ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

مادر

در یک لحظه عصبانیت گردنش را گرفتم و او را روی مبل پرتاب کردم. به خودم که آمدم متوجه شدم که نفس نمی‌کشد. ترسیده بودم، با خودم گفتم صحنه‌سازی می‌کنم و می‌گویم که مادرم به خاطر پیری و کهولت سن فوت کرده است.
این جوان ادعای عجیبی را مطرح کرد و گفت: من و دوستانم مدتی بود که با دختر شاکی به نام روژین آشنا شده بودیم و می‌دانستیم او با مادرش زندگی می‌کند. روژین به ما گفته بود پدر و مادرش از هم جدا شدند و او با مادرش در یک آپارتمان زندگی می‌کند.
خبر بد آن است که احساس می‌کنیم خانه‌هایمان تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌شود، به‌نحو آشکاری برای مهدکودک، پیش‌دبستانی و مدرسه دل‌مان تنگ شده است. آن‌ها واقعاً نعمت بودند.
خبر بد آن است که احساس می‌کنیم خانه‌هایمان تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌شود، به‌نحو آشکاری برای مهدکودک، پیش‌دبستانی و مدرسه دل‌مان تنگ شده است. آن‌ها واقعاً نعمت بودند.
پرستار در لحظات آخر زندگی مادرش که مبتلا به کرونا است ، با او نفس به نفس می شود...شاید خستگی های مراقبت طولانی از مادر را با نهادن پیشانی خود بر پیشانی مادر از تن به در می کند، شاید او دیگر درمانده شده و می داند که برای مادر نمی توان کاری کرد... شاید گرمای وجود مادر را برای بار آخر حس می کند... شاید ....
پرستار در لحظات آخر زندگی مادرش که مبتلا به کرونا است ، با او نفس به نفس می شود...شاید خستگی های مراقبت طولانی از مادر را با نهادن پیشانی خود بر پیشانی مادر از تن به در می کند، شاید او دیگر درمانده شده و می داند که برای مادر نمی توان کاری کرد... شاید گرمای وجود مادر را برای بار آخر حس می کند... شاید ....
دیگر کارد به استخوانم رسیده است و نمی‌دانم برای حل مشکلم چه کاری انجام دهم با این که فرزندم را بار‌ها در کمپ‌های ترک اعتیاد بستری کردم، اما او با مرخص شدن از کمپ دوباره به مصرف مواد مخدر روی آورده است.
به‌دلیل اینکه قصد ازدواج با حیدر را داشتم و خانواده مخالف این امر بودند، اقدام به سرقت اموال شامل تعدادی نیم‌سکه و تعدادی ربع‌سکه بهار آزادی و مبالغی وجه نقد کردم و حاضر هستم همه آن‌ها را پس بدهم.
روز حادثه دو‌نفری سوار بر خودرو جلوی در خانه کشیک دادیم. وقتی مادرم از منزل بیرون آمد، تعقیبش کردیم و در فرصتی مناسب و در‌حالی‌که کسی در خیابان نبود، به او کوبیدیم و فرار کردیم.
پیشخوان