ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

دوران-دفاع-مقدس

در دو مقطع با مأموریت مستشاری در محور مقاومت به ایفای نقش پرداخت و پس از آن برای دوره‌ای فرماندهی دانشگاه فرماندهی و ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به‌عهده گرفت.
مادرم از درون اشک‌ می‌ریخت. ساعت یازده و نیم صبح بود جنازه شهناز را به بهشت شهدا بردیم. مادرم اصرار داشت که جنازه را به اهواز ببریم. اما بچه‌ها می‌گفتند که شهید مال ماست و بهتر است همینجا دفنش کنیم.
هنر و رسانه به‌ ویژه در فیلم‌ها و کتاب‌هایی که به دفاع مقدس پرداخته‌اند، نقشی کلیدی در حفظ و انتقال ارزش‌های این دوران ایفا کرده‌اند.
چقدر ناز آدم‌های مختلف را سر بستری کردن‌های ایوب کشیده بودم و نگذاشته بودم متوجه شود. هر مسئولی را گیر می‌آوردم، برایش توضیح می‌دادم که نوع بیماری ایوب با بیماران روانی متفاوت است.
آزاده دوران دفاع مقدس گفته است: نمایندگان صلیب‌سرخ که برای اولین‌بار برای بازدیدمان آمده بودند، اسامی را برای اولین‌بار ثبت کردند. در حین این کار، یکی دو سؤال اساسی را مثل طوطی برای هم تکرار می کردند.
از کوچک‌ترین سنگ تا آخرین نوع فشنگ برایمان تهدید بود. ما 10 تا 20 دقیقه روی سر دشمن بودیم. با تیر کِلاش (کلاشنیکف) و تیربار و حتی یک‌بار دیدم با سنگ، ما را می‌زنند.
متوجه موتورسواری می‌شوند که روی جاده به سمت خط مقدم در حرکت است. بچه‌ها متوجه می‌شوند که وی، فرمانده تیپ 44 قمر بنی‌هاشم (ع)، آقای حاج علی زاهدی است.
اوایل از دیدن بعثی‌ها در حالی که خودم دیده نمی‌شدم ذوق می‌کردم و دوست داشتم دست به اسلحه ببرم و شلیک کنم ولی آرام آرام به خودم مسلط شدم. یاد گرفته بودم قبل از هر شلیکی روی خاک‌های مقابلم را خیس کنم.
عمار به بچه‌ها سفارش کرده بود هر سؤالی دارند از من بپرسند. کاظم سؤال‌های جزئی را خیلی خودمانی می‌پرسید و به خاطر شرایطی که داریم شاید بچه‌ها چند شب نتونند بروند حمام. گاهی تا بیست روز هم نمی‌توانند.
او ارادت زیادی به رهبرمعظم داشت. شهیدان حاج‌قاسم و حججی را بسیار دوست داشت و می‌گفت: «من آرزو دارم سر مزار این دو شهید بروم. همیشه می‌گفتیم باشد مادر، ان‌شاءالله خواهیم رفت...».
پیشخوان