ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

کتاب

لحظات اول روحیه‌ها خوب بود. می‌گفتیم و می‌خندیدیم. اما وقتی تاریکی بطور کامل منطقه را فراگرفت دلهره سراغ‌مان آمد. هر کدام از چیزی ترس داشتیم؛ سقوط بهمن، سیلاب و از همه بدتر حمله نیروهای ضد انقلاب...
جواب داده‌: «اگه بدونی اون آدم با آبرویی که می‌خواست برای خرید جهیزیه دخترش، کلیه‌اش رو بفروشه حالا با گرفتن وام قرض الحسنه، چقدر دعا می‌کنه مثل من دلت قرص می‌شه.»
همسرم به کوچک‌ترین چیزهایی که دوست داشتم توجه می‌کرد، من صدای جیرجیرک و قورباغه‌ها را دوست دارم؛ قبل از نماز صبح بیدارم کردند و کنار برکه رفتیم، فقط به خاطر این که من صدایی را که دوست دارم، بشنوم.
در کنار واژۀ کُرد در ادبیاتِ شاعران، گاه در برخی از آثار؛ برای نمونه شاهنامه فردوسی و خمسه نظامی، به هویت و وجود کُردها در قالب یک روایت طولانی و نه‌اشاره‌ای، توجه شده است؛ یعنی به خاستگاه و پیدایش‌شان و همچنین کم‌وبیش به ویژگی‌های اخلاقی، روانی، اجتماعی آن‌ها نیز نظر افکنده شده است.
اسلحه را با سرنیزه گرفتم و با یک حرکت در سینه بچه خرس فرو کردم. کمتر از سه دقیقه بچه خرس جان داد. به سرعت سرش را بریدم. از تشنگی همۀ خونی را که از گردن بچه خرس می‌آمد خوردیم.
بله، یادش به خیر وقتی دیگر بزرگ شده بودم و برای ورزش به باشگاه می‌رفتم می‌گفت دیر خانه نیا! اگر به شب کشید، دیگر نیا! همان بیرون بمان. حتی پیش آمد که سر این ماجرا من را بزند! فقط هم من را می‌زد.
زمین پر از چاله‌هایی بود که بر اثر انفجار گلوله‌های توپ و خمپاره به وجود آمده بود. چند دقیقه در یکی از چاله‌ها ماندند. محمود گفت: حتماً عراق اونجا تجهیزات داره! احمدی گفت: نه، نداره. نگا کن...
هفتمین دفتر شعر کیوان مهرگان با نام "ناگهان وطن اتفاق می افتد" به زودی منتشر می‌شود.
روی فرشی نشسته بودیم که پرزهایش رفته بود. مادرم یک مقدار روی این فرش ناراحت بود و جا به جا می‌شد. خانم آقا فهمید گفت این فرش جهیزیه من است و سر صحبت باز شد: «من دختر یکی از تجار فرش فروش مشهد هستم...»
پیشخوان