عبدالحکیم بهار - عضو شورای روستای رمین و بنیانگذار کتابخانه این روستا - که طی سالهای 93 و 94 به عنوان روستای برگزیده در «جشنواره روستاها و عشایر دوستدار کتاب» انتخاب شده است در گفتوگو با ایسنا درباره شروع فعالیتش بیان کرد: روستای رمین با 8000 نفر جمعیت و بیش از هزار خانوار یک کتابخانه مستقل نداشت تا بچهها از آن استفاده کنند. خود من زمانی که بچه بودم احساس میکردم این روستا به کتابخانه نیاز دارد اما کسی به فکر نبود و پیگیری نمیکرد. تا اینکه بزرگ شدم و کار را پیش بردم. ابتدا تصمیم گرفتم کتابهایی را که از زمان بچگی داشتم جمع کنم و به بچههای نیازمند کتاب اهدا کنم. فکر میکردم 40 تا 50 جلد کتاب داشته باشم اما وقتی کتابها را از قفسهها بیرون آوردم نزدیک 400 جلد شد.
او سپس ادامه داد: زمانی که دیدم این کتابها تعدادشان زیاد است فکر کردم اگر آنها را به دست بچهها بدهم یکبار مصرف میشود و بخشی از خاطراتم از بین میرود و شاید استفاده درستی از کتابها نشود. پس تصمیم گرفتم کتابخانهای در مدرسه به راه بیاندازم، اما کسانی که در مدرسه کار میکردند به ما این اجازه را ندادند و گفتند بچهها درسشان را نمیخوانند. از طرفی هم بچهها دور من جمع شده بودند و میگفتند ما به این کتابها نیاز داریم.
او با بیان خاطرهای از دوران کودکی خود گفت: دانشآموز بودم، ارتباط خوبی با کتاب درسی نداشتم اما کتاب غیردرسی را که میدیدم مانند آدم تشنهای که آب خنک دیده باشد سراغش میرفتم. به همین دلیل زمانی که موفق به راهاندازی کتابخانه در مدرسه روستا نشدم، بخشی از خانهام را قفسهبندی کردم و کتابها را در آنجا گذاشتم و به بچهها گفتم میتوانند از این کتابها استفاده کنند. در عرض دو ماه همه این 400 جلد کتاب خوانده شد و من ماندم که چرا معلمان میگویند بچهها کتاب غیردرسی دوست ندارند و نمیخوانند.
بهار ادامه داد: با توجه به خوانده شدن همه کتابها تصمیم به گسترش کارهایمان گرفتم، بنابراین از بیرون کتاب تهیه کردم. همچنین کمپین «بچههای حامی» و «شورای کتاب کودک» برای ما کتاب فرستادند که تعداد کتابهایمان در عرض یک سال سهبرابر شد. به خاطر افزایش کتابها دیگر اتاق خانهام جوابگوی نیاز بچهها نبود و به فضای بیشتری نیاز داشتیم؛ مغازهای اجاره کردم اما بعد از یک سال صاحب مغازه گفت نمیشود اینجا بمانید. دوباره کتابخانه به خانهام برگشت تا اینکه در سال 1393 وزارت ارشاد «جشنواره روستاها و عشایر دوستدار کتاب» را برگزار کرد.
او سپس گفت: در آن زمان نزدیک به 80 روستا طرحهای خود را ارائه دادند و ما نیز از روستای رمین طرح خود را ارائه دادیم که طرحمان جزو 10 طرح برتر در این جشنواره شد. طرح ما این بود که میتوان کتابخوانی را از یک خانه ساده که چیزی ندارد و با 100 جلد کتاب شروع کرد. این طرح در سال 93 برگزیده شد. برنامههای ما ادامه داشت و در سال 94 روستای رمین به دلیل استمرار فعالیتش و طرح کتابخوانی سیار در لنج دوباره در «جشنواره روستاها و عشایر دوستدار کتاب» به عنوان برگزیده اعلام شد.
عضو شورای روستای رمین اظهار کرد: با گسترده شدن کارهایمان و احتیاج به فضای بیشتر کانکسی را که بیاستفاده و داغان بود قفسهبندی و به کتابخانه تبدیل کردیم. 600 بچه دور ما جمع شدند و ماندیم آنها را چگونه ساماندهی کنیم. مجبور شدیم بچهها را در روزهای مختلف گروهبندی کنیم تا بتوانند از کتابخانه استفاده کنند. وزارت ارشاد در سال 95 «جشنواره جام باشگاههای کتابخوانی» را راهاندازی کرد که ما با همکاری بچههای روستا هشت باشگاه با 112 عضو راهاندازی کردیم که همه این بچهها توانستند به عنوان برگزیده انتخاب شوند.
او با بیان اینکه منطقه آزاد چابهار از فعالیتهای آنها تا آن زمان بیاطلاع بوده و بعد از اینکه نام روستایشان بر سر زبانها افتاده به سراغشان رفته است اظهار کرد: منطقه آزاد چابهار مینیبوسی را که قفسهبندی کرده و تعدادی کتاب در آن گذاشته بود در اختیار ما گذاشت تا به عنوان یک کتابخانه سیار به روستاهای مختلف ببریم که این کار ما با استقبال گسترده بچهها همراه شد. یکی از نقاط قوت کار ما ارتباطی بود که بچههای روستا با نویسندهها داشتند. به طور مثال آقایان محمدعلی دهقانی، افشین علاء، محمود آموزگار و علیاصغر سیدآبادی به روستای ما آمدند. همچنین ما سعی کردیم هر کتابی را دست بچهها ندهیم؛ کتابهای معتبر با نویسندههای معتبر را استخراج میکنیم و به دست بچهها میدهیم تا کتابی که میخوانند برایشان مفید باشد.
عبدالحکیم بهار در ادامه بیان کرد: ما با 400 جلد کتاب شروع کردیم که در عرض یک سال دوبرابر شد و در حال حاضر بیش از 7000 جلد کتاب داریم که بخش عمده کتابها اهدایی است. با توجه به اینکه کمکهای خوبی به کتابخانه ما اهدا شده است هفت، هشت روستای دیگر را تحت پوشش خود قرار دادیم. همچنین تعدادی از بچههای روستای رمین را به عنوان سفیر دانایی با کتابخانه سیارمان به روستاها میفرستیم تا درباره فعالیتهایمان توضیح دهند. طرح دیگر ما «شناورهای سیار لنج» بود. با توجه به اینکه ماهیگیرها 40 تا 50 روز بر روی دریا هستند و موبایل آنجا آنتن نمیدهد وقت زیادی دارند که کتاب به خوبی میتواند آن را پر کند. ما پکیجهایی را آماده کرده و بین 100 لنج تقسیم کردیم که استقبال خوبی از این طرح شد. یکی دیگر از راههای ارتباطی ما با خانوادهها با توجه به اینکه بهورز هستم ترویج کتاب در خانوارها در کنار ترویج بهداشت بود.
بنیانگذار کتابخانه روستای رمین خاطرنشان کرد: ما مجموعهای را تربیت میکنیم که علاوه بر خواندن کتاب، کتاب هم بنویسند و بخشی از مطالب آنها در نشریهها منتشر شده است. این کار باعث میشود تا انشای بچهها خوب شود و به خواندن کتاب علاقه بیشتری نشان دهد.
او یادآور شد: ما طرح دیگری برای هفته کتاب داریم که امیدوارم با طرحمان موافقت شود. طرحمان این است که هفته کتاب در منطقه آزاد چابهار برگزار شود. اگر این برنامه به صورت گسترده و در شأن کتاب باشد و نویسندهها نیز در این برنامه شرکت کنند میتواند به ترویج کتابخوانی کمک بسیاری کند.
محمدامین محمدی - رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی منطقه آزاد چابهار - نیز با گله از جانمایی غرفه برگزیدگان «جشنواره روستاها و عشایر دوستدار کتاب» در سی و یکمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران به ایسنا گفت: در نمایشگاه، کتاب فروخته میشود که هم به ناشر و هم به نویسنده کمک میکند، اما ما فعالیت فرهنگی میکنیم. سه متر غرفه و برای دو روز در اختیار ما قرار دادند؛ جایی در حیاط شبستان که دیده نمیشود و سروصدا زیاد است. بچههای ما با دست خالی و بدون مزد و بیمنت کار میکنند. واقعا نیاز بود فضای مناسبی را در اختیار این بچهها قرار دهند.
گفتوگو: ندا ولیپور، خبرنگار ایسنا