حمله نقدینگی خارج شده از بانکها بهسوی بازارهای سکه و ارز و خودرو و حتی مسکن، برای اقتصاد ایران دردسرساز شده است و مثل همه جهشهای تورمی، بزرگی و درد این پدیده را طبقات ضعیف یا حقوقبگیر بیشتر تحمل میکنند.
تیم اقتصادی دولت در برابر این موضوع، تاکنون منفعل بوده و حداکثر از اصطلاح حباب برای توصیف شوک تورمی موجود استفاده کرده است، وزیر اقتصادمان هم فرموده: «حال اقتصادایران خوب است و ملالی نیست جز نقدینگی!»
واقعیت این است که سالها بیتوجهی به بیماریهای اقتصاد ایران، حال این بیمار را در نیمه نخست 97 بهشدت وخیم کرده است، اقتصاد ایران امروز به هواپیمایی میماند که به سرعت در حال از دست دادن ارتفاع است.
در این شرایط، یک خبر خوب و یک خبر بد برای مسافران این هواپیما وجود دارد. خبر بد اینکه خلبان، خودش را به بیخیالی زده و حس و انگیزهای برای واکنش به وضع خطیر موجود ندارد و خبر خوب هم اینکه در کابین خلبان، ابزارها و اهرمهایی وجود دارد که هنوز کار میکنند و میتوانند نه تنها از زمین خوردن هواپیما پیشگیری کنند، بلکه هواپیما را به اوج برسانند.
یکی از این ابزارها، مالیات بر عایدی سرمایه (Capital Gains Tax) است. هدف از این نوع مالیات، بیرون کردن تقاضای سفتهبازی و سوداگری از بازارهایی نظیر زمین، مسکن، طلا و... است. به این ترتیب که قیمت واقعی هر کالای مشمول این مالیات هنگام خرید و فروش ثبت میشود و اگر هنگام فروش، قیمت افزایش پیدا کرده باشد، درصدی از این افزایش را دولت بهعنوان مالیات بردارد.
نرخ این مالیات هم به اقتضای سود و ساختار هر بازار مشخص شود.
در سال1393 و به هنگام تدوین لایحه اصلاح مالیاتهای مستقیم، مرکز پژوهشهای مجلس، این نوع مالیات را به قانون اضافه کرده بود اما وزیر راه و شهرسازی در نامهای به رییس مجلس، خواستار حذف این مالیات کارآمد شد و آقای لاریجانی هم با این درخواست موافقت کرد.
اگر مالیات بر عایدی سرمایه مدون و اجرا میشد، نه تنها منبع درآمد جدیدی برای دولت بهدست میآمد بلکه از آن مهمتر، خطر حمله شبه پول انبوه خوابیده در بانکها از کاهش میافتاد و انگیزه تقاضای سوداگری در بازارهای طلا و ارز و خودرو و مسکن ازبین میرفت و این همه خسارت در این چندماه به اقتصاد ایران وارد نمیشد.
بیماریهای اقتصاد ایران علاج دارند اما از بد حادثه، تئوری حاکم بر تیم اقتصادی دولت با سیاستگذاری و مقرراتگذاری فعالانه، بیگانه است و تصور میکند دست نامرئی بازار همهچیز را درست خواهد کرد. به همین دلیل هم، نه گوش شنوایی برای شنیدن راهحلهای موجود دارند و نه حس و عزمی برای اجرای آنها. از نظر پیرمردهای تیم اقتصادی دولت، سرانجام دخالت فعالانه دولت در اقتصاد، کرهشمالی است و سپردن اقتصاد به بازارآزاد میشود کرهجنوبی!
از نظر آنها دخالت دولت در اقتصاد و بازار، سوسیالیستی و اشتباه است و باید بازار را رها کرد تا خودش درست شود. آنها تصور میکنند همه کشورهای موفق در اقتصاد، دولت در بازار دخالت نمیکند حال آنکه کاملاً اشتباه میکنند. در همه کشورهای موفق از جمله کرهجنوبی، این دست موهوم و نامرئی بازار نبوده و نیست که اقتصاد را به حرکت در میآورد، این سیاستگذاری فعالانه دولت مبتنی بر تحریک انگیزههای فعالان اقتصادی و تنظیم نیروهای بازار است که اقتصاد را به حرکت درآورده. پیرمردهای حاکم بر دولت اگر فرصت یا حوصله مطالعه تحقیقات و متون علمی جدید درباره نقش دولتها در رشد و صنعتی شدن کشورهایی مثل کره، ژاپن، آلمان و حتی آمریکا را ندارند، اقلاً اجازه دهند اقتصاددانان جوان و نخبه، واقعیتها را برایشان نشان دهند.
دهها سال است در دانشکدههای اقتصاد ما به جامعه کارشناسی ایران تلقین شده که دخالت دولت در اقتصاد، سوسیالیستی و اشتباه است. این دروغ باید روزی رسوا شود.
نامه اردیبهشت93 آقای آخوندی به آقای لاریجانی در حذف «مالیات بر عایدی سرمایه» از قانون، دقیقاً مصداق همان رویکرد «ولش کن خودش درست میشود» است. فقط خدا میداند این تصورات اشتباه تیم اقتصادی دولت چقدر به ملت و اقتصاد ایران صدمه زده و تا کی قرار است مردم و فعالان اقتصادی، تاوان دانش کهنه تیم اقتصادی دولت را بپردازند.
منبع: صبح نو