ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

امام خمینی

در خیابان خسروی مشهد یک خانمی را با فرزند خردسالش به شهادت رسانده بودند که صحنه واقعاً تأثر برانگیزی به وجود آورده بود. این رفتار نابخردانه رژیم مردم را در هدف خویش مصمم‌تر کرد...
آیا کسی جز یک ساده‌لوح می‌تواند باور کند که مردم ایران در اثر شکم‌سیری و برخورداری بود که علیه رژیم شاه شوریدند؟ چه اگر اینطور باشد مبارزان دوران ستمشاهی باید از سابقه مبارزاتی خود توبه کنند!
وقتی آمدن امام حتمی شد و امام آمد، روی زمین نبود انگار. هلیکوپتر امام را که دید شال گردنش را از گردنش باز کرده بود و توی هوا می‌چرخاند. دوید طرف من بالای سرم را نشان می‌داد و داد می‌زد هلیکوپتر امامه.
یک ساختمان مخروبه نزدیکمان بود، به او گفتم برای این که از آتش پشت آرپی جی در امان باشی، روی این ساختمان برو و لبۀ سقف بایست و عمودی شلیک کن تا آتش آرپی جی به پشت ساختمان روی زمین برود...
صفرزاده تهرانی می‌گوید: در ژاندارمری خسروآباد می‌رفتم؛ دو مشکل اساسی وجود داشت یکی فقدان شعبه عقیدتی سیاسی و دیگری عدم تعویض نیروها و این روحیه رزمندگان را بسیار خراب کرده بود.
یکی از روحانیون در دیدار با امام خمینی (ره) درباره ادامه تحصیل یا حضور در جبهه سؤال کرد، ایشان فرمودند: اگر جمهوری اسلامی شکست بخورد؛ نه از اسلام خبری می‌ماند نه از حوزه که بخواهید درس بخوانید.
صفرزاده تهرانی: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با آتش افروزی منافقین محله‌های شهرها ناامن شد بود، برای برخورد با این معضل تصمیم به تشکیل گشت شبانه گرفتیم که ثمرات قابل توجهی نیز داشت.
محمد صدر: سابقه نداشت یک رهبر هشت سال مدام شعار جنگ تا پیروزی سر بدهد و مردم هم دنبالش بروند و بعد یکدفعه بگوید صلح کنید و مردم هم پذیرفتند.
خودش می‌گفت: «مدتی که در ارتش نبودم سه ماه از سال رئیس اتوبوسرانی عراق بودم و سه ماه دیگه رو می‌رفتم اروپا عیاشی.» صدام همان اول به او قول‌هایی داده بود...
کتاب خاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (ره) پرده از زوایای پنهان زندگی بنیانگذار جمهوری اسلامی برداشته است. از دقت نظر ایشان در مطالعه روزنامه‌ها تا دغدغه‌شان برای صرفه‌جویی در مصرف برق و نگرانی برای مردم بی‌سرپناه در زمان موشک‌باران تهران، بخش‌هایی از این خاطرات خواندنی است.
پیشخوان