گفتگو با زوجی که به سبک ازدواج سفید زندگی میکنند
با دلگرم همراه باشید تا با خطرات ازدواج سفید آشنا شوید.
اصطلاح ازدواج سفید دو کاربرد متفاوت نو و کهن دارد :
کاربرد نو نمونه فارسی زبان آن میباشد که «ازدواج سفید» (و گاهی ازدواج سپید) برای توصیف زندگی مشترک بدون ازدواج رسمی ست (که نباید با ازدواج عرفی یا ازدواج حقوق مشترک اشتباه گرفته شود. دو تعریف متفاوت از این زندگی مشترک وجود دارد:
در ایران گروهی میگویند مقصود از ازدواج سفید آن است که زوجین بدون عقد نکاح اقدام به ازدواج و تشکیل زندگی مشترک میکنند.اما منابع فارسی زبان آلمان زندگی مشترک بدون ازدواج یا ازدواج سفید را پیشزمینهای برای بسیاری از ازدواجهای رسمی مطرح میکنند.
همچنین گروه دیگر در ایران آن را معادل زندگی مشترک بدون ازدواج یا همباشی تعریف میکنند (البته نه تعریف گستردهتر آن که به معنی همزیستی ست بلکه تعریف محدود به زندگی مشترک زناشویی بدون ازدواج که طرفین همدیگر را همسر و متعهد به یکدیگر نمیدانند).
کاربرد کهنتر «ازدواج سفید» در زبان فرانسه و انگلیسی میباشد (انگلیسی: White marriage، فرانسوی: Mariage blanc) که به معنی ازدواج بدون وصال یا ثبت شده و قانونی اما به دلایل مختلف بدون رابطه جنسی ست.نام ازدواج سفید احتمالاً ریشه در سفید بودن ملحفه شب اول ازدواج داشته است.
علل گرایش به ازدواج سپید
علی اصغر نژادفرید- روانشناس- دلیل اصلی ظهور پدیده ازدواج سپید را نبود مسئولیتپذیری حداقل در یک طرف از رابطه میداند و میگوید: نبود مسئولیتپذیری، ریسک فاکتوری اساسی برای زندگی محسوب میشود؛ چرا که در چنین روابطی افراد مسئولیت عملکرد خود را برعهده نمیگیرند.
بیاتی نیز با تاکید بر ضرورت مسئولیتپذیری زن و مرد در یک رابطه میگوید: چنین عاملی میتواند در تداوم زندگی مشترک تاثیر بسیار زیادی داشته باشد این در حالیست که اکنون فضای ازدواج مناسب نیست و افراد به علت مشکلاتی مانند مسائل اقتصادی تمایل به ازدواج و رفتن زیر یک سقف را ندارند.
پیامدهای حقوقی ازدواج سفید
علی احمدی، وکیل و مشاور حقوقی خانواده در مورد این نوع ازدواج و پیامدهای حقوقی آن می گوید: «چنین رابطه ای زنا تلقی می شود و فرزند ناشی از آن فاقد مشروعیت قانونی است، چون نسبت فرزندی او با پدر قابل اثبات نیست.»
در چنین مواردی اغلب زن به خاطر پرهیز از بی آبرویی به دنبال اثبات رابطه ابویت فرزند و والد نمی رود و حتی اگر ادعا کند که صیغه بوده است، در صورت انکار مرد، ادعای زن، به خاطر ثبت نبودن، قابل اثبات نیست.
در این میان فرزندان بی پدر و بی خانواده ای باقی می مانند که نه آن ها از والدین ارث می برند و نه والدین از آن ها. گرچه سایر حقوق این کودکان چون بقیه کودکان است، اما معمولاً کسی حضانت آنان را بر عهده نمی گیرد، مگر اینکه یک پروسه پیچیده قانونی طی شود. در این موارد سپردن حضانت به مادر محتمل تر است و زن چه از نظر روانی و چه از نظر حقوقی شکست خورده و بلاتکلیف باقی می ماند.
آنچه میخوانید، گوشهای از سیاه و سفیدِ یک زندگی است در گفتوگو با زوجی که چند سال است زندگی مشترک اما بدون ازدواج رسمی و ثبت شده را انتخاب کردهاند. «جام جم سرا» این گفتوگو را که در یکی از سایتهای خبری منتشر شده فقط به قصد اطلاعرسانی و بدون قضاوت درباره آن، بازنشر کرده است.
ازدواج سفید، تهدید جدید نهاد خانواده در ایران است. شاید از تهدید هم باید پا را فراتر گذاشت؛ کابوس هولناک نهاد خانواده. اگر تا یکی دو سال پیش از جامعهشناسان خانواده و از مسوولان حقوقی میپرسیدید مهمترین آسیبی که خانواده ایرانی را تهدید میکند، به اتفاق از طلاق نام میبردند. موضوعی که با هر کیفیتی و به هر دلیلی، به هرحال در بطن خانواده اتفاق میافتد.
هرچند که افزایش سن ازدواج و بیرغبتی جوانان به ازدواج هم در مراحل بعدی قرار میگرفت. اما دغدغه حفظ خانوادههای تشکیل شده، از همه مهمتر بود.گفتوگویی خواندنی با زوجی که «ازدواج سفید» کردهاند.
اما در سال 93، زنگ هشدار برای ازدواج سفید، به صدا درآمد؛ شیوهای از زندگی که با عرف، شرع، سنت و سبک زندگی جامعه ایرانی در همه این سالها و دههها و حتی قرنهای گذشته همخوانی ندارد. هرچند که بسیاری بگویند که این موضوع آنقدر فراگیر نیست که برایش نگران بود، اما به نظر آنقدر جدی هست که معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان، یکی از نخستین افرادی باشد که دراینباره هشدار میدهد.
ازدواج سفید درحالی در جامعه ایران دیده میشود که در شرع، قانون ازدواج موقت وجود دارد. قانونی مترقی که به دلیل استفاده نامناسب از آن و رواج ازدواج موقت در برخی مردان متاهل از چنین چیزی، با واکنشهای منفی بسیاری همراه شده و ظاهرا عرف آن را نمیپذیرد. این درحالی است که ازدواج موقت میتواند جایگزینی برای ازدواج سفید باشد.
در یک سال گذشته درباره ازدواج سفید، گفتگوهای بسیاری از کارشناسان و مسوولان مختلف منتشر شده است. اما تاکنون از خودتان پرسیدهاید آنهایی که تن به ازدواج سفید میدهند، حرفشان چیست؟
البته مشاورها و آسیبشناسان خانواده نقلقولهایی از دلایل این افراد برای ازدواج سفید ارائه دادهاند. اما سراغ زن و مردی رفتیم که به سبک ازدواج سفید، با هم زندگی میکنند. نگفتنی است که اسمی در این گفتگو-گزارش از این دو نفر برده نمیشود و فقط حرفهای این دو نفر روایت شده؛ بدون هیچ قضاوتی درباره آن.
قرار ملاقات را در خانهشان میگذاریم. دورادور میشناسمشان. مرد و زنی هستند سی و چندساله، فرهنگی، تحصیلکرده و از طبقه متوسط. میدانند قرار است درباره نوع زندگیشان، درباره آنچه این روزها به آن «ازدواج سفید» گفته میشود یا خیلیها از آن تعبیر همزیستی دارند و زندگی مشترک زن و مرد بدون مراحل قانونی و شرعی است، گزارش بنویسم.
قرار است بنشینیم و یکی دوساعت حرف بزنیم تا به سوالهایی که توی ذهنم دارم جواب بدهند. یکیشان چای میآورد و دیگری شیرینی. تا مینشینند، به انگشتشان نگاه میکنم. زن که متوجه میشود دلیل نگاهم چیست، با خنده میگوید «نه، ما حلقه نداریم». و ادامه میدهد: «این سبک زندگی با آنچه همیشه همه جا دیدهاید تفاوت دارد دیگر، قرار نیست کارهایی را بکنیم که بقیه انجام میدهند. در زندگی ما از رسم و رسوم و خریدها و خرجهای اضافه خبری نیست. ضمن اینکه تا جایی که میشود، باید نشانههای ظاهری را حذف کنیم، چون جامعه ما این زندگی را نمیپسندد، میدانید که؟»
میدانم. سرم را تکان میدهم که یعنی میدانم: «برای همین الان اینجا هستم، که بدانم چرا با اینکه جامعه این سبک زندگی را نمیپسندد، آن را انتخاب کردهاید و حتی مجبور میشوید به جای دفاع از آن، پنهانش کنید و این همه سختی را تحمل کنید؟»
لیوان چایش را برمیدارد و میگوید: «تمام زندگیها همینطور است. هر کدام سختیها و مزیتهای خودش را دارد. این شیوه زندگی هم همینطور. از نظر ما اتفاق عجیب و غریبی نیست ولی از نظر دیگران هست، پس مجبوریم پنهانش کنیم. راستش، این سختترین بخش قضیه است.
اگر به شیوه دیگران ازدواج کرده بودیم و بعد زیر یک سقف زندگی میکردیم، نیازی به این همه پنهانکاری و ترس از برملا شدن قضیه نداشتیم، اما حالا بعضی از دوستان و آشنایانمان وضعیت زندگی ما را میدانند، بعضی نمیدانند، گاهی باید مراقب باشیم که بقیه نفهمند و گاهی خیالمان راحت است. همکارها نباید سر در بیاورند، دوستها اشکالی ندارد، بعضی از اعضای فامیل میتوانند بدانند و بعضی دیگر نه، به همکلاسیها و همسایهها چه بگوییم که هزار جور فکر به سرشان نزند. چطور بگویم چه حسی است...»
- میگویم: «سردرگمی؟ دوگانگی؟...»
با سر تایید میکند: «دقیقا همین، دوگانگی. فکر کنید یک فرم به شما میدهند که پر کنید، تا به قسمت متاهل یا مجرد میرسید، میدانید تکلیفتان چیست. یا متاهل هستید و با همسرتان زندگی میکنید یا مجردید. اما من بارها در این شرایط قرار گرفتهام و از خودم پرسیدهام خب، تو کدامی؟ و به نتیجه نرسیدهام. شاید به نظر شما ساده بیاید اما این بدترین حسی بوده که داشتهام. اینکه ندانید چه هستید و که هستید.»
- نگاه متعجبم را میفهمد که پس چرا؟!
مرد جواب میدهد: «اما چیزهای مهمتر از این هست که مجابمان میکند اینطور زندگی کنیم.»
منتظر دلایل مهمی هستم که مجابشان کرده است. ادامه میدهد: «همین آمار طلاق را نگاه کنید که روز به روز بیشتر میشود. ما نمیخواهیم یکی از اینها باشیم. میخواهیم اول به شناخت از همدیگر برسیم و بعد اگر دیدیدم همدیگر را برای تمام عمرمان میخواهیم آنوقت به این موضوع رسمیت بدهیم، نه اینکه مثل خیلیها ندیده و نشناخته وارد یک رابطه دائمی شویم که در ادامه آن مثل خیلیهای دیگر یا از هم جدا شویم یا دلزده شویم اما از سر اجبار به زندگیمان ادامه دهیم. قرارمان بین خودمان این است که تا زمانی که «عشق» هست، ادامه بدهیم.»
- میپرسم در این چند سال به شناخت نرسیدهاید؟
- و اصلا مگر شناخت فقط با زندگی کردن به دست میآید؟
- که میگوید: «به شناخت رسیدهایم اما ازدواجمان را ثبت کنیم که چه بشود؟
- قوانین دست و پاگیر برای خودمان جور کنیم؟
- هزار جور رفت و آمد و خواستگاری و انواع مخالفتها و موافقتها و تشریفات مختلف برای چه؟
همدیگر را انتخاب کردیم و حالا زندگی میکنیم دیگر. هروقت هم دیدیم مناسب نیستیم از هم جدا میشویم.»
زن چهره جدی به خودش میگیرد و میگوید: «به نظر ما خیلی مهم است که تعریف مشترکی از «تعهد» داشته باشیم. برای ما تعهد یعنی احساس یگانهای که به یکدیگر داریم و نوع و میزان رابطهمان را با هم مشخص میکند. به این تعریف پایبندیم و هروقت هرکدام احساس کردیم از این احساس چیزی کم شده یا یکی از ما مایل است رابطه احساسی یا فیزیکی که مخصوص ما دو نفر است را با دیگری تجربه کند، دیگر زندگی مشترکی در کار نخواهد بود.
- بدون دردسر و دادگاه و طلاق از هم جدا میشویم. میبینید؟
بنابراین خیانتی هم در کار نیست.»
- میپرسم یعنی مهمترین دلیلتان برای انتخاب این نوع زندگی همین است؟
- نگرانید که مبادا مناسب همدیگر نباشید و میتوانید به راحتی از همدیگر جدا شوید؟
- مشکلات دیگری مثلا مشکل اقتصادی برای ازدواج و شروع زندگی مشترک نداشتید؟
مرد دستی به موهایش میکشد و به صندلی تکیه میدهد: «دوستانی داریم که به خاطر مشکلات اقتصادی، بدون اینکه با هم ازدواج کنند تصمیم گرفتهاند به صورت مشترک با هم زندگی میکنند؛ هر دوی دختر و پسر در تهران دانشجو هستند یا تصمیم گرفتهاند جدا از خانوادهشان زندگی کنند و برای اینکه در مخارج مسکن و انواع قبض و خریدهای روزانه صرفهجویی شود با هم زندگی میکنند.»
- به این فکر میکنم که با همه این حرفها که گفتند، توی دلشان، توی فکرشان، با خودشان چند چندند؟
- چقدر به آیندهای که قرار است بیاید خوشبینند؟
چقدر میتوانند آجرهای رابطهشان را اینطور روی هم بچینند و نترسند از توفانی که ممکن است آن را متلاشی کند.
او تاکید میکند: «اما ما دلیلمان اینها نیست. میتوانستیم با یک مراسم ساده و بدون تشریفات هم به عقد همدیگر دربیاییم. ضمن اینکه این نوع زندگی در کشورهای دیگر هم جواب خودش را پس داده؛ آدمها اول با هم زندگی میکنند، بعد اگر خواستند ازدواج میکنند.»
اشارهام به تفاوت فرهنگها را میپذیرند. قبول میکنند که برای تجربه کردن آنچه در فیلمها دیده یا از آن سوی آبها به گوششان خورده، باید تبعات زیادی را بپذیرند. میپذیرند که مردم هر جامعهای بایدها و نبایدهای خودشان را دارند و اصلا برای همین است که در موارد زیادی شرایطشان را از دیگران پنهان میکنند؛ اما در نهایت به اینجا میرسیم که: «اما فعلا که درباره این زندگی توافق کردهایم.»
- میرسم به اینکه «تکلیفتان با بچهدار شدن چیست؟»
- «مسلما هرگز، اصلا. مگر دیوانهایم؟
- هم دلمان بچه نمیخواهد و هم در این شرایط بلاتکلیف؟
ما حتی هنوز مسافرت نمیتوانیم برویم، در هتل نمیتوانیم با هم بمانیم چون اسممان در شناسنامه همدیگر ثبت نشده، در مناسبتها و مراسم خانوادگی نمیتوانیم با هم باشیم، از تسهیلاتی که به متاهلها داده میشود بیبهرهایم.
- برای اجاره کردن خانه مشکل داریم، آنوقت بچهدار هم بشویم؟
- استرس و نگرانی پنهان زندگی کردن دو نفره کافی نیست؟»
بعد از حرفهای دیگرمان درباره مسائل مختلف، میپرسم: فکر میکنید بتوانید به بقیه هم پیشنهاد بدهید اینطور زندگی کنند؟
بعد از چند دقیقه، زن سکوت را میشکند: «راستش این است که نمیدانم! یک جور شنا کردن خلاف جریان آب است دیگر. سختیهای خودش را دارد. این تصمیمها به شرایط آدمها بستگی دارد. تنها چیزی که میدانم این است که من استقلال مالی و شخصیتی دارم و به علاقه شریک زندگیام نسبت به خودم اطمینان دارم در غیر این صورت قطعا آسیب میدیدم.
این زندگی برای زنها خطرناکتر است. دوستان دختری داشتم که با تصور اینکه زندگیشان زیر یک سقف با پسر مورد علاقهشان به ازدواج میانجامد یا اینکه فکر میکردند این زندگی دوام دارد وارد رابطهای شدند اما درنهایت از اینجا مانده و از آنجا رانده شدند. دیگر خانوادهشان آنها را نپذیرفت و رابطهشان به یک رابطه دائمی هم منجر نشد. در این میان هم آنقدر از لحاظ عاطفی و اقتصادی وابسته شدند که بعد از جدایی از شریک زندگیشان به افسردگیهای شدید یا حتی اعتیاد دچار شدند.»
به لیوان خالی چایش نگاه میکند و ادامه میدهد: «نه اینکه پسرها آسیب نبینند، اما تربیت خانوادگی و اجتماعی ما طوری است که به دخترها اعتماد به نفس کمتری داده میشود بنابراین اگر این زندگی را انتخاب کنند و بعد آنچه در ذهنشان ساختهاند از بین برود، چیزی برایشان باقی نمیماند.
دستکم در زندگیهای متعارف، بعد از جدایی از همسرشان یا هنگام اختلاف، حمایت خانواده و اطرافیانشان را دارند، از بعضی حمایتهای مادی و قانونی بهرهمند میشوند، اما اگر در این زندگی حواسشان به خودشان نباشد، بازنده اصلی آنها هستند. از نظر فیزیکی هم که خودتان میدانید زنان چقدر ممکن است آسیب ببینند. سقط جنینهای مکرر دوستانم را دیدهام. میدانم یک رابطه نامطمئن و ناپایدار چطور میتواند از نظر روحی و جسمی زنان را تهدید کند و به آنها ضربه بزند. اینها فقط توی فیلمها نیست. این اتفاقها را با چشم خودم دیدهام...»
- در را که میبندم و از خانهشان بیرون میآیم، به سوالهای بسیار دیگری فکر میکنم که توی ذهنم دارم. بیشتر از همه به این فکر میکنم که با همه این حرفها که گفتند، توی دلشان، توی فکرشان، با خودشان چند چندند؟
- چقدر به آیندهای که قرار است بیاید خوشبینند؟
- چقدر میتوانند آجرهای رابطهشان را اینطور روی هم بچینند و نترسند که هر باد و طوفانی ممکن است آن را از هم متلاشی کند؟
- اصلا دلشان میآید بدون نقشه، آجر روی آجر بگذارند؟
ابهام زدایی
همچنین ممکن است ازدواج سفید به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
نکاح عرفی (نکاح شرعی ثبت نشده در مراجع قانونی دولتی اما با قرائت صیغه عقد نکاح)
نکاح معاطاتی (نکاح با قرائت صیغه عقد نکاح بدون ثبت اما با توافق طرفین بر تعهد در زندگی مشترک زناشویی)
ازدواج حقوق مشترک (که معمولاً با عنوان ازدواج سفید مطرح نمیشود و اشتباه است ازدواجی است که در کشورهایی که قانون عرفی حقوق مشترک را اجرا میکنند و نوعی از همباشی همراه تعهد است)
اتحاد مدنی (که محدود به دگرجنسگرایان نمیشود ولی در اینجا مقصود فقط دگرجنسگرایان هستند)
روابط خارج از ازدواج
همباشی؟یک تعریف کلی از انواع زندگی با یکدیگر همراه رابطه جنسی که میتواند شامل تعهد بین دو نفر باشد یا ازدواج حقوق مشترک باشد یا به طور کلی زندگی با یکدیگر بدون هیچگونه تعهدی باشد که طرفین همدیگر را همسر و متعهد به یکدیگر نمیدانند و همباشی برای تمام این موارد کاربرد دارد مشروط به اینکه به طور رسمی ازدواج نکرده باشند چه در کشورهایی که مجری حقوق مشترک هستند یا نیستند. اما در تعریف واژه همباشی میتواند درباره زندگی خانوادگی و یا هر نوع زندگی مشترک دیگری حتی با حیوانات نیز به کار برده شود و ریشه آن به قرن شانزدهم برمیگردد.
کاربردهای نادرست
به دلیل برداشت اشتباه عموم ممکن است که ازدواج سفید به اشتباه برای موارد به کار برده شود که صحیح نیست:
ازدواج حقوق مشترک (یا ازدواج عرفی) فقط مختص کشورهاییست که در واقع، کامن لا (حقوق مشترک) را اجرا میکنند (فقط در صورتی که تشکیل این نوع زندگی در آن کشورها یا ایالتها باشد، در دیگر نقاط جهان نیز مورد تأیید خواهد بود). این نوع ازدواج بیشتر با همباشی اشتباه گرفته میشود اگر چه نوعی از همباشی هست اما به دلیل قوانین عرفی کشور مربوطه پشتوانه حقوقی و قانونی دارد.
برای مثال در فنلاند زندگی مشترک بدون ازدواج رسمی با عنوان «Common-law Relationship» مطرح شده است که نباید با همباشی اشتباه گرفته شود زیرا مسئولیتها، مسائل قانونی و حقوقی در ازدواج کامنلا که ثبت دولتی یا مذهبی ندارد کاملاً با همباشی متفاوت است اما به دلیل اینکه ازدواج حقوق مشترک در ایران رسمی نیست، برداشت.
جامعه فارسی زبان از زندگی مشترک بدون ازدواج (عنوانی که در فنلاند مطرح میشود) با همباشی یکسان است.نکاح عرفی یا ازدواج شرعی اسلامی ثبت نشده معمولا در مناطق عربنشین خلیج فارس رایج است نباید با ازدواج سفید که یک تعریف نو در فارسی است اشتباه گرفته شود.
معادل ازدواج سفید در آلمان
در آلمان به زندگی مشترک بدون ازدواج «رابطه شبهازدواج» گفته میشود. در دهه 1950 میلادی که جامعه چنین زندگی مشترکی را به سختی میپذیرفت به این نوع زندگی مشترک بدون ازدواج «ازدواج وحشی» میگفتند. پس از چند دهه با کنار گذاشتن پیشداوریها، قوانین جلوی مداخله مذهب در زندگی فردی و اجتماعی را گرفت که بیشتر از همه تحت تأثیر جنبشی معروف به «جنبش سال 68» بود.
منتقدان ازدواج سفید در ایران
ماهنامه زنان امروز، مجلهای که با 16 سال فعالیت در سال 1386 توقیف شده بود و پس از 7 سال توقیف در خرداد 1393 فعالیتش را از سر گرفته بود در 7 اردیبهشت 1394 به دلیل ترویج ازدواج سفید طبق بند 2 از ماده 6 قانون مطبوعات با عنوان «اشاعه فحشا و منکرات و انتشار مطالب خلاف عفت عمومی» و «اخلال به مبانی و احکام اسلام» توقیف شد. وزارت ارشاد نیز از این توقیف حمایت کرد.
منتقدان، زندگی مشترک بدون ازدواج را باعث کاهش آمار ازدواج رسمی و «سست شدن نظام ارزشی» میدانند.سیاوش شهریور، مدیرکل امور اجتماعی و فرهنگی استانداری تهران در اواسط تابستان سال 1393 از طرح «اعتلای خانواده پایدار» در دستور کار دولت برای مقابله با ازدواج سفید خبر داده بود.
گردآوری شده ی مجله ی اینترنتی دلگرم
مرجان امینی