ماهان شبکه ایرانیان

نقد و بررسی قسمت سیزدهم شهرزاد از فصل سوم

قسمت سیزدهم «شهرزاد» یعنی آغاز شمارش معکوس برای پایان یافتن سفر پرماجرای کاراکترهایی که حدود دو سال است با آن‌ها همراه شده‌ایم. ساخت مجموعه‌های نمایشی با فصل‌های متعدد و در طی چندین سال در کشورهای دیگر بسیار مرسوم است اما این شیوه قصه‌گویی در سینما و تلویزیون ایران نادر است و هر بار که امتحان شده به شکست انجامیده است. حال، با «شهرزاد» روبرو هستیم. «شهرزاد» با یک قصه جذاب و پرکشش، کاراکترهای ملموس و دوست‌داشتنی یا منفور که تبحر فیلم‌نامه نویسان مجموعه را در پرداخت جز به‌جز شخصیت‌ها نشان می‌دهد، با بازیگرانی که ستاره‌های سینمای ایران هستند و مهم‌تر از همه روایتی خوش ریتم با افت‌وخیزهای به‌جا، توانسته در سه فصل جای خالی چنین مجموعه‌ای را پر کند؛ و حالا در قسمت‌های پایانی، حساسیت روایت «شهرزاد» دوچندان است. هم ازآن‌جهت که بتواند تمام خرده روایت‌هایی که در طی این دو سال مطرح کرده را پاسخ دهد و هم ازآن‌جهت که مخاطبانی که دل به کاراکترهای قصه بسته‌اند را راضی کند که این مهم‌ترین چالش پیش روی «شهرزاد» است. سه قسمت پایانی، حکم جمع‌بندی نهایی را دارد. مهم نیست مخاطبان چقدر با «شهرزاد» هم ذات پنداری کرده‌اند و با قصه‌اش همراه بوده‌اند، مهم نیست که چقدر لحظات خوب و سکانس‌های ناب در این مجموعه دیده‌اند، سه قسمت پایانی می‌تواند همه‌چیز را تغییر دهد. مسلماً حسن فتحی هم به‌عنوان یک فیلم‌ساز و فراتر از آن کارگردان مجموعه‌های تلویزیونی، کاملاً به این چالش آگاه است و با توجه به سابقه‌ای که از وی در سایر سریال‌های و مجموعه‌های تلویزیونی‌اش دیده‌ایم، بیراه نیست اگر بگوییم که قرار است با یک پایان استادانه و جذاب طرف باشیم. پایانی تراژیک که سرنخ‌هایش را می‌توان در همین قسمت سیزدهم مشاهده کرد.
سروان پرویز که تا این لحظه نقشه‌اش را موبه‌مو اجرا کرده و در چند قدمی رسیدن به هدفش قرار دارد، حالا با یک مشکل بزرگ مواجه شده است. اکرم خودش را تسلیم پلیس کرده و اعترافش علیه شیرین را پس گرفته است. گرچه سروان پرویز موفق شد فرزند اکرم را نجات دهد اما کمی دیر رسید و نتوانست اکرم را بازدارد و حالا پرونده وی در دست مأموری است که به نظر می‌رسد که جز معدود مأموران سالم قصه باشد و به‌هیچ‌وجه حاضر نیست با سروان همکاری کند یا خام وعده‌هایش شود. ریسکی که سروان پرویز برای نجات فرزند اکرم انجام داد نه‌تنها در آرام کردن مادر جدا افتاده از فرزندش به نتیجه نرسید که باعث شد حالا فرهاد، شیرین و صابر را هم دوباره گم کند.
فرهاد که با نقشه سروان از زندان فرار کرده است، با دیدن عکس‌هایی که لحظه قتل پدرش را نشان می‌دهد، با بذر کینه‌ای که سروان در دلش کاشته است و با خیال اینکه چیزی برای از دست دادن ندارد، شخصاً به دنبال انتقام افتاده است. فرهاد علیرغم اینکه به سروان اعتماد ندارد و می‌داند که انگیزه‌های وی برایش آشکار نیست، اما بدون آنکه بداند تبدیل به بازوی اجرایی سروان شده است و نقشه او را پیش می‌برد. نقشه‌ای که هم خود او را بیش‌ازپیش به خطر می‌اندازد و هم موقعیت شهرزاد را متزلزل می‌کند، چراکه در نقشه سروان جایی برای شهرزاد و کودکش نیست و فقط اکرم و فرزندش از قباد هستند که باید بر تخت بزرگی خاندان دیوان‌سالار تکیه بزنند. سروان پرویز تا اینجا، فرهاد را عامل اجرای عدالتی کرده که خودش به آن باور ندارد و اساساً در دنیای پر از ستم «شهرزاد» جایی ندارد و هر جا هم که فرهاد کم می‌آورد، سروان است که از غیب ظاهر می‌شود و با تلنگری کار را تمام می‌کند تا فرهاد تنها مجرم و مظنون باقی بماند. بعد از سرهنگ تیموری، مقصد بعدی فرهاد شاپور بهبودی است. رویارویی که می‌تواند خیلی جذاب باشد و مسلماً بسیار سخت‌تر از رویارویی با سرهنگ تیموری. شاپور بهبودی شخصیتی است که ظاهر آرام و موقرش می‌تواند هرکس را گول بزند و فراموش کند که با یک هیولای خفته طرف است. رویارویی فرهاد و بهبودی، احتمالاً بیش از آنکه به نفع فرهاد تمام شود به نفع بهبودی خواهد بود اما این برای سروان پرویز اهمیتی ندارد، هدف نهایی او قباد است. قبادی که با خیره‌سری‌ها و بی‌تدبیری‌هایش در معرض سقوط است؛ و اینجاست که ماجرا جذاب می‌شود، بعد از رویارویی قباد و فرهاد که در نوع خودش می‌تواند بسیار دیدنی باشد، رویارویی که منجر به حذف هردو نفر شود (همان‌طور که سروان پرویز می‌خواهد) شهرزاد می‌ماند و امید و خاندان دیوان‌سالار. مگر آنکه قبل از آنکه فرصت تمام شود، قباد که حالا حسابی در منجلاب فرورفته است شهرزاد را رها کند و عشق واقعی‌اش را به او اثبات کند. فقط در این صورت است که شهرزاد می‌تواند در کنار فرزندش، امید به آینده‌ای آرام داشته باشد وگرنه، خود او نیز از تیغ نقشه سروان پرویز برای از میان بردن خاندان دیوان‌سالار در امان نخواهد بود، حتی شهرزادی که در چند قسمت اخیر دیدیم که از منفعل بودن و تسلیم شدن سرباز میزند و شمایل یک قهرمان زن تمام و کمال را به خود می‌گیرد هم در مقابل کینه قدیمی سروان پرویز و رؤیاهایی که در سر برای سالار فرزند اکرم در سر پرورانده است قربانی بیش نخواهد بود.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان