ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

مریم

می‌گفتم با من حرف نزن. می‌خواهم بخوابم. باز یک سئوال دیگر می‌پرسید. می‌گفتم تو را به خدا با من حرف نزن. می‌پرسید چرا؟ می‌گفتم جوابت را که بدهم، مغزم هوشیار می‌شود و دیگر خوابم نمی‌برد. می‌گفت چه بهتر.
حاج حمید موقعی که مشغله‌اش کمتر بود، به خانه که می‌آمد، بچه‌ها می‌گفتند برایمان قصه بگو. حاج حمید قصص قرآنی را برایشان تعریف می‌کرد. گاهی که بچه‌ها می‌گفتند بابا! چرا ایراد بنی‌اسرائیلی می‌گیری؟...
در برف گیر کرده بودیم. یک‌بار پیامی را که نوشته بود، ارسال شد. گفت این را برای یکی از دوستان که در شورای عالی امنیت ملی است فرستادم. مطمئن باشید اگر به دستش برسد، نجات پیدا می‌کنیم.
هر چه هم به نیروی قدس می‌گفت، می‌گفتند مشکل درست می‌شود و نباید بروی. آمد و این ترفند را زد و درخواست بازنشستگی داد. خیلی هم طول کشید تا قبول کردند.
من از پولی که حاج حمید می‌داد، کمی پس‌انداز کردم. اغلب در بسیج سپاه بودم. البته بماند که نه به ناهار سپاه می‌رسیدم، نه به ناهار بسیج. از صبح تا ظهر در تبلیغات سپاه بودم و بعد از ظهرها به بسیج میرفتم.
با خودم فکر کردم همین الان داشت شوخی و خنده می‌کرد. چه شد که رفت در این فاز؟ فکر کردم باز دارد شوخی می‌کند. با حالت شوخی گفتم: «حاج حمید! تو کجا؟ ما کجا؟ تو فقط 30 سال روزه بوده‌ای. این همه بخشندگی...
گفت با همسرش اختلاف پیدا کرده بود و برای اینکه بتواند بچه‌هایش را بگیرد مهریه‌اش را بخشیده بود. آن موقع ما او را آنی صدا می‌زدیم. پرسیدم، «آنی! چطور شد مهریه به این سنگینی خواستی؟»
هر چه می پرسیدم کجایی، نمی گفت. آخرین بار هم که تماس گرفت، خواهرانش اینجا بودند. رفته بودند خرید و آمده بودند خانه ما. ظهر بود که حاج رضا زنگ زد. با خواهرانش صحبت کرد.
آنچه درباره عیسی مسیح (ع) در مثنوی مولوی مذکور است بنابر نقل قرآن است و می توان گفت تفسیر عرفانی آن.
خداوندحضرت مریم‌(س) را‌ دو بار‌ برگزید: بار اول، قبول کردن او برای عبادت و خدمت به معبد بود و‌ بار دوم آنکه بدون شوهر صاحب فرزندش کرد که این دومی در دنیا فقط به حضرت‌ مریم‌(س) اختصاص دارد‌ و بس
پیشخوان