میخواهد با مباشر پدرش ازدواج کند. پسر خوش تیپ و جوانی که وضع مالی خوبی داشت. باید او را از سر راه برمیداشتم برای همین تصمیم گرفتم او را بربایم و تهدیدش کنم. موضوع را با سه نفر از دوستانم در میان گذاشتم و آنها هم که ماجرای عشق و عاشقی مرا میدانستند بدون آنکه پولی دریافت کنند فقط برای رفاقت با من همراه شدند.