی جهت هدر رفتن آنها و تضعیف قدرتها. «تقیه» نوعی سپر به کار بردن درمبارزه است. از مادۀ«وقی» به معنای نگهداری یعنی هر چه بیشتر زدن و هرچه کمتر خوردن. ولی امروزه این کلمه از مفهوم اصلی خود به کلی تهی گشته و مفهوم ضد مبارزه به خود گرفته است . از نظر عافیت طلبان تقیه یعنی از میدان به در رفتن و صحنه را به دشمن واگذار کردن و در مقابل به جر و بحث و هو و جنجال پرداختن. [7]درست است که گاهی انسان به خاطر هدف‏های عالیتر، بخاطر تقویت حق و کوبیدن باطل حاضر است، از جان عزیز خود نیز در این راه بگذرد، ولی آیا هیچ عاقلی می تواند بگوید جایز است انسان بدون هدف مهمی، جان خود را به خطر اندازد؟ اسلام صریحا اجازه داده که انسان درموردی که جان یا مال و ناموس او در خطر است و اظهار حق، هیچگونه نتیجه و فایده مهمی ندارد موقتا از اظهار آن خودداری کند و به وظیفه خود به طور پنهانی عمل نماید، چنانچه قرآن [8] خاطر نشان ساخته و با تعبیر دیگر [9]می فرماید «الّا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان» مگر کسی که از روی اجبار (چیزی برخلاف ایمان اظهار می کند) و قلب او با ایمان مطمئن و آرام است. نکته ای که باید کاملا به آن توجه داشت این است که تقیه در همه جا یک حکم ندارد بلکه گاهی واجب و گاهی حرام و زمانی نیز مباح است. وجوب تقیه درصورتی است که بدون فایده مهمی جان انسان به خطر بیفتد اما در موردی که تقیه موجب ترویج باطل و گمراه ساختن مردم و تقویت ظلم و ستم گردد تقیه حرام و ممنوع است.

روی این اساس تمام ایراداتی که دراین زمینه شده پاسخ داده خواهد شد. درحقیقت اگر خرده گیران، در این باره تحقیق می کردند، وقف می شدند که شیعه دراین عقیده تنها نیست بلکه مسئله تقیه درجای خود یک حکم قاطع عقلی و موافق فطرت انسانی است . زیرا تمام مردم عاقل و خردمند جهان هنگامی که خود را بر سر دو راهی ببیند که یا باید از اظهار عقیده باطنی خود چشم بپوشند و یا با اظهار عقیده خود جان و مال و حیثیت خود را به خطر افکند، تحقیق می کنند اگر اظهار عقیده در موردی باشد که ارزش برای فدا کردن جان و مال و حیثیت داشته باشد در چنین موقعی اقدام به این فداکاری را صحیح می شمارند و اگر اثر قابل ملاحظه ای در آن نبینند از اظهار عقیده چشم [10]میپوشند.

تقیه یا تغییر شکل مبارزه

در تاریخ مبارزات مذهبی و اجتماعی وسیاسی، زمان‏هایی پیش می آید که مدافعان یک حقیقت اگر بخواهند به مبارزه آشکار دست بزنند هم خودشان و هم مکتبشان به دست نابودی سپرده می شود و یا لااقل درمعرض مخاطره قرار می گیرد مانند وضع شیعیان علی در زمان حکومت غاصب بنی امیه ، در چنین موقعی راه صحیح و عاقلانه این است که نیروهای خود را به هدر ندهند و برای پیشبرد اهداف مقدس خود به مبارزات غیر مستقیم ویا مخفیانه دست بزنند و در حقیقت تقیه برای اینگونه مکتب‏ها و پیروان آنها درچنین لحظاتی یک نوع تغییر شکل مبارزه محسوب[11]میشود که می تواند آنها را از نابودی نجات دهد و در ادامۀ مجاهدات خود پیروز گرداند.

ادله مشروعیت تقیه دراسلام

مشروعیت تقیه از نظر شیعه امری مسلم است و دراین زمینه روایات فراوانی در کتب معتبر شیعه آمده است و از مجموع این روایات مشروعیت تقیه از دیدگاه معصومین به طور قطع ثابت می شود و نیاز به هیچ گونه استدلالی ندارد. از جمله روایت پیامبر اکرم (ص) [12]است که تقیه را شرط ایمان دانسته و به آیه ٢٨ سوره آل عمران استناد نموده اند و نیز تارک تقیه را مانند «تارک الصلوه» معرفی می کنند. [13]قال النبی (ص): «تارک التقیة کتارک الصلوة» قال رسول الله (ص): «لا ایمان لمن لا تقیة له، و یقول: قال الله، الا ان تتقوا منهم تقاة»

گاهی تقیه استعمال می شود و از آن معنای عام اراده می شود که عبارت است از حفظ نمودن از آنچه که از ضرر آن می ترسد هر چند در امور تکوینیه باشد همانطوری که شخص با نوشیدن دارو خود را از درد محفوظ می دارد.

و گاهی تقیه استعمال می شود و ازآن معنای خاص اراده می شود یعنی تقیه به معنای اخص و این تقیه اصطلاحی است که آن، تقیه از عامه می باشد. پس مشروعیت تقیه به معنی اخص یا تقیه منقوله و مصطلح در لسان شرع با ادله اربعه ثابت میشود. بنابراین منظور از مشروعیت، اصل جواز تقیه است که اصطلاحا به آن جواز بالمعنی الاعم[14]میگویند و شامل وجوب، استحباب، کراهت و اباحه می شود.

فطرت: برخی مشروعیت تقیه را امری فطری دانسته اند و عده ای براین باورند که در این خصوص نقش ادله نقلی همانند کتاب و سنت نقش امضایی دارد،[15] یعنی اگر دین هم نمی گفت، مشروعیت آن را از راه فطرت انسان قابل اثبات بود. از بیان برخی چنین به دست می آید که مراد از فطرت، غریزه مشترک بین انسان و حیوان است و مراد از فطری بودن امر تقیه به این معناست که همه جانداران اعم از حیوان و انسان هنگام احساس خطر ازآن دوری می کنند و جان خود راحفظ می نمایند. [16] به نظر می آید این بیان از خطرات در حقیقت همان دلیل عقل است و نمیتوان آن را دلیل جداگانه ای به حساب آورد.

عقل : درباره دلیل عقل از علماء به طور مختصر و بعضی به صورت مفصل تری بحث نموده اند:

الف) دفع ضرر: برخی دلیل عقل را چنین تقریر کرده اند: عقل به جواز، بلکه به لزوم دفع ضرر به وسیله تقیه حکم می کند و عقلا برآن اتفاق نظر دارند. ١٥به هر حال چنانچه مقصود از دفع ضرر، دلیلی غیر از دلیل تقدیم اهم برمهم باشد. برای اثبات جوایز ولزوم تقیه حتی نزد شیعه کافی نیست.

ب) برخی دیگر از علما برای اثبات تقیه به دلیل عقل بر قاعده تقدیم اهم برمهم استدلال نموده اند و گفته اند: تقیه موافق با مقتضای حکم عقل است و عقل برای استدلال بر تقیه دو گونه حکم می کند.

اول : عقل به طور مستقل به تقیه حکم می کند، پس گفته می شود عقل احکام دین را تشریع شده برای خوشبختی ابدی انسان می داند اما اگر این خوشبختی و ادامه انجام احکام درپاره ای از زمانها بر تقیه ومخفی کردن احکام از دشمنان متوقف باشد عقل به جهت تقدیم امر مهم تر برمهم. به تنهایی به حسن تقیه حکم می نماید. نظیر سکوت حضرت علی (ع) دربرابر حقش به خاطر بقای دین.

دوم: عقل درحکم کردن به تقیه مستقل نیست بلکه به کمک شرع به تقیه حکم می کند. گفته می شود، شارع مقدس درامکانش به این نظر دارد که اگر این امر بین ضرری مانند: قتل و قطع و امثال آن باشد و بین حکم شرعی به وجوب چیزی، پس عقل به مقدم داشتن ضرر بر حکم شرعی، حکم می کند زیرا طبق قاعده «لا ضرر و لا ضررار فی الاسلام و احل الله ما اضطر واالیه» این ادله حاکم برحکم اولیه است و حکم اولیه مرتفع می شود و تقیه به حکم عقل غیر مستقل و باکمک شرع واجب می شود.

سیره عقلا: برخی سیره عقلا به تعبیر دیگری بنای عقلا را به عنوان دلیل یا شاهد و تأیید دلیل عقل ذکر کرده اند. از آن جمله می فرماید: دلیل بر تقیه، عقل و نقل می باشد. بهترین تقریر از سیره عقلا درباب تقیه این است:

هرگاه انسان به وسیله ابراز عقاید یا انجام وظایف خویش در معرض ضرر و خطر قطعی یا ظنی قرار گیرد و مفسده ضرر و خطر از مصلحت ابراز آن بیش تر باشد و انسان بتواند به وسیله کتمان و یا اظهار خلاف ، آن ضرر و خطر رااز خود برطرف نماید، هم عاقلان دنیا اجازه کتمان و اظهار خلاف را به او می دهند و حتی دربعضی از موارد آن را بر او واجب می شمرند که این همان تقیه است. طبق این بیان، عقلا با مصلحت سنجی، مهم تر رامقدم می کنند. ١٤

نصوص قرآنی: در قرآن کریم دو دسته آیات وجود داردکه می توان به عنوان ادله تقیه از آنها نام برد، دسته اول آیاتی هستند که صراحتا به تقیه اشاره می نماید و دسته دوم آیاتی هستند که حاوی احکام کلی می باشند که هم شامل تقیه می شوند و هم موارد دیگر غیر ازتقیه را شامل می شوند.

الف) آیاتی که تقیه ازمتن آنها فهمیده می شود: «لا یتخذ المومنون الکافرین اولیاء من دون المومنین و من یفعل ذلک فلیس من الله فی شیء الا أن تتقوا منهم تقاة و یحذرکم الله نفسه و الی الله المصیر» افراد باایمان نباید به جای مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند و هرکس چنین کند هیچ رابطه ای با خدا ندارد (و پیوند او بکلی از خدا گسسته می شود) مگر اینکه از آنها بپرهیزید (و به خاطر هدفهای مهم تری تقیه کنید) خداوند شما را از (نافرمانی)خود برحذر می دارد و بازگشت (شما) به سوی خداست. و همچنین آیات دیگر قرآن کریم: سوره غافر آیه ٢٨ و دیگر آیات است.

ب) آیاتی که شامل تقیه و غیر تقیه می شود:

«و ما جعل علیکم فی الدین من حرج» [17]یعنی در این کار سنگینی و شاقی بر شما نگذارد. حرج در لغت به معنای ضیق و تنگی است. [18] بنابراین یکی از موارد حرج اجرای احکام اسلام در مقابل مخالفان درصورت و جود خطر می باشد که به وسیله این آیه این حرج نفی می شود و فی الجمله مشروعیت تقیه ثابت می گردد.  علاوه آیه یاد شده ، آیات دیگری نیز هست که دلالت براین امر دارد از جمله آیات ١٩ و ٢٠ سوره کهف و آیه ١١٩ سوره انعام .

اجماع: با توجه به اینکه مشروعیت تقیه با دو منبع اصلی از منابع مهم تشریع در اسلام، که شامل کتاب وسنت است، ثابت شد. اثبات مشروعیت آن به وسیله اجماع از نظر شیعه محلی ندارد. زیرا استناد به اجماع از نظر شیعه به عنوان دلیل مستقل در جایی است که نتوان از کتاب وسنت دلیلی برآن مسأله یافت و اگر اجماع مدرکی حاکی از کتاب وسنت باشد که دراصطلاح به آن اجماع مدرکی گفته می شود، اجماع مصطلح نیست واعتباری ندارد. ١٨اما علمای اهل سنت، آن را مانند کتاب و سنت، دلیل مستقلی به شمار می آورند، و آن را مصون از خطاب شمرده اند.

مستثنیات تقیه: انجام دادن تقیه «با توجه به اینکه به حکم عقل وسنت، تقیه درشرع مجاز و احیانا واجب است

[19]ولی درمواردی پیش می آید که نه به حکم عقل ونه به حکم شرع تقیه درآن موارد مجاز شمرده نشده است.»

از مواردی که تقیه درآن حرام است ومی توان به آن اشاره کرد:

١- فساد در دین: گاهی هم آهنگی ظاهری با راه و رسوم دشمن و تظاهر به درستی روش او موجب می شود که اصلی ازاصول اسلام و یا ضرورتی از ضروریات مذهب از بین برود و یا تزلزلی در ارکان دین پدید آید و یا شعاری

از شعائر دین محوشده وارکان کفر محکم گردد. مانند هدم (خراب کردن) کعبه و مشاهد مشرفه (قبور ائمه اطهار(ع)) و رد اسلام و قرآن و تفسیر نادرستی از اسلام که آنرا از اعتبار ساقط می کند و با الحاد و کفر سازگار است و... در اینگونه موارد تقیه جایز نیست و لازم است از مصالح اسلام دفاع شود. فرد مسلمان با کمال صراحت و قاطعیت با چنین کارهایی مخالفت کند و در جلوگیری از آنها پافشاری و کوشش نماید.

حضرت امام خمینی (ره) فرموده «اصل تشریع تقیه برای بقاء مذهب و حفظ اصول و جمع شتات مسلمین برای اقامه دین واصول آن است. وقتی که منجر به هدم (و نابودی) آن گردد، دیگر معنی ندارد که روا باشد.»[20] برای صدق این حقیقت یعنی نبودن تقیه درمسائلی که موجب فساد دردین می شود دلائل فراوانی وجود دارد ؛

١ - امام حسین (ع) فرمود: ... إن للتقیة مواضع من أزالها عن مواضعها لم تستقم له... مکان التقیة مما یودی الی الفساد فی الدین... همانا تقیه مورد و حدودی دارد که هرکس ازآن تجاوز کند معذور نخواهد بود... تقیه درجایی است که موجب کشیده شدن دین به فساد نباشد...

با توجه به مطالب یادشده هیچ مسلمانی حق ندارد به بهانه اینکه درصورت ضرورت دراسلام اجازه داده است با طاغوتها و مخالفان، هم آهنگی ظاهری و مدارا شود ولی درباطن باید ازآنها واز کاری که به خاطرآنها می کند بی زار باشد و انجام آن عمل و دوستی با آنها فقط از روی ظاهر باشد، در همه موارد از صراحت و قاطعیت (درگفتن عقاید و انجام اعمال و فرائضش) دست بردارد و جامعه را برای اسب دوانی طاغوتها و مفسدین بی منازع قرار دهد. بدیهی است که دراین صورت برسر جامعه همان خواهدآمد که پیامبر(ص) پیش بینی وبیان فرموده اند: «جامعه به منزله کشتی و افراد آن به منزله سرنشینان آن بشمار می آیند و اعمال زشت و ناپسند مردم به منزله سوراخ کردن جدار کشتی و فراهم کردن مقدمات غرق شدن کشتی می باشد. امر به معروف و نهی ازمنکر، عاملی است که می توان این کشتی طوفان زده را به ساحل نجات برساند و از خطر غرق شدنش نجاتش بخشد.»

قتل نفس محترمه: دومین مورد از مستثنیات تقیه قتل نفس محترمه است ودلیل بر صحت این گفته روایتی است که از حضرت امام محمد باقر(ع) دراین مورد بما رسیده است. ایشان می فرمایند: «انما جعل التقیة لیحقن بها الدم ، فاذا بلغ الدم فلیس تقیة.»[21] همانا تقیه برای حفظ خون است، پس وقتی کار به خونریزی کشید دیگر تقیه نیست.

پس تقیه برای حفظ جان ومال و ناموس خود و برادران دینی می باشد چنانچه تقیه کردن دراین مورد پیش بیاید مسأله اهم ومهم پیش می آید و دراینجا باید به اهم که همان حفظ دین از فساد و حفظ جان از خطر کشته شدن بنابه حق عمل کرد چراکه با نبودن دین وجان آدمی دیگر جای تقیه نمی ماند وباب تقیه بسته خواهد شد. دربرخی از زمانها پیش می آید که انسان از جان خود به خاطر حفظ دین اسلام بگذرد همانند امام حسین (ع) که به خاطر زنده نگه داشتن اسلام دست به قیامی زدند که آخرو عاقبت آن از لحاظ نظامی مشخص بود و ایشان دراین راه جان خویش و نزدیکترین اقوام و یارانشان را در راه خدا ایثار کردند.

حضرت امام خمینی (ره) می فرمایند: بعد از نقل برخی از مصادیق «فساد در دین» و استدلال بر حرمت تقیه در آن موارد می افزاید: «بالاتر از اینها در عدم جو از تقیه درآن موردی است که اصلی از اصول دین یا مذهب یا یکی از ضروریات دین درمعرض زوال و نابودی وتغییر قرار گیرد. مثل اینکه منحرفین ستمگر بخواهند احکام ارث و نماز و حج و امثال اینها از اصول احکام و مذهب را تغییر دهند تا برسدبه اصول دین و مذهب چرا که تقیه در این امور جایز نیست.

اقسام تقیه : در رابطه با تاریخ اقسام تقیه برخی گویند: «تقیه با اقسامش، قدمتی بسان تاریخی دارد و از روزگاران پیش وجود داشته، قبل از حضرت ابراهیم (ع) در عصر آن حضرت ونیز درزمان حضرت موسی، اصحاب کهف، حضرت ابوطالب، حضرت محمد (ص). این روش که سیره خاص انبیاء و اولیا خاص خداوند است . بعد از رحلت [22]حضرت نیز ادامه داشت.

شیخ مفید از جمله اولین تقسیم کنندگان تقیه است که تقیه را به چهار قسمت تقسیم کرده است . وی میگوید تقیه:

١- گاهی واجب می شود در این هنگام فرض است که مراعات شود.

٢- بعضی اوقات ودرجاهایی جایز است ولی وجوب آور نیست.

٣- درمواردی فعل تقیه از ترک آن برتر است[23]

٤- گاهی ترکش از فعلش افضل است اگر چه فاعل آن مقدور و مورد عفو است.

تقیه به سه قسمت دیگری هم تقسیم شده که هرکدام دارای انواعی است:

به اعتبار حکم: (مکروه، حرام، واجب ، مستحب ، مباح)  به اعتبار ارکان: (متقی به، متقی فیه، متقی)

[24]

به اعتبار اهداف : (کتمانی، خوفیه، مداراتی)

امام خمینی (ره) نیز به دوقسمت تقسیم کرده اند:

تقیه برحسب ذات یا مطلوبةٌ لذاتها که همان تقیه کتمانی است. [25] تقیه مطلوبه لغیرها که تقیه (خوفی، مداراتی، اکراهی) را شامل می شود.  هر کدام از این تقسیمات تعاریف خاص خود را دارد.

-اقسام تقیه از جهت حکم تکلیفی: برخی از فقها تقیه را از لحاظ حکم تکلیفی به پنج قسم، تقسیم کرده اند.

قسم اول – تقیه واجب: و آن در جایی است که مصلحت ملزمه آن را ایجاب می کند مانند مواردی که اگر تقیه نکند ضرر و زیان جانی و مالی و عرضی بر او وارد می شود.

قسم دوم

–تقیه حرام: موردی است که اگر تقیه کند قتل مومنی اتفاق بیفتد ویا فساد در دین پیدا می شود و احکام الهی تحریف می گردد و یا گناهی که اهمیت آن بیش ا زتقیه است اتفاق می افتد.

قسم سوم –تقیه مستحب: و آن درمواردی است که امر مطلوب شارع برآن بار می شود مانند حضور در جماعت اهل سنت که اتحاد و یگانگی مسلمانان را در برابر دشمنان تحقق می بخشد.

قسم چهارم –تقیه مکروه: و آن درمواردی است که ترک تقیه بهتر باشد مانند ترک کلمه کفرآمیز از مبران سرشناس جامعه مانند رشید هجری و حجر بن عدی

قسم پنجم –تقیه مباح: آن در مواردی است که مصلحت تقیه و مصلحت ضدآن، مساوی باشند و هیچ کدام از آنها[26]بر دیگری برتری نداشته باشد.

مصادیق تقیه: از بارزترین مصادیق تقیه ائمه (ع) می توان به زمان امام حسن (ع) اشاره نمود که نزدیکترین زمان به عصر امام حسین (ع) می باشد، دراین دوره، صلح امام حسن (ع) است که حضرت یکی از مهمترین علل آن را حفظ خون مسلمانان به خصوص شیعیان معرفی مینماید. [27] ما چنان که می دانیم، معاویه به هنگام ورود به کوفه پس از انعقاد صلح آن را زیر پا گذاشته و از عمل به بندهای آن سرباز زد. دراین دوره نماز خواندن امام حسن (ع) و امام حسین (ع) پشت سر مروان بن حکم، حاکم مدینه را می توان از باب تقیه به شمار آورد.

نمودار اقسام تقیه از نظر امام خمینی (ره):[به PDF  نگاه شود]

خوف ازوقوع ضرربرجان و مال خود

تقیه برحسب ذات آن تقیه خوفی خوف از وقوع ضرر به دیگر مؤمنان

تقیه مداراتی خوف از وقوع ضرر بر حوزه اسلام تقیه انسانهای معمولی

تقیه بر حسب متقی (تقیه کننده)

تقیه سران دینی وغیر دینی

تقیه از سلاطین و حاکمان اهل سنت

تقیه برحسب متقی منه تقیه ازکفار ونامسلمانان تقیه از سلاطین یا عوام شیعه

تقیه از فقها و قضات اهل سنت تقیه از عوام اهل سنت تقیه در ترک واجب

تقیه برحسب متقی فیه تقیه در انجام حرام تقیه در ترک شرط و جزء یا انجام مانع و قاطع

تقیه در عمل بر طبق موضوع خارجی

 

از آنجایی که مبنای قیام اما حسین (ع) امر به معروف و نهی از منکر بوده و ایشان علیه حاکم فاسق و جائری قیام نموده که احکام الهی و شریعت اسلامی را نابود ساخته و انحرافات دینی در زمان حکومت یزید به حد اعلای خود رسیده پس سیدالشهداء برای حفظ دین و برای بر پایی امر خداوند تقیه نکردند چرا که تقیه ایشان، لزوم بیعت با آن حاکم جور را در پی داشت که عدم جواز آن در قبل طبق فتوای امام (ره) و بسیاری دیگر از فقهای امامیه بیان شد و همچنین امر به معروف و نهی ازمنکر در پس پرده تقیه امکان پذیر نمیباشد. همچنین در کلام فقهای ما به پیروی از روایات وارد شده از معصومان (علیهم السلام)، تقیه مربوط به غیر قتل وارد گردیده و گفته شده است تقیه مجوز ارتکاب همۀ محرمات است ، مگر کشتن انسانهای بی گناه که «اذا بلغ الدم و لا تقیة»[28]. اما در طرح امام حسین (ع) مسئله ظریف تر و دقیق تر از این لحاظ شده است. دراین طرح، تقیه اصولا و اساسا شامل امور مهم که به کیان اسلام برمی گردد، نمی شود به سخن دیگر اگر ترک اقدام، منجر به از دست رفتن مقدسات اسلامی ویا ارزش های حاکم بر شریعت شود تقیه مجاز نخواهد بود. امام خمینی (ره)، محو کتاب الله، جمع آوری همۀ نسخ آن، تفسیر قرآن به گونه ای که موجب گمراهی مردم بشود، تخریب کعبه و محو آثار آن ، از بین بردن قبور پیامبر (ص) و امامان و... را مثالی برای این امور مهم برمیشمرد.

همانطور که قبلا اشاره شد، در موضع گیریهای امام حسین (ع) برای اثبات این دیدگاه وجود دارد، نهی از سکوت در صورت مشاهده حاکم جائری که اساس دین و شریعت را بازیچه قرار داده، معادل دانستن سکوت در برابر مظالم حکومت جائر با مرگ بلکه به نوعی ارجح دانستن مرگ سرخ بر چنین زندگی (ا لا ترون ان الحق لا یعمل به و ان

الباطل لا یتناهی عنه لیرغب المومن فی لقاء الله محققا فانی لا اری الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما)[29] ضرورت کنارگذاشتن ترس و تشویق به اینکه نباید فکر سلامتی جسم و جان بود (ا فبا الموت تخوفنی و هل یعدوا بکم الخطب ان تقتلونی ما ادری ما اقول لک و لکن اقول کما قول اخو الاوس لابن عمه و هو یرید نصرة رسول الله فقال این تذهب فانک مقتول فقال: سأُمضی فما بالموت عار علی الفتی اذا ما نوی حقا و جاهد مسلما) حال اگر امام حسین (ع) تقیه می کردند، این سکوت، کمکی برای نابود سازی دین می بود، نه حفظ و حراست از آن.

امام خمینی (ره) در این خصوص میگویند: «سیدالشهداء وقتی می بیند که یک حاکم ظالم و جائری در بین مردم دارد حکومت می کند، ظلم به مردم میکند، باید در مقابلش بایستد و جلوگیری کند، هر قدر که میتواند با چیزی  [30]نفر با چندین نفر که در مقابل آن لشکر هیچ نبود.»

نتیجه گیری:

قیام عاشورا از مقوله هایی است که در پهنه تاریخ نه تنها الگوی شیعیان، بلکه الهام بخش همه انسان های آزادیخواه عالم بوده است و بررسی مبانی فقهی این قیام میتواند نقش عمیق و گسترده ای در حوزه دین و جامعه داشته باشد.

این حماسه بزرگ از آغاز تا به حال آثار و برکات بیشماری داشته است؛ تا آنجا که گفته میشود علت حدوث دین مقدس اسلام، رسالت پیامبر گرامی (ص) و علت استمرار و تداوم آن نهضت خونین، سیدالشهدا و یاران اوست.

١- «امر به معروف ونهی ازمنکر» از مهمترین فرائض دینی است که گاهی سبب شورش بر زمام دار میشود و پشتوانۀ اجرایی دیگر احکام و تضمین کنندۀ دیگر واجبات و محرمات است واز معصومین (علیهم السلام) نقل شده است که با تعطیل شدن این دو فریضه، برکت ها از زمین گرفته میشود و بدان بر نیکان تسلط می یابند و یاری کننده ای در زمین و آسمان نمی یابند و همچنین میتوان گفت یکی از انگیزه های مهم قیام عاشورا امر به معروف و نهی از منکر دانست که امام حسین (ع) در سخنانش به آنها اشاره کرده است.

٢- از جمله شرایط امربه معروف و نهی ازمنکر، احتمال تأثیر دراجرای آن است که یک سوی نگری و خصوصا عدم تجزیه و تحلیل مدارک وشواهد حتی تاریخی، منشأ ظهور شبهاتی از جانب دشمنان اهل بیت شده است. تأثیر به معنای بازتاب اجرای این فریضه میباشد. حال ممکن است این بازتاب مستقیم و سریع و گاهی غیرمستقیم و طولانی باشد. از جمله مواردی که امر به معروف و نهی از منکر واجب است هرچند شرایطش موجود نباشد، این است که در اسلام بدعتی واقع شده که سبب هتک اسلام و ضعف عقاید مسلمانان شود و یا ترس این باشد که براثر سکوت علما، منکر، معروف و معروف، منکر گردد. همچنین سبب تقویت ضلم ظالم گردد که در زمان خلافت یزیدبن معاویه از این قبیل موارد زیاد به چشم میخورد. لذا به احتمال تأثیر نیز به صورت کلی و نوعی باید توجه  کرد چرا که نهی و امری به مخاطب خاص ممکن است نسبت به دیگران تأثیر داشته باشد، در این صورت بر فرض شرط بودن احتمال تأثیر، این شرط محقق است.

٣- شروطی را که فقها برای امر به معروف و نهی از منکر لازم دانسته اند، هنگامی قابل قبول است که امر به معروف و نهی از منکر در حوزه فرد یا افراد باشد، ولی اگر یک حکم از احکام ویا مسائل جزئی در خطر نابودی قرار میگیرد و هر گاه اصل دین و اکثریت احکام آن در خطر نابودی قرار گیرد، شروط آمده در فقه، لازم نیست و باید از آن دفاع نمود و از دادن مال و جان فرزندان دریغ نکرد و بیگمان داستن قیام عاشورا از این قبیل بوده است . با نگاهی در سیره امام حسین (ع) میتوان به خوبی در خطابه های ایشان در مقابل سپاه دشمن، دریافت که تمامی شرایط و مراتب رعایت شده.

٤- در زمینۀ تفسیر حکومت جور، دیدگاه فقهای شیعه در برابر دیدگاه اهل سنت، قرار میگیرد که چون مشروعیت حکومت را به نص نمی دانند طبعا از نظر خاستگاه، حکومت را به هیچ چیزی حتی رضایت شهروندان که ممکن است با زور و اجبار نیز تحصیل شود، مقید نمی بینند. و لذا در یک نگاه مبارزه با ظلم و فساد فراگیر و بدعت های ایجاد شده در دین اسلام در غالب فریضه امر به معروف و نهی از منکر وظیفه هر مسلمانی است. طبیعتا این وظیفه برای امام حسین (ع) که در خانه وحی رشد یافته بود، عنوان هدایتگر مردم، این وظیفه را سنگین تر مینمود. لذا امام حسین (ع) چنین حکومتی را به رسمیت نمی شناسند و بیعت با حاکم جائر را مساوی نابودی اسلام و دین میدانند.

٥- ازجمله مواردی که در آن تقیه روا و جایز نمیباشد، فساد در دین است و با توجه به عدم مشروعیت حکومت یزید دیگر جایی برای تقیه و سکوت باقی نمیماند چرا که این سکوت شراکت در ظلم ظالم تلقی میشود و در حکومت جائرانه یزید که هدف نابودی اصل دین بود، تقیه و سکوت کمکی برای نابودسازی دین است نه حفظ و حراست از آن.

فهرست منابع و مآخذ

١ - طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، سیداحمد حسینی، الطبعه المحققه الثانیه، منشورات المکتبه المرتضویه، تهران ١٣٥٩

٢ - مطهری، مرتضی، ده گفتار، صدرا، قم [بی تا].

٣و٤ - فاضل، محمد جواد، رسالۀ فی التقیه، المؤتمر الشیخ الاعظم الانصاری، طهران ١٤١٣

٥ - قربانی، آیت الله زین العابدین، علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین ، نشر فرهنگ اسلامی، تهران ١٣٦١

٦ - واثقی راد، محمد حسین، مبانی و جایگاه تقیه در استدلالهای فقهی، انتشارات فقه، قم ١٣٧٨

٧ - مطهری، مرتضی، علل گرایش به مادیگری، سیری در سیره ائمه اطهار، صدرا، قم، ١٣٨٥.

٨ – قران کریم، آل عمران /٢٨

٩ – قرآن کریم، نحل /١٠٦

١٠ - - مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، قم ١٣٧١.

١١ - حسینی مومن زاده، امرالله، مبانی و نوآوریهای فقهی شهید مطهری، صدرا، تهران ١٣٨٨.

١٢ - العاملی، زین الدین بن علی، الروضه البهیه فی الشرح اللمعه الدمشقیه، تصحیح سیدمحمد کلانتر، موسسه اسماعیلیان، بیروت ١٣٧٥.

١٣ - مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار الکتب الاسلامیه، تهران ١٣٦٢

١٤ - صفری، نعمتالله، نقش تقیه در استنباط، : مؤسسۀ بوستان کتاب ، قم ، ١٣٨١

١٥ - صالح المعلم، محمدعلی، التقیه فی فقه اهل بیت، مطبعه العلمیه، بیجا، ١٤١٨ - ١٤٢٠، ث

١٦ - مکارم شیرازی، ناصر، تقیه سپری برای مبارزه عمیق تر، امیر قم، ناشر مطبوعاتی، هدف ، قم ١٣٧٣.

١٧ – قرآن کریم حج آیۀ٧٨

١٨ - ابن منظور، ابوالفضل جمال الدین محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ٣، نشر ادب الحوزه، ایران ١٤٠٥.

١٩ - قربانی لاهیجی، آیت الله زین العابدین ، تفسیر جامع آیات الاحکام، نشر سایه، قم ١٣٨٤

٢٠ - موسوی خمینی، روح الله ، مکاسب محرمه، جز ثانی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران ١٣٧٤.

٢١ - الحرالعاملی، محمد بن الحسن ، وسایل الشیعه، دار احیاء التراث العربی، بیروت ١٤٠٣ ق

٢٢ - خداکرمی، ابوعلی، تقیه رمز بقاء، دارالنشر الاسلام، قم ١٣٧٧.

٢٣ - طبرسی، ابوعلی بن حسن ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق، ابراهیم میر باقری، فراهانی، قم، ١٣٧٢.

٢٤ - فاضل، محمد جواد، رسالۀ فی التقیه، المؤتمر الشیخ الاعظم الانصاری، طهران ١٤١٣.

٢٥ - موسوی خمینی، سید روحالله : رسائل (الاجتهاد و التقلید)، جلد ٢، مؤسسۀ اسماعیلیان، قم، ١٣٨٥

٢٦ - انصاری، مرتضی، مکاسب (٣ جلدی) دار الثقلین، پاسدار اسلام قم ایران ١٤٢٠ ه.

٢٧ - سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر، تاریخ الخلفا، الطبعه الاولی، السعادة، بیروت ١٣٧١.

٢٨ - کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، جلد ٢، ترجمه محمد باقر کمره ای، دار الاضواء، بیروت، ١٣١٤.

٢٩ - مخنف الازدی، لوط بن یحیی، مقتل الحسین ، مطبعه العلمیه، قم ، بی تا، .

٣٠ - سازمان تبلیغات اسلامی، در جستجوی راه از کلام امام، موسسه امیرکبیر، تهران، ١٣٨٦

٣١- صالح المعلم، محمدعلی، التقیه فی فقه اهل بیت، مطبعه العلمیه ، بیجا، ١٤١٨- ١٤٢٠.

 پی نوشت

[1] طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج ١، ص ٤٥٢

[2] مطهری، مرتضی، ده گفتار، ص ١٧

[3] صالح المعلم، محمدعلی، التقیه فی فقه اهل البیت، ص ٦١

[4] فاضل ، محمدجواد، رسالۀ فی التقیه، ص ١٢٩

[5] قربانی، زین العابدین، علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین ص ٣٠٦

[6] واثقی راد، محمد حسین، مبانی و جایگاه تقیه در استدلالهای فقهی ص ٢٣

[7] مطهری، مرتضی، علل گرابش به مادیگری، ص ١٨٥؛ همان ، سیری در سیره ائمه اطهار، ص ١٤

[8] آل عمران /٢٨

[9] نحل /١٠٦

[10] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ١١، ص ٤٢٠

[11] حسینی مؤمن زاده، امراله، مبانی و نوآوریهای فقهی شهید مطهری، ص ٤٦٨

[12] العاملی، زین الدین بن علی، وسایل الشیعه، ج ١١، ص ٤٦٧

[13] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ٢، ص ٤١٢

[14] صفری، نعمت الله، نقش تقیه در استنباط ص ١٣٨

[15] صالح المعلم، محمد علی، التقیه فی فقه اهل البیت ص ١٠

[16] مکارم شیرازی، ناصر، تقیه سپری برای مبارزه عمیق تـر ‌ ‌ص ٤

[17] حج /٧٨

[18] ابن منظور، ابوالفضل جمال الدین محمد بن مکرم ، لسان العـرب ، ج ٣ ص ١٠٧ مـاده «حرج»

[19] قربانی، زین العابدین ، تفسیر جامع آیات‌ الاحکام‌ ، ج ٧، ص ٢٧٩

[20] موسوی خمینی، روح الله ، رسائل باب رساله فی التقیه ج ثانی، ص ١٧٨

[21] الحر العاملی، زین‌ الدین‌ بن‌ علی، وسالیل الشیعه ج ١١ باب ٣١ حدیث ٢، ص ٤٨٣

[22] خـداکرمی، ابو علی، تقیه رمز بقا ص ١٠٢

[23] طبرسی، ابو علی فضل بن حسن ، مجمع البیان ، ج ٢، ص ٢٧٤‌

[24] فاضل‌ ، محمد‌ جواد، رسالۀ فی التقیه ، ص ٦٩

[25] موسوی خمینی‌، روح‌ الله‌ ، رسایل‌ ، ج ٢، ص ١٧٤‌

[26] انـصاری، مـرتضی، المکاسب ، ج ٣، ص ١٤٤؛ العاملی، ابوعبدالله محمدبن مکی ، القواعد و الفوائد، ج ٢، ص ٦٩٨

[27] سیوطی ، جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بـکر، تـاریخ الخـلفا ص ١٩٢

[28] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ٢، ص ٢٢٠

[29] مخنف ازدی، لوط ین یحیی ، مقتل ص ٨٥

[30] سازمان تبلیغات‌ اسلامی‌ ، در جستجوی راه از کلام امام ، (سخنرانی امام (ره ) ٥٧/٨/٣)، ص ٢٠٤

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان