علیرضا احمدی؛ در دوازدهم شعبان سال 1306 ه. ق. (1889 میلادی)، ناصرالدینشاه برای سومین سفر خود به اروپا آماده شد. «سر هنری درآموند ولف» وزیرمختار انگلیس در ایران، مقدمات این مسافرت را فراهم ساخت و شاه درحالیکه امینالسلطان (صدراعظم) و محمدحسن خان اعتمادالسلطنه (وزیر انطباعات) او را همراهی میکردند، عازم فرنگ شد. انگلیسیها از هیات ایرانی به گرمی استقبال کردند.
در تمامی دیدارها و ملاقات از شاه و همراهان میخواستند تا امتیازی اقتصادی با دولت بریتانیای کبیر برقرار سازند. ولف یکی از دوستان خود به نام «سرگرد جرالد تالبوت» که از مشاوران و نزدیکان لرد سالیسبوری، نخستوزیر انگلیس بود را به ناصرالدینشاه معرفی کرد.
تالبوت خود را به هیات ایرانی نزدیک کرد و اطلاعات گستردهای درباره توتون و تنباکوی ایران بهدست آورد و بعد از مذاکرات لازم متوجه شد با پرداخت مقداری رشوه به اطرافیان شاه میتوان امتیاز انحصار توتون و تنباکو را بهدست آورد.
سرانجام امتیازنامه مزبور در 28 رجب سال 1308 ه. ق. توسط طرفین امضا شد. مطابق مفاد این قرارداد که متن آن توسط امینالسلطان به شاه داده شد، انحصار توتون و تنباکو به مدت نیمقرن در اختیار تالبوت و شرکایش قرار گرفت و، چون این قرارداد نوعی انحصار به همراه داشت، در زبان فرانسوی به آن رژی (Regie) میگفتند.
در این قرارداد صاحبان امتیاز متعهد شدند هرساله مبلغ پانزده هزار لیره انگلیس به دولت ایران بپردازند و در مقابل کشاورزان ایرانی وظیفه داشتند تسهیلات لازم را در اختیار صاحبان امتیاز قرار دهند. اصنافی که مشغول تجارت توتون و تنباکو بودند باید از شرکت رژی اجازهنامه دریافت میکردند. اسباب و لوازم ضروری برای این منظور، از عوارض گمرکی معاف شدند و حملونقل توتون و تنباکو بدون اجازه صاحبان امتیاز ممنوع شد.
صدور این کالا نیز از پرداخت مالیات معاف بود و رفتارهای مخالف این شرکت مجازاتی را بهدنبال داشت. تالبوت مبلغ چهل هزار لیره استرلینگ بهعنوان رشوه به امینالسلطان و اطرافیانش پرداخت کرد تا شاه را در عقد این قرارداد مجاب کنند. وی بانفوذ زیادی که در شاه داشت توانست با توضیحات فراوان از فواید و مزایای قرارداد و الگو قراردادن کشور مسلمان عثمانی که مدتها قبل توتون و تنباکو را به یک شرکت انحصاری واگذار کرده بودند، شاه را راضی به بستن قرارداد رژی کند.
ناصرالدینشاه بهمحض ورود به تهران فرمان زیر را صادر کرد: «خریدوفروش و ساختن در داخل و خارج کل توتون و تنباکو که در ممالک محروسه ایران بهعمل آورده میشود تا انقضای مدت پنجاه سال از تاریخ امضای این انحصار به ماژور تالبوت و شرکای خودش واگذار میفرماییم.»
در ایران آن روز، یکپنجم مردم در بخش خریدوفروش این محصول مشغول بهکار بودند و سالی حدود نیم میلیون تن توتون و تنباکو به ترکیه، هندوستان و افغانستان صادر میشد؛ همچنین سود کمپانی را پانصد هزار لیره تخمین میزدند. این امتیاز با سرنوشت هزاران زارع، کارگر و بازرگان سروکار داشت و درواقع نظام معیشتی خانوادههای زیادی بهدست یک کمپانی غیرمسلمان سپرده شد و در واقع گمان میکردند همهشان به بیگانه فروختهشدهاند.
در آغاز بهار 1270 ش/ شعبان 1308 ه. ق. اعتراض اقشار گوناگون به امتیاز تنباکو شکل جدی به خود گرفت و در شهرهای بزرگ امواج مخالف، حضور جدی و پرشور خود را نشان داد. کسانی که دغدغه حفظ شریعت، حراست از باورهای مردم و صیانت از تمامیت ارضی ایران را داشتند، ناگهان با فرصتی تاریخی روبهرو شدند.
تعارض ذاتی جامعه که محصول عدم انطباق افکار غربی بافرهنگ دینی جامعه سنتی ایران بود، با حمله به امتیاز و نفرت و انزجار از کارگزاران آن آغاز شد. ابراهیم صفایی در برخی آثار خود، قرارداد رژی را عادلانه وصف کرده، اما در مقابل برخی نویسندگان دیگر نوع قرارداد را ضعیف و در تضاد با منافع ملی دیدهاند.
در شیراز، بازاریان و کسبه مراکز کسبوکار خود را بستند و به رهبری آیتالله حاج سیدعلیاکبر فالاسیری که در بین مردم شیراز شهرت ویژهای داشت، اجتماع کردند و به کمپانی رژی اعتراض کردند. مردم آذربایجان اگرچه تولیدکننده تنباکو نبودند، اما صدور این محصول از منطقه مزبور صورت میگرفت. از همان آغاز انتشار خبر امتیاز رژی، علمای تبریز نارضایتی خود را از این باب اظهار داشتند و بعد از مکاتبات با شخص شاه و بیفایده ماندن این عمل، مردم را به قیام فراخواندند.
ازاینرو تبریز دومین شهری است که به رهبری حاج میرزا جوادآقا و حاج میرزا یوسفآقا دست به خیزش زدند. قیام از تبریز به اصفهان رسید و در آنجا نیز علما در راس این قیام بودند. آقا نجفی اصفهانی، شیخ محمدعلی و ملاباقر فشارکی سردمداران این اعتراضات بودند. اصفهان بهطور سنتی مرکز علمای دینی بهشمار میرفت، بنابراین ضرورت حراست از موازین اسلامی بیشتر احساس میشد، بهعلاوه علما نفوذ فوقالعادهای در میان مردم اصفهان داشتند.
علمای تهران اعطای انحصار توتون و تنباکو به فرنگیان را مخالف اسلام و استقلال کشور تلقی کردند. آیتالله حاجمیرزامحمد آشتیانی که مرجع امور شرعی مردم بود، چندینبار با شاه و صدراعظم او دیدار کرد و معایب و ضررهای این امتیاز را به آنان گوشزد کرد؛ اعتراضات تهران به رهبری میرزای آشتیانی و شیخفضلالله نوری و تجار و بازرگانان قدرتمند بهرغم تنگناهای ماموران حکومتی بعد وسیعتر و شکل شدیدتری به خود گرفت. در سایر شهرها همچون مشهد، قزوین و کاشان شورشها و تظاهراتی علیه شرکت رژی صورت گرفت.
علمای ایران تنها راه نجات را استمداد از میرزای شیرازی یافتند و طی نامههای متعددی خطاب به ایشان از ناصرالدینشاه شکایت کردند. سرانجام در صبح روز پنجشنبه اول جمادیالاولی 1309 ه. ق/ 12 آذر 1270 ش. متن پاکتی بهدست میرزا محمدحسن آشتیانی رسید. نامه در جواب سوالاتی بود که مکرر از طرف مردم و روحانیون از میرزای شیرازی پرسیده بودند:
«با این وضعی که در بلاد اسلام از بابت تنباکو پیشآمده، فعلا کشیدن قلیان شرعا چه حکمی دارد؟ تکلیف مسلمانان چیست؟»
حکم میرزا چنین صادر شده بود:
«بسمالله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال تنباکو و توتون بأی نحو کان در حکم محاربه با امام زمان عجالله تعالی است، حرُره الاحقر محمدحسن الحسینی.»
زمانی که فتوای میرزای شیرازی صادر شد مردم بیدرنگ قلیانها و هر وسیله دخانی را در میدانهای شهرها آورده و به آتش کشیدند و مراکز فروش تنباکو را بسته و از لب زدن به دخانیات اجتناب کردند، در پی امتناع میرزای آشتیانی از دستور کشیدن قلیان، امینالسلطان بهدستور شاه حکم تبعید میرزای آشتیانی را خطاب به نایبالسلطنه حاکم تهران نوشت و شاید تصور این بود که مردم از این بابت دچار هراس شوند؛ اما انتشار خبر جرقهای بود بر انبار باروت، زیرا صبح روز دوشنبه علما و روحانیون تهران دستهدسته از محلات گوناگون شهر بهسوی محله سنگلج که محل اقامت آیتالله آشتیانی بود حرکت کردند.
مردم تهران در مساجد اجتماع کردند و عدهای در منزل میرزای آشتیانی دست به تظاهرات زدند. سرانجام عبدالله خان والی مجبور شد با میرزای آشتیانی ملاقات کند و منظور او را جویا شود، میرزا فرمود: «منظور ما لغو امتیاز انحصار دخانیات اعم از داخله و خارجه و کوتاه کردن دست بیگانگان است.» شاه وقتی این پایداری را دید در دم دست خطی به نایبالسلطنه به این شرح صادر کرد: «جناب امینالسلطان، امتیاز دخانیات داخله که چند روز قبل موقوف شده بود، این روزها امتیاز خارجه را هم موقوف فرمودیم. کلیتا این عمل بهطور سابق شد. به تمام علما و حکام و مردم اطلاع دهید که مطمئن باشند و به رعایا حالی کنند.»
بیشتر مشروطه نویسان نهضت عظیم مردم ایران به رهبری روحانیت و حمایت تجار در واقعه تنباکو را مبدا انقلاب میدانند، زیرا با تزلزلی که در ارکان قدرت استبدادی ناصرالدینشاه پدید آمد، راه مبارزه و جنبش برای آزادی خواهان و مشروطهطلبان هموار شد و افکار قانونخواهی و مشروطهطلبی برای طرح در عرصه جامعه بستری پیدا کرد.
آنچه نگرانی روحانیون را تشدید میکرد و سرانجام منجر به موضع سرسختانه برخی از آنان نسبت به شاه شد، تجدد سریع و فرهنگ غربگرای شاه و درباریانش که با آداب و فرهنگ اسلامی همخوانی نداشت، ورود فناوریهای مدرن و وسایل پیشرفته از فرنگ زندگی محافظهکارانه سنتی و مذهبی ایرانیان را به دلهره انداخته بود، سفرهای ناصرالدینشاه به اروپا و درباریان و اعزام محصلان و منورالفکران به اروپا منجر به شیوع عقاید جدیدی در بدنه جامعه اسلامی ایران میشد و خطر تضعیف عقاید مذهبی و شیوع مذاهب غربی بیشازپیش احساس میشد.
ناصرالدینشاه که از ابتدا خود را شاهی تجددخواه نشان داده بود پس از بازگشت از سفر خود به اروپا به این امر سرعت و تحقق بیشتری ورزید و برای شتاب در این امر وارد بازار سرمایهگذاری شد، وی با واگذاری امتیازات گوناگون به کشورهای خارجه سعی بر جذب سرمایهگذاری در ایران و تسهیل کردن مسیر تجدد داشت و در این امر از هیچ قراردادی امتناع نمیورزید، در سال 1297 هجری که اوج واگذاریهای امتیازات به خارجیان بود، روحانیون به مردم بسیار نزدیک شده بودند.
در ایران به هیچوجه یک نظام کارآمد مالیاتی که براساس آن بتوان ارزیابی کامل یا حتی ناقصی درخصوص منابع درآمدهای داخلی انجام داد و دولت بتواند برای تأمین مخارجش به آن اتکا کند، وجود نداشت. نیاز فزاینده دولت به پول نقد وابسته به وصول مالیات بیشتر بود که درواقع هزینههای دولت را بر دوش مردم میگذاشت و آنان را تحتفشار قرار میداد.
پیدایش شیوه جدید بینش مالکانه در بین اعیان و اشرافی که بهتازگی با تجمل زندگی اروپایی مبتنی بر قدرت خرید پول آشنا شده بودند اشکال جدید زمینداری و چگونگی سود بردن از آن به شیوه اروپایی در جهت بازرگانی کردن آن سبب شد که زمیندار بودن دیگر جزئی از یک اقتصاد یکپارچه ملی نبود، بلکه سوددهی خود را بر اتکا به بازارهای خارجی قرار داده بود، کشاورزان بهصورت بردگانی درآمدند که فرآوردههای کشاورزی را جهت پر کردن جیب زمینداران در اختیار مالکان گذاشتند.
این تحولات که در اثر نظام تجددخواهی دولت بود به از دست رفتن استقلال و حیثیتی انجامید که نظام اجتماعی قدیم ایران با دشواری فراوان آن را ایجاد کرده بود. نابسامانیهای اجتماعی و اقتصادی کشور در پایان قرن نوزدهم اوج گرفت و مذهب شروع به واکنش نشان دادن در برابر تحولات منفی کرد که برای مدتی بهخوبی جریان داشت و در این راه پیوند منسجمی با بدنه جامعه برقرار ساخت، بهطوریکه مردم در برابر فشارها تنها به پایگاههای مذهبی و شخصیتهای مذهبی پناه میبردند.
جامعه مدنی ایران بهخوبی شکلگرفته بود و مرکز آنها مساجد و امامزادهها بودند، مردم به رهبری روحانیون پایگاههایی را ساخته بودند که بینیاز از دستگاه حکومت به دادخواهیشان میپرداخت. مساجد و مراکز مذهبی گرهگشای اکثر مشکلات مردم شده بود.
انگلستان بعد از امتیاز تنباکو تمام اعتبار خود را در بین مردم ایران از دست داده بود و به دشمن درجه اول مردم و روحانیت مبدل شده بود. روسیه همواره در تلاش بود تا صفحات شمالی ایران را از نفوذ تجاری و بازرگانی انگلستان دور نگه دارد؛ به باور برخی نویسندگان، روسها عامل این قیام بودند. اما خیلی نمیتوان در قیام تنباکو دنبال دست خارجی گشت و نباید واسطه ایرانی در توزیع کالا را دستکم گرفت و باید این را در نظر داشت که اولین گروه اجتماعی که علیه امتیازنامه بپا خاست صنف کاسب و تاجر توتون و تنباکو بود، سپس با مشارکت سایر طبقات بهصورت حرکت اجتماعی درآمد.
همچنین نباید نقش روشنفکران و روزنامهها را در قیام تنباکو در جهت روشن کردن و آگاهسازی اجتماع نادیده گرفت. نخستین اعتراض به امتیازنامه تنباکو از خارج از کشور برخاست. روزنامه اختر (به مدیریت محمد طاهر تبریزی) که توسط ایرانیان در استانبول منتشر میشد، دو مقاله در این روزنامه انتشار یافت که در هر دو به واگذاری چنین امتیازی اعتراض شده بود.
قیام تنباکو و لغو کردن انحصارنامه دخانیات تجربه مهم تاریخی این دوره بود، پیوند جامعه و اتحاد مردم را زیاد کرد و به آنها فهماند که میشود در مقابل سلطنت ایستاد و حقوق و حق خود را مطالبه کرد. اهمیت این تظاهرات، آنجا که مربوط به شخص ناصرالدینشاه میشد، بیش از هر چیز در آن بود که برای اولین بار پس از شورشهای بابیه در اواخر دهه 1260 ه. ق، حال نهتنها از رفتار خودسرانه شاه شدیدا انتقاد شد بلکه مشروعیت سلطنتش نیز برای نخستین بار مورد پرسش قرار گرفت.
ایراد علما به شاه در درجه اول آن بود که به خارجیان رخصت تعدی به ممالک محروسه را داده است و این قصور از دید آنان و طرفدارانشان در حکم نقض مهمترین وظیفه پادشاه یعنی حراست از ملک و دین بود. یکی از عوامل مذاکرات ناصرالدینشاه با دولتهای اروپایی حفظ امنیت سیاسی بود. روابط خارجی شاید بیشتر از هر عامل دیگری، نهفقط بر بقای سیاست شاه بلکه بر حیات سیاسی قاجاریه و نیز تمامیت ارضی ایران اثر نهاد.
وی در اوج عصر امپریالیسم میدان چندانی برای جولان نداشت. شاه پس از مواجهه بیثمر در میدان نبرد با دولتهای اروپایی و یا درگیری در پشت میز مذاکره، به این نتیجه رسید که حضور قدرتهای اروپایی و نتایج فراگیر آن واقعیتهای گریزناپذیر زندگی سیاسی اوست، شاید برانگیختن دو دولت مقتدر روسیه و انگلیس در شمال و جنوب ایران تمام بضاعت سیاسی او در جهت جلوگیری از هجوم امپریالیسم و تجزیه ایران بود، توازن لرزانی که بهدست آمده بود این امکان را به ناصرالدینشاه میداد که در برابر زیادهخواهی هر یک از دولتهای روسیه و انگلیس، خود آنها را اهرم کاهش این فشارها سازد.
حکومت قاجار بااینکه ناچار شد از اعطای چنین امتیازی دست بردارد، اما بعدها توانست با زیرکی و راضی کردن متنفذان جامعه شمار بیشتری از امتیازات ازجمله تنباکو را واگذار کند، انگلیسها با تاسیس بانک شاهی اختیار کامل چاپ اسکناس و از همه مهمتر امتیاز حفاری برای نفت در منطقه جنوب غربی را کسب کردند.
این امتیاز درمجموع راه را برای امتیاز دارسی و بعدها شکلگیری شرکت نفت ایران ـ. انگلیس هموار کرد، قیام تنباکو با خود جریانهای زیادی را همراه کرد که پیوند این جریانهای گوناگون در سالهای بعد منجر به انقلاب مشروطه شد.