جملات بالا بخشی از حخاطرات سردار محمدباقر نیکخواهبهرامی که در دوران دفاعمقدس به مدت چندسال «مسئول تبلیغات جبهه و جنگ قرارگاه کربلا» و از سال 64 به بعد نیز «فرمانده جنگهای نوین قرارگاه خاتمالانبیا(ص)» بوده است. این فرمانده خاطراتش را در رابطه با دعوت از «شهید آیتالله بهشتی» و «حجتالاسلام محمد منتظری» برای حضور در جبهه برای ایسنا این چنین روایت میکند: اوایل خردادماه از طرف آقایان شمخانی فرمانده وقت سپاه خوزستان و محمد غرضی استاندار وقت خوزستان با هماهنگی و صحبت قبلی آنان با مسئولان کشور به تهران رفتم تا از شخصیتها و مسئولین کشور برای حضور در سمینار جنگ و جهاد که قرار بود در اهواز برگزار شود دعوت کنم. با آیتالله دکتر بهشتی، رجایی، باهنر و محمد منتظری نماینده مجلس دیدار کردم و پیشنویس تهیه شده در خصوص سمینار را با موضوعات: «ضرورت دفاع در برابر تجاوز»، «امام و دفاع»، «تحلیل شرایط سیاسی نظامی کشور»، «جبههها و قدرتهای حامی عراق»، «جنایات دشمن» و دیگر محورهای پیشنهادی را تقدیم کردم. آیتالله بهشتی و حجت الاسلام محمد منتظری پذیرفتند در سمینار حضور یابند و از طرف دولت هم قرار شد آقای دکتر عبدالله جاسبی معاون نخست وزیر در سمینار حضور یابد.
پس از هماهنگی و مشخص شدن تاریخ حضور آنان در سمینار به اهواز بازگشتم و به اتفاق آقایان «احمد فخری» جانشین و حجتالاسلام شریعتی مسئول روابط عمومی سپاه خوزستان در جلسه هماهنگی برگزاری سمینار در سپاه خوزستان و سپس در استانداری و جهاد سازندگی استان شرکت کردم. قرار شد سمینار به مدت سه روز از روزهای 19 تا 21 خرداد ماه سال 1360در سالن سینما «ساحل» جنب هتل فجر برگزار شود. برگزارکنندگان سمینار عبارت بودند از استانداری، سپاه و جهاد سازندگی خوزستان.
روزی که دکتر بهشتی به اهواز آمد با وجود بمباران، در فرودگاه و لولهای به پا شد و استقبال با شکوهی صورت گرفت. در مراسم افتتاحیه سمینار هم در حالی که اهواز زیر بمباران هوایی و گلوله باران عراق قرار داشت استقبال فوقالعادهای صورت گرفت و مردم مقاوم اهواز و رزمندگان جبهههای خوزستان حضوری گرم و پرشور داشتند به نحوی که بیرون سینما در خیابان 24 متری تا میدان شهدا نیز مملو از جمعیت بود. در سه روز سمینار آقایان دکتر بهشتی، محمد منتظری، دکتر جاسبی، آقای شمخانی، مهندس غرضی، غلامرضا فروزش رئیس شورای جهاد سازندگی خوزستان و تعدادی دیگر سخنرانی کردند. برنامههای متنوع سرود، نوحه، شعر و رجزخوانی هم اجرا شد و چند تن از مادران و فرزندان شهدا هم دکلمههایی را خوانده و حضار راتحت تاثیر قرار دادند.
در طول برگزاری سمینار برنامههای دیدار با نمایندگان نهادها، ارگانها و بازدید از جبههها هم برای میهمانان ترتیب داده شد. آیتالله دکتر بهشتی در سه روزی که در خوزستان بود در شبانه روز بیش از 18 ساعت را صرف دیدار با دانشجویان و اساتید، جهادگران، پرسنل سپاه و ارتش، حزب جمهوری اسلامی اهواز، انجمن اسلامی معلمان، خواهران اهوازی، بسیج فرماندهان ارتش و سپاه و... کرد.
ایشان بسیار منظم، کم خواب و خوراک، بیآلایش و ساده زیست و در انجام قرارهای ملاقات سر وقت و در رعایت نظام بسیار پایبند بودند، به نحوی که تأخیر بیش از پنج دقیقه در قرارهای مشخص را در کمال ادب و خشوع لغو و به قرارهای بعدی میپرداختند.
برای دیدار با رزمندگانی که قرار بود عملیات انجام دهند به جبهه «دارخوین» رفتیم و شهید بهشتی آنجا در میان نیروهای اصفهانی در محل انرژی اتمی دارخوین سخنرانی کرد. «حجتالاسلام شهید ردانیپور» هم از طرف رزمندگان خوش آمد گفت. آنها آماده عملیات «فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا» بودند که مصادف با شب عزل نبیصدر، عملیات موفقی را انجام داده و دشمن را از بخشهایی از شرق کارون به غرب کارون رانده و وادار به عقبنشینی کردند. عزل بنیصدر و رأی عدم کفایت مجلس شورای اسلامی به او موجی از شادی و سرور را در جبههها به دنبال داشت و ندای تکبیر و رگبار هوایی در سراسر جبههها گوشهای از ابراز خوشحالی رزمندگان بود البته این حرکت خودجوش رزمندگان باعث وحشت عراقیها شد و آنها هم بیخبر از موضوع به زعم اینکه عملیاتی برعلیه مواضع آنها در شرف انجام است شروع به گلوله باران مواضع ایران کردند.
همچنین با آقای محمد منتظری و خبرنگاران پیام و امید انقلاب هم به شهر ماهشهر رفته و پس از دیدار با فرمانده سپاه ماهشهر(حبیب آقاجاری) به جبهههای ماهشهر سر زدیم. پس از دیدار با گروههای مختلف رزمندگان به شهر مراجعت کردیم وشهید بهشتی ایشان در اجتماع مردم برای آنان سخنرانی کرد. رفتار متواضعانه و احترام به مخاطبین و روحیه انقلابی حجت الاسلام منتظری بسیار ستودنی بود. غذای بسیار ساده نان و ماست و استفاده از زیرانداز حصیری به هنگام خواب و دیگر خصوصیات ایشان همه را تحت تاثیر قرار میداد. او به غذای چرب و بستر نرم عادت نداشت وقتی برای نماز صبح بیدار شدیم، حصیر زیرانداز بر کتفهای او خط انداخته بود.
21 خردادماه مهمانان از جمله آیتالله دکتر بهشتی را برای بدرقه به فرودگاه بردیم. وضعیت قرمز بود. مجروحان وضع بدی داشتند. هوا گرم بود و همه کلافه بودند نزدیک غروب بود. شهید بهشتی از پلکان هواپیما بالا رفت و دوباره پایین آمد. گمان کردم که شاید چیزی را یادشان رفته است برای همین به سمش رفتم تا اینکه هنگام خداحافظی در پای پلکان هواپیما از من تقاضا کرد: «دعا کنید خداوند شهادت را نصیبم کند.» من از این دعا ناخشنود بودم و به ایشان یاد آورشدم که انقلاب و کشور به شما و تلاشهای مدبرانهتان نیازمند است. بعد آیتالله بهشتی اضافه کردند: «از همه دستاندرکاران سمینار از طرف ایشان تشکر کنم.» همچنین از آقای قشقایی خبرنگار پیام انقلاب که انقلاب که با وجود کسالت و مریضی و به دلیل علاقه همراهی شان کرده بودند هم تشکر کردند و سوار هواپیما شدند. تا اینکه روز هفتم تیرماه یعنی حدود 15 روز بعد از این دعا به شهادت رسیدند.