نکات مهم درباره ی عشق و عاشقی خانم ها و آقایان
در روزگار ما عشق و رابطه عاطفی بیش از هر چه به بازی تصاویر تبدیل شده است. مثلا تصویر ما از معشوق شبیه فلان هنرپیشه سینمایی است یا تصور ما از رابطه عاشقانه شبیه داستان زیبایی است که جایی خوانده یا شنیده ایم. گاهی نیز این تصاویر مشوش و ترسناک هستند؛
خیلی زود متوجه کمبودهای معشوق می شویم. به مرور زمان، خیانت، سستی، پیری و مرگ را در آینه چهره معشوق می بینیم و معشوق از فردی یگانه و دسترس ناپذیر به آدمی معمولی و دم دستی تبدیل می شود.به علاوه، کم کم احساس می کنیم دیگر آن فرد جذاب سابق نیستیم و کسی نیست
که با دیده تحسین یا شگفتی به ما بنگرد. مشکلات زندگی مشترک نیز ما را غافلگیر می کند. حالا نه تنها بار خود که بار معشوق و رابطه و حاشیه های آن را نیز باید بر دوش بکشیم.این تصاویر ضد و نقیض درباره رابطه دراز مدت برای همه ما آشناست. از یک طرف، تصویری باشکوه و زوال ناپذیر از سرخوشی و جست و خیز عاشقانه که نفس را در سینه حبس می کند،
از طرف دیگر، تصویر روزهای یکنواخت و کسالت بار سال های دراز عمر در چهاردیواری زندگی مشترک که به خمیازه ای طولانی می ماند. از یک تصویر به تصویر دیگر پرتاب می شویم و سرگردان و مردد از خود می پرسیم واقعیت زندگی مشترک چیست؟ برای پاسخ به این سوال، به تصاویر دیگر متوسل و بیش از پیش در شبکه ای از تصاویر غرق می شویم.
مشکل چیست؟
مشکل، زیستن در دنیای تصاویر است. ما آدم ها برای اینکه زندگی را ساده تر کنیم، به سرعت از هر چیز تصویری در ذهن می سازیم زیرا تصویر، واضح تر و قابل پیش بینی تر از واقعیت است؛ در حالی که واقعیت همیشه در نفس خود مبهم و غیرقابل پیش بینی است.ترس از تعهد درازمدت می تواند
ناشی از زیستن در دنیای تصاویر باشد؛ برخی قادر نیستند ابهام واقعیت را تحمل کنند و برای تسکین اضطراب شان، به سرعت تصویری از رابطه و آینده آن در ذهن خود می سازند و تومار رابطه را در هم می پیچند.به علاوه این افراد قادر نیستند با روال و نقصان خودشان و دیگری روبرو شوند
و خلأ موجود در واقعیت را بپذیرند. آنها شیفته تصاویر زیبا و فریبنده از خودشان و زندگی شان هستند تا واقعیت. آنها در سطح زندگی می کنند و از غوطه خوردن در اعماق زندگی هراس دارند؛ زیرا در رابطه درازمدت، برخلاف رابطه کوتاه مدت، واقعیت دیر یا زود ظاهر می شود و بسیاری از تصاویر ذهنی
ما را در هم می شکند.البته در هم شکستن تصاویر، افکار و خیالاتی که یک عمر با آنها زندگی کرده ایم دردناک است اما رشد حقیقی تنها پس از شکست تصاویر و باورهای کهنه و ساختن تصاویر تازه رخ می دهد. برای بیرون آمدن از دنیای تصاویر، حضور در لحظه به جسارت و هوشیاری زیادی نیاز است.
غرق شدن در دنیای تصاویر ساخته و پرداخته ذهن فردی یا جمعی مثل یک داروی مسکن عمل می کند و اضطراب را کاهش می دهد اما همزمان شور زندگی را نیز از بین می برد زیرا تصویر بنا بر ماهیت اش همیشه تقلید از دیگری است، آنچنان که در نهایت زندگی فرد به تکرار زندگی دیگران تبدیل می شود.
راه حل چیست؟
برای داشتن رابطه ای عمیق، لازم است با ذهنی خالی از تصویر به آینده نگاه کنیم و قضاوت های خود را به تاخیر بیندازیم. بدین ترتیب بیشتر متوجه نیازها، ترس ها، عوامل محرک و موانع روانی در خود و دیگری می شویم و ظرفیت مان را برای درک تازگی های زندگی افزایش می دهیم.
به علاوه خوب است یاد بگیریم میان تصاویر ذهنی و واقعیت تمایز قائل شویم. از آنجا که تصاویر ذهنی ما معمولا از ترس ها و ناامنی های ما نشأت می گیرند، شناخت ترس های مان به ما کمک می کند، تا تصویر ذهنی مان از واقعیت را از خود واقعیت جدا کنیم.از طرف دیگر، ترس انسان
بیشتر ترس از به دست نیاوردن چیزی است که آرزویش را دارد تا صرفا ترس از دست دادن چیزی که دارند. افرادی که از تعهد درازمدت می ترسند معمولا فکر می کنند آن چیزی که در آرزویش هستند شاید در رابطه فعلی به دست نیاید، بنابراین از یک رابطه به رابطه دیگر می پرند یا سال ها
در انتظار نیمه گمشده شان می مانند، غافل از آنکه این آرزوها و حسرت ها ساخته و پرداخته ذهن و بازی های آن است و ممکن است به واقعیت زندگی یا نیازهای واقعی آنها هیچ ربطی نداشته باشد؛ بنابراین گام اول برای کاهش ترس از تعهد درازمدت، نجات خود از دنیای تصاویر است.
در بیشتر مواقع خودتان را در وضعیت بدی در شرکت قرار خواهید داد که مطمئناً دوست نخواهید داشت. احتمالاً مورد حسادت دیگران قرار میگیرید و همچنین باید تحمل شنیدن شایعات و غیبتهایی که هیچ پایه و اساسی ندارند را داشته باشید.شما بیشتر وقت زمان بیداریتان را در کنار کسانی میگذرانید که با آنها کار میکنید،
به همین دلیل درگیر شدن در زندگی همدیگر غیرقابل اجتناب است.طبیعی است که دوستیهایی بین شما ایجاد شود و در برخی موارد حتی عشق و عاشقی رخ دهد. سوال این است که چه زمان ایجاد ارتباطی عمیقتر با یکی از همکارانتان قابل قبول است؟ وقتی به زندگی همکارانتان نزدیکتر میشوید،
احتیاطات بیشتری را باید پیش بگیرید. باید همیشه به خاطر داشته باشید که تا زمانیکه در آن محیط کار میکنید باید این آدمها را ببینید و به همین علت باید با احتیاط پیش بروید.در مورد دوستیهای درون محیط کار، مراقب کسی که به او اعتماد میکنید باشید. وارد کردن دوستان کاری به زندگی خصوصیتان کاری پرخطر است
که مرز بسیار ظریفی دارد. یادتان باشد که برای کار کردن در آن محیط هستید و دخالت در زندگی خصوصی همدیگر وضعیت کار را برایتان دشوار میکند. قبل از اینکه داستان زندگیتان را برای همکارانتان تعریف کنید، مطمئن شوید که نیت آنها برای شما خیر است. آرام آرام در ارتباطاتتان پیش روید و مراقب باشید اطلاعاتی که برای استخدامتان در آن شرکت اهمیت دارد را با افراد نامناسب درمیان نگذارید.
وقتی دوستیها عمیقتر میشوند چه اتفاقی میافتد؟
شما هر روز همدیگر را میبینید و هیجان اولیه خیلی زود از بین میرود. قبل از اینکه از روی احساس رفتار کنید، موقعیت را ارزیابی کرده و تصمیم بگیرید که این عشق ارزش عواقب آن را دارد. اول اینکه، ضروری است از مقررات و قوانین مربوط به روابط میانفردی در شرکت مطلع شوید.
بسیاری از شرکتها قوانین سفت و سختی درمورد روابط عاشقانه بین پرسنل خود دارند زیرا تصور میکنند این روابط بر بازده شرکت اثر منفی دارد. اگر احساس میکنید قوانین شرکت را زیر پا گذاشتهاید، پیشنهاد ما این است که در موقع مناسب نزد رئیستان بروید و او را از این مسئله باخبر کنید. صداقت همیشه بهترین سیاست است.
از ابراز احساسات در ملاءعام خودداری کنید این نوع رفتار مشکلساز خواهد بود. نشان ندادن چنین رفتارهایی باعث میشود شکست رابطه، عواقب منفی بر کار شما نداشته باشد.اهداف طولانیمدت خود با شرکت را ارزیابی کنید تا زمانیکه در آن شرکت جا نیفتادهاید و شخصیتتان را ثابت نکردهاید، با کسی رابطه نزدیک ایجاد نکنید. سعی کنید همیشه مرزی مشخص بین کار و زندگی شخصیتان داشته باشید.
چرا عاقلانه است که با رئیستان وارد رابطه عاشقانه نشوید
یکی از بدترین کارهایی که میتوانید در محل کارتان انجام دهید این است که با رئیستان ارتباط نزدیک و عاشقانه پیدا کنید. با اینکه زمانهایی هست که این روابط خوب نتیجه میدهند اما در اکثر مواقع فاجعهآمیز به پایان میرسند. بنابراین چرا عاقلانه است که با رئیستان رابطه عاشقانه پیدا نکنید؟ این دلایل مختلفی میتواند داشته باشد که در زیر به آنها اشاره میکنیم.
1 - ممکن است رئیستان را در موقعیت بدی قرار دهید
رئیستان حتماً باید به شخصی دیگر پاسخگو باشد و اگر آن یک نفر شایعاتی درمورد ارتباط شما شنیده باشد، ممکن است رئیستان بخاطر قوانین شرکت در معرض برکناری قرار گیرد. حتی اگر اخراج نشده یا برکنار نشود، باز هم برایشان بد خواهد بود و ارزش حرفهای آنها را پایین خواهد آورد.
2 - ممکن است خودتان را در موقعیت بدی قرار دهید
در بیشتر مواقع خودتان را در وضعیت بدی در شرکت قرار خواهید داد که مطمئناً دوست نخواهید داشت. احتمالاً مورد حسادت دیگران قرار میگیرید و همچنین باید تحمل شنیدن شایعات و غیبتهایی که هیچ پایه و اساسی ندارند را داشته باشید. اگر باوجود همه این مسائل تصمیم میگیرید که پیش بروید، باید برای دفاع از رابطهتان همیشه آماده باشید.
3 - رئیستان به طرفداری از شما متهم خواهد شد
اگر قرار باشد یک پروژه خاص به شما داده شود یا ترفیع بگیرید یا حقوقتان افزایش یابد، ممکن اتس رئیستان به جانبداری کردن از شما متهم شود، حتی اگر واقعیت نداشته باشد. حتی ممکن است منجر به شکایت رسمی شود که شما و رئیس را فقط بخاطر ارتباط عاشقانهتان در وضعیت بدی قرار خواهد داد.
4 - اگر قرار باشد دعوا داشته باشید
این آتش غیبتهای درون شرکت را تندتر خواهد کرد. اگر با هم کنار نیایید، کار کردن با همدیگر خیلی سخت خواهد شد. خودتان را آماده کنید که همه اجازه نظر دادن درمورد زندگی عشقی شما را به خود بدهند.
5 - اگر قرار باشد رابطه را تمام کنید
اگر این اتفاق بیفتد، از هر اتفاقی بدتر خواهد بود. کنار هم ماندن برای کار برایتان غیرقابلتحمل خواهد شد.با در نظر داشتن همه اینها، میتوانید ببینید که برقرار نکردن رابطه عاشقانه با رئیستان بهترین کار خواهد بود، اگر هر دوی شما مجذوب هم شدهاید و دوست دارید واقعاً یک رابطه را با هم شروع کنید، بهتر است یکی از شما اول یک کار دیگر برای خود پیدا کند. اگر امکان این وجود نداشت، تنها کار دیگری که میتوانید انجام دهید این است که ارتباطتان را از همه مخفی کنید و امیدوار باشید که هیچ کس از این رابطه بویی نبرد.
گردآوری: مجله ی اینترنتی دلگرم