
بده بستان دو عالم سینما و بازی پیشینه طولانی دارد و در تمام این سالها عموما نه فیلم خوبی از روی یک بازی اقتباس شده و نه بالعکس آن اتفاق افتاده مگر در مواردی معدود و انگشتشمار. در این میان برخی از فیلمهای سینمایی هستند که کمتر کسی میداند منبع اصلی داستانیشان یک گیم هست، فیلم Rampage که به تازگی به اکران سینماهای دنیا در آمده، بر اساس فرنچایزی ساخته شده که مدت طولانیست در دنیای بازیهای ویدئویی فراموش شده اما در دهه نود میلادی شهرت نسبتا خوبی داشت.
- استودیو سازنده: برادران وارنر
- کارگردان: برد پیتون
- بازیگران: دوان جانسون ، نائومی هریس ، جفری دین مورگان
- بودجه فیلم: 120 میلیون دلار
توجیه ساخت فیلم Rampage یقینا به ماهیت این سری برمیگردد: داستان اصلی بازی درباره سه هیولای غول پیکر از جنس گرگ و گوریل و تمساح است که به شهرها حمله کرده و آنجا را خاک یکسان میکنند، حال تصورش را بکنید با پیشرفت تکنولوژی و جلوههای ویژه امروزه هالیوود و محبوبیت همیشگی هیولاها بین بینندگان سینما، چه کاری بهتر از احیا کردن عنوانی که در آن سه هیولای عظیمالجثه به تخریب میپردازند؟

اگر از گیمرهای قدیمیتر باشید و سنوسالتان نزدیک به 30 سال باشد، شاید بازی Rampage روی کنسول پلیاستیشن 1 را بخاطر بیاورید، البته اگر بخواهیم به اولین عنوان از این سری سر بزنیم باید دهسالی نسبت به نسخه Ps1 عقبتر رفته و به سال 1987 برسیم. زمانی که نخستین بازی Rampage برای کنسولهای آن زمان یعنی آمیگا و میکرو و... عرضه شد. سری Rampage تاکنون 5 بازی اصلی و یکیدو فقره عنوان فرعی دارد که در مجموع این بازیها جدا از سه هیولای اصلی بازی، بیش از 40 موجود غولآسای دیگر نیز حاضر یافته است که بیشترشان همان حیوانات معمولی در ابعاد بزرگ هستند و برخی از آنها هم ترکیبی از چند نوع حیوان هستند.

در فیلم فعلی تصمیم بر این شده که فعلا سه کاراکتر اصلی بازی وارد پرده نقرهای شوند و الباقی هیولاها برای نسخههای بعدی در نظر گرفته شده (با توجه به فروش 360 میلیون دلاری در برابر بودجه 120 میلیون دلاری ساحت ادامه فیلم بعید نیست چرا که قانون نانوشته کمپانیهای هالیوودی میگوید که فروش سه برابر بیش از بودجه مساویست با سوددهی و پتانسیل ساخت فرنچایز) شخصیتهای انسانی هم در فیلم برخلاف بازی حضور یافتند که اصلیترینشان دکتر دیویس با بازی دواین جانسون یا همان راک کشتیکج است.

فیلم سعی کرده بر خلاف بازیهای این سری که داستانی نسبتا بیسروته داشتند و به یکباره از حمله هیولاها به شهرها یا به یکدیگر شروع میشدند، یک تهمایه داستانی به ماجرا بدهد. داستان از یک ماموریت سری فضایی آغاز میشود که به موجب آن یک ماده عجیبوغریب قرار است به زمین منتقل شود، این ماده در فضاپیما تبدیل به موجودی زنده شده و تک تک سرنشنینان را میکشد. در این بین یک زن میتواند با چند بسته وکیوم شده از این ماده توسط سفینه کوچک اضطرار فرار کند که در نهایت سفینهاش منفجر شده و ماده مذکور از کهکشان به سمت زمین پرتاب میشود.

این ماده سبزرنگ به سه نقطه از زمین برخورد میکند (لااقل فیلم حاضر فعلا فقط همین سه مکان را نشان میدهد): یکی پارکی جنگلی و کنار قفسه گوریلی سفید رنگ به اسم جرج، یکی در یک برکه بزرگ پر از تمساح و دیگری در میان جنگلها و بین یک گله گرگ. دکتر دیویس جانورشناس مسئول پارک جنگلیست و از بچگی جرج را میشناسد. او متوجه تغییراتی در خلق و خوی او میشود که منجر به تقویت خوی حیوانی و وحشی جرج و همچنین رشد بیرویه او از نظر فیزیکی شده است.

از آنسو مرکز سری که ماموریت فضایی را انجام میداد میتواند جای سقوط مادهها را ردیابی کند و گروهی از تیمهای کارکشته خود را به سمت مکانهای رصد شده میفرستد، غافل از اینکه حیواناتی در این نقطهها همچون جرج تحت تاثیر اثرات ماده قرار گرفتند و تبدیل به یک هیولا شدند...

بازیهای Rampage صرفا با کنترل کردن کاراکتر هیولامانند شروع میشد و شما را وسط یک شهر صنعتی میانداخت که باید آن را خراب میکردید و البته با نیروهای بشر که سعی داشتند شما را از بین ببرند هم مبارزه کنید. در بازی شما بعد از رسیدن به یک حد خاص و پرکردن نوار Destruction برنده مرحله بودید و بازی را پیش میبردید.

کارگردان فیلم یعنی برد پیتون هم شبیه همین رویه را دنبال کرده و دو سوم پایانی فیلم عملا یک میدان تخریب بزرگ با حضور هیولاها و هلیکوپترها و تانکها و... است که با وجود زیادی شبیه یک بازی کامپیوتری بودن، سرگرم کننده از آب در آمده است. اگر خاطرتان باشد دوست عزیزمان قبلا هم فیلمی با نام Sananderas ساخته بود و در آن توانسته بود با کمک زلزله و جلوه های ویژه خوب اثری بسازد که علی رغم تمام ضعف هایش دو ساعت بیننده را سرگرم کند.

دواین جانسون انگاری از سر صحنه فیلمبرداری جومانجی تاکسی گرفته باشد و سر صحنه فیلم Rampage رفته باشد؛ درست همان تیپ و استایل بازیگری را ادا میکند و با اینکه شدیدا کاراکتری تکراریست اما این قهرمان کاغذی برای همچین فیلمی کافیست. از شخصیت پردازی او بدتر دو آنتاگونیست فیلم هستند که همچون دشمنان کارتونهای دهه 80 رفتار میکنند و فقط کم مانده که یوهاهاها از خود سر بدهند، بازی دو بازیگر نقش منفی به شدت مصنوعی بوده و فیلمنامه هم هیچ تلاشی نکرده تا برای آنها پیشینه رفتاری مهیا نماید. (هرچند فیلمنامه اصولا روی چیز خاصی تمرکز نکرده)

در بین گروه بازیگران دو شخصیت دوست داشتنی دیگر داریم یکی نائومی هریس که به تازگی نامزد اسکار هم شده و دیگری جفری مورگان که از دل سریال واکینگ دد بیرون آمده، دیدن این دو تن در نقشهای تک بعدی نشان میدهد که صفرهای چک دستمزدشان احتمالا خوب بوده و یا در خوش بینانه ترین حالت، آنها هم خواستهاند صرفا جزو یک سرگرمی بیشیله پیله باشند و بس.

فیلم Rampage بر اساس سری بازی ساخته شده که فکر نمیکنم طرفداران پروپاقرصی در جهان داشته باشد و تاحد زیادی یک فرنچایز فراموش شده محسوب میشود (کمپانی سازنده این بازی یعنی Midway هم سالهاست که ورشکست شده) اینکه هالیوود دست روی این عنوان گذاشته نشان میدهد که صرفا به خاطر وجود هیولاهای غول پیکر به موفقیت احتمالی آن ایمان داشته و این حدس و گمان فیالواقع درست از آب در آمده است. کارگردان هم با انتخاب درست زاویه دوربین و نوع تدوینش، ریتمی هیجانبخش به فیلم بخشیده که بیننده را در طول مدت زمان نسبتا کوتاه فیلم سرجای خود مینشاند.

در یک جمع بندی کلی بخواهم بگویم فیلم Rampage هیچ ادعایی بر یک شاهکار هنری و بهیادماندنی در سینما را نداشته و ندارد و رسالت خود را در تحویل یک فیلم سرگرم کننده به اصطلاح پاپ کورنی میداند. اگر بخواهیم از زاویه دوم و رسالتش به فیلم نگاه کنیم، Rampage موفق بوده و میتواند با هیولاها و تخریبهایش بیننده را به وجد بیاورد و شوخیهای آبکی فیلم هم در مواردی معدود حس طنز را در آن جاری میکند. دواین جانسون و برد پیتون به فرمول خوبی از نبض مخاطب عام سینما دست پیدا کردهاند و احتمالا همکاریهای بیشتری هم در آینده بعد از دو فیلم اخیرشان یعنیJourney 2: The Mysterious Island و San Andreas خواهند داشت.

پی نوشت: جالب است بدانید در آخرین لحظات نوشته شدن این مطلب رتبه فیلم Rampage در سایت Rotten Tomatoes در بین آثاری که از روی بازیهای ویدئویی اقتباس شدند در بالای جدول (البته با عدد 51 درصد که خود نشان از ضعف این سری فیلمهای اقتباسی میدهد) قرار گرفت. در این مورد سخت است که اظهار نظر کنیم ولی اصولا بهخاطر عناوین نه چندان جالبی که در اقتباسهای سینما از گیمها وجود داشته، شاید بتوان این لیست را تایید کرد چرا که شخصا عنوان بهتری در عالم سینما (فیلم زنده)به ذهنم نمیرسد.