به گزارش خبرنگار مهر، اسدالله شعبانی در «گلی کوچولو یه برگ هلو» به قصهگویی در قالب شعر پرداخته و از دختری گفته که با مادرش زندگی میکند. مادر از صبح تا شب کار میکند اما دخترش درس نمیخواند و مشق نمینویسد و مداد و دفتر و تراش و پاک کن خود را روی فرش ولو میکند و همه جا را به هم میریزد. قصه آهنگین ما اینگونه آغاز میشود:
«یکی بود، یکی نبود/ زیر گنبد کبود
دختری بود کوچولو، خیلی قشنگ
مثل یه برگ هلو/ رنگ و وارنگ
اسم او بود گلی جون/ صبح تا شب میرفت بازی با این و اون...»
گلی جون قصه ما، دختر درسخوانی نیست. مداد و دفتر برای او شبیه اسباب بازی است. گلی داستان و کتاب را دوست ندارد و وقتی مادر برایش قصه میخواند به او میگوید: «ننه جون آی ننه جون/ واسه من کتاب نخون»
تا اینکه روز امتحان از راه می رسد و گلی دلش میخواهد از مدرسه و درس فرار کند اما به اصرار ننه جون به مدرسه میرود و وقتی سوالات را میخواند، میبیند جواب هیچ کدامشان را نمیداند. اما این همه ماجرا نیست:
«برگههای امتحان، یهو از دست گلی خانم پرید...
کاغذ و مداد و پاککن با تراش/ دست تکون دادند براش!
به او گفتند گلی جون/ ما دیگه از دست تو خسته شدیم
کار به کارت نداریم/ دیگه تنهات میذاریم»
کتاب فیلم «گلی کوچولو یه برگ هلو» سروده اسدالله شعبانی و تصویرگری شبنم شعبانی در هزار نسخه و به قیمت 15 هزار تومان از سوی انتشارات مدرسه منتشر شده است.