ماهان شبکه ایرانیان

اندیشکده آمریکایی اذعان کرد؛

اعراب خلیج فارس هیچ پاسخی مقابل موشک‌ها و سپاه پاسداران ایران ندارند/ آمریکا مجبور است حکومت اسد را به رسمیت بشناسد

«مرکز سیاست دوحزبی» می‌نویسد با توجه به قدرت منطقه‌ای ایران، گزینه ایده‌آل برای واشینگتن سیاستی است که اولین گام آن به رسمیت شناختن حکومت بشار اسد در سوریه است.

سرویس جنگ نرم مشرق - تصمیمات استراتژیک آمریکا طی دهه‌های گذشته، به ویژه اشغال عراق و بحران‌تراشی در سوریه، نه تنها چنان‌که مقامات کاخ سفید را به اهداف مدنظرشان در خاورمیانه نرساند، بلکه نتیجه معکوس برای آن‌ها به دنبال داشت. جورج بوش پسر، باراک اوباما و اکنون دونالد ترامپ، به‌رغم تلاش همه‌جانبه و استفاده از ابزارهای مختلف نظامی و غیرنظامی، به اعتراف کارشناسان و اندیشکده‌های آمریکایی، از مهار قدرت منطقه‌ای ایران عاجز و صرفاً شاهد رشد این قدرت به قیمت تضعیف توان اِعمال قدرت خود بوده‌اند. از همین رو بسیاری از این اندیشکده‌ها تا کنون سیاست‌های مختلفی را برای مهار قدرت ایران در خاورمیانه به مستأجران پیاپی کاخ سفید پیشنهاد داده‌اند.

یکی از اندیشکده‌هایی که اخیراً همین کار را انجام داده، «مرکز سیاست دوحزبی» بوده است. «کارگروه مدیریت بحران در خاورمیانه» در این اندیشکده اخیراً گزارشی تحت عنوان «سیاست آمریکا مقابل ایران: گزینه‌های استراتژیک[1]» را منتشر نموده و در آن ضمن بررسی چالش‌هایی که تهران مقابل واشینگتن ایجاد کرده است، سه گزینه استراتژیک را برای مقابله با این چالش‌ها پیشنهاد می‌دهد. آن‌چه در ادامه می‌آید، خلاصه‌ای از نکات مهم گزارش مرکز سیاست دوحزبی است.

در همین‌باره بخوانید:


لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیم‌گیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاه‌های اندیشکده‌های غربی این گزارش را منتشر می‌کند و دیدگاه‌ها، ادعاها و القائات این گزارش‌ لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.


جمهوری اسلامی در قدرتمندترین شکل خود

مرکز سیاست دوحزبی معتقد است که اگرچه بحث‌ها درباره ایران در واشینگتن در حال حاضر بیش از هر چیز، تحت تأثیر تصمیم ترامپ درباره برجام قرار دارد، «اما حوادث اخیر، هم‌چنین بر نیاز به یک استراتژی آمریکایی برای چالش گسترده‌تری تأکید می‌کند که ایران ایجاد می‌نماید. صرف‌نظر از روش انتخابی کاخ سفید برای مواجهه با برنامه هسته‌ای ایران، نیاز به واکنش مقابل نفوذ منطقه‌ای این کشور هم‌چنان به قوت خود باقی خواهد ماند.»

در همین‌باره بخوانید:

جمهوری اسلامی به‌رغم بحران‌های خاورمیانه از همیشه قدرتمندتر است

این اندیشکده ادامه می‌دهد: «مهم‌ترین و فوری‌ترین تصمیمات [پیش روی مقامات کاخ سفید]، درباره سیاست آمریکا در سوریه خواهند بود. طی ماه‌های آینده، واشینگتن احتمالاً مجبور خواهد شد که تصمیم بگیرد:

الف) چگونه به درگیری مستقیم نظامی (احتمالاً) میان اسرائیل و ایران واکنش نشان بدهد؛

ب) آیا نیروهای آمریکایی که در حال حاضر در شمال سوریه مستقر هستند، باید عقب‌نشینی کنند یا خیر؛

ج) آمریکا در نظر دارد چه نوع نقشی را در تلاش‌های دیپلماتیک برای کاهش درگیری ایفا کند؛ و احتمالاً،

د) آیا باید حملات بیش‌تری را در واکنش به تحریکات بیش‌تر از جانب حکومت اسد، [علیه سوریه] انجام دهد یا خیر. این تصمیمات، به نوبه خود، آینده خاورمیانه فراتر از سوریه را شکل خواهند داد.»

اندیشکده آمریکایی مرکز سیاست دوحزبی که توسط تعدادی از رهبران سابق اکثریت مجلس سنا بنیان‌گذاری شده است، با یادآوری این نکته که تضعیف داعش به سود ایران و متحدانش تمام شده است، تأکید می‌کند: «آن‌ها نه تنها قلمرو بیش‌تری را به دست آورده‌اند، بلکه موضع تهاجمی‌تری نیز اتخاذ کرده‌اند و «حملات شناسایی» علیه مواضع آمریکا و اسرائیل انجام داده‌اند.»

نیروهای آمریکایی که به گفته «جیمز متیس» در سوریه باقی خواهند ماند، از دید رئیس‌جمهور سوریه، «مهاجم» هستند

قدرت منطقه‌ای ایران بعد از انقلاب اسلامی اکنون در بالاترین سطح خود قرار دارد. کارگروه مدیریت بحران در خاورمیانه، شامل نویسندگان این گزارش، اذعان می‌کند: «قدرت منطقه‌ای ایران در دوران «جمهوری اسلامی»، هرگز گسترده‌تر از الآن نبوده است. این کشور طی سال‌های اخیر نفوذ پیشاپیش قابل‌توجه خود در بیروتِ لبنان، دمشق سوریه، بغداد عراق و صنعای یمن را باز هم گسترش داده است.»

اعضای این کارگروه در ادامه هشدار می‌دهند: «به طور خلاصه، صرف‌نظر از این‌که رئیس‌جمهور [آمریکا] برای مواجهه با تهدید برنامه هسته‌ای ایران تصمیم می‌گیرد از چه روشی استفاده نماید، این تهدید تنها بخشی از یک چالش گسترده‌تر است. ایران تهدیدی جدی برای نظم خاورمیانه است و متحدان آمریکا در سراسر منطقه را مستقیماً تهدید می‌کند. بازگرداندن ثباتی هرچند نسبی به خاورمیانه‌ای که روزبه‌روز ازهم‌گسیخته‌تر می‌شود (و میزبان حیاتی‌ترین و دائمی‌ترین منافع امنیت ملی آمریکاست) مستلزم مقابله با گسترش نفوذ ایران است.»

گزینه‌های پیش روی دولت آمریکا برای مقابله با ایران

کارگروه اندیشکده مرکز سیاست دوحزبی مدعی می‌شود: «آمریکا برای حفاظت از منافع پایدار خود در خاورمیانه و اطمینان از تحقق هدف فراگیر استراتژیک خود مبنی بر «نظم پایدار» در این منطقه، نیازمند یک استراتژی جامع برای مقابله با نقش بی‌ثبات‌کننده ایران در منطقه است.» این کارگروه تأکید می‌کند: «آمریکا برای مقابله با نفوذ منطقه‌ای ایران گزینه‌هایی [متعدد] دارد که می‌تواند از میان آن‌ها انتخاب کند، اما نادیده گرفتن ایران یکی از این گزینه‌ها نیست.» مرکز سیاست دوحزبی در ادامه، سه استراتژی کلی را برای مقابله با نفوذ منطقه‌ای ایران به کاخ سفید پیشنهاد می‌دهد که عبارتند از «عقب‌نشانی[2]»، «مهار[3]» و «قرار موقت[4]». توضیح این گزینه‌ها به طور خلاصه به قرار زیر است:

عقب‌نشانی: عقب‌نشانی به عنوان تهاجمی‌ترین گزینه، «نیروهای حکومت/ایران[5]» را از مرزهای ترکیه، اسرائیل و اردن (که همگی متحدان آمریکا هستند) دور نگه خواهد داشت. این امر مستلزم اِعمال مجدد فشارها علیه حضور ایران در سوریه توسط نیروهای نیابتی تحت پشتیبانی آمریکا و هم‌چنین اقدام مستقیم نظامی توسط واشینگتن در صورت لزوم است. عقب‌نشانی هم‌چنین شامل اِعمال فشار هماهنگ برای متوقف کردن قدرت نظامی ایران در عراق از طریق حمایت از «حکومت اقلیم کردستان»، سنی‌های عراق و بازیگران شیعه ضدایرانی می‌شود. این گزینه در نهایت، نیازمند برجسته کردن نقاط آسیب‌پذیر داخلی حکومت ایران با هدف تضعیف ظرفیت این کشور برای اِعمال قدرت منطقه‌ای و هم‌چنین نمایش هم‌بستگی با ایرانیانی است که به دنبال ایجاد تغییرات دموکراتیک هستند.

مهار: سیاست مهار مستلزم دفاع از دست‌آوردهای آمریکا در شرق سوریه و استفاده از این جای پا برای ایجاد یک عامل بازدارنده معتبر و خطوط قرمزی واضح مقابل استفاده ایران از سوریه به عنوان پایگاهی برای حمله به متحدان واشینگتن است. این سیاست، در عراق، نیازمند حمایت مستمر سیاسی از دولت العبادی به منظور تشویق آن به استقلال از تهران و هم‌چنین تلاش برای به دست گرفتن کنترل شبه‌نظامیان شیعه و عزمی راسخ برای آشتی دادن بغداد و اربیل است.

قرار موقت: قرار موقت می‌تواند به معنای یک هم‌زیستی تنش‌آلود مبنی بر تبدیل اهرم آمریکا [برای فشار بر ایران] به یک اقدام دیپلماتیک با نتیجه کاهش تنش در درگیری میان سوریه، ایران و روسیه از یک سو و شورشیان سنی سوریه و کردها از سوی دیگر، باشد. واشینگتن بر همین اساس وادار خواهد شد تا از یک سازوکار قرار موقت حمایت کند که مستلزم برقراری دشوار یک توازن قدرت میان ایران و کشورهای سنی عربی است. این رویکرد نهایتاً بر اساس این نظریه استوار خواهد بود که با ترکیب مناسبی از فشار و انگیزه، ایران نقشی محدودتر اما به رسمیت شناخته‌شده در منطقه را برای خود می‌پذیرد که اساساً تهدیدی برای منافع آمریکا و متحدانش نباشد.

«جیمز جفری» سفیر سابق آمریکا در خاورمیانه ایران را تنها برنده تحولات منطقه می‌داند

در همین‌باره بخوانید:

گزارش مرکز سیاست دوحزبی بعد از معرفی اجمالی این سه گزینه، توضیح می‌دهد که اگرچه این گزینه‌ها با هم تفاوت‌هایی دارند، اما برخی نکات مشترک نیز در هر سه آن‌ها وجود دارد که «مهم‌ترین آن‌ها تعامل مستمر آمریکا در شرق سوریه و تعامل سیاسی این کشور در عراق پس از شکست داعش است. چه در شرق سوریه و چه در غرب عراق (که هر دو دارای اکثریت سنی هستند) به نظر نمی‌رسد وارثی برای قدرت بعد از داعش وجود داشته باشد. اگر آمریکا کوله‌بارش را جمع و این نقاط را ترک کند، احتمال دارد یکی از این دو پیامد ناخوشایند پیش بیاید: یا نیروهای طرف‌دار ایران مسئولیت [اداره این نقاط] را به عهده بگیرند و یا نیروهای جهادی.»

آمریکا باید حضور نظامی خود را در سوریه حفظ و از دولت عراق با هدف ریشه‌کن کردن نفوذ ایران در این کشور حمایت کند. گزارش در توضیح بیشتر پیشنهادش درباره تداوم حضور آمریکا در سوریه و عراق می‌نویسد: «آمریکا باید حضور نظامی خود را در سوریه حفظ کند تا زمانی که یک راه‌حل سیاسی قابل‌قبول حاصل شود، و هم‌چنین باید از دولت عراق در بغداد حمایت نماید تا نفوذ ایران در این کشور را ریشه‌کن کند. محوری‌ترین منطقه‌ای که سیاست آمریکا مقابل ایران در آن موضوعیت خواهد داشت، محور سوریه-عراق است. در حال حاضر اتخاذ سیاستی جامع به منظور تعامل پایدار و مؤثر در هر دو کشور برای ایجاد ثبات در منطقه مقابل اختلال‌آفرینی‌های ایران ضروری است.»

گزینه اول: سیاست عقب‌نشانی

قدرت منطقه‌ای ایران می‌تواند به معنای دست یافتن تهران به عامل بازدارنده‌ای علیه آمریکا و رژیم صهیونیستی باشد. مرکز سیاست دوحزبی درباره رویکرد عقب‌نشانی توضیح می‌دهد که این استراتژی در صورتی باید اتخاذ شود که مقامات آمریکایی معتقد باشند موضع مسلطی که ایران پیشاپیش به آن دست پیدا کرده است، تهدید چشم‌گیری برای منافع منطقه‌ای آمریکا و امنیت شرکای این کشور به شمار می‌رود. این مرکز هشدار می‌دهد که دست‌یابی ایران به یک پل زمینی از طریق سوریه و عراق و هم‌چنین کنترل این کشور بر سنی‌های سوری و عراقی می‌تواند منجر به محاصره دو متحد اصلی آمریکا یعنی رژیم صهیونیستی و اردن و همین‌طور احاطه عربستان شود. نویسندگان گزارش هم‌چنین نتیجه‌گیری می‌کنند که «تمام این تحولات می‌تواند به ایران ظرفیت آغاز یک حمله ویرانگر علیه اسرائیل را بدهد، ظرفیتی که اگر ایران برنامه هسته‌ای خود را دوباره از سر بگیرد، می‌تواند به عنوان یک عامل بازدارنده علیه اسرائیل یا آمریکا عمل کند. »

خط‌چین‌ها مسیری را نشان می‌دهند که «مرکز سیاست دوحزبی» مدعی است می‌تواند به کوریدور زمینی تهران-بیروت تبدیل شود

در همین‌باره بخوانید:

کارگروه مدیریت بحران در خاورمیانه بررسی سیاست عقب‌نشانی مقابل ایران را با طرح این مسئله ادامه می‌دهد که آمریکا باید دو کشور سوریه و عراق را به عنوان یک جبهه واحد ببیند، چراکه هرگونه اقدام واشینگتن علیه ایران در هر یک از این کشورها، نیروها و دارایی‌های آمریکا در کشور دیگر را در معرض خطر انتقام‌جویی ایران قرار خواهد داد. این کارگروه، به علاوه، خاطرنشان می‌کند که اگرچه ظرفیت‌های مورد نیاز و هزینه‌های سیاسی و اقتصادی حفظ کنترل بر سرزمین‌های پس‌گرفته‌شده از ایران و نیروهای تحت حمایت این کشور قطعاً زیاد خواهد بود، اما فرض در اتخاذ رویکرد عقب‌نشانی آن است که این هزینه‌ها قابل‌تحمل یا دست‌کم متناسب با تهدیدی هستند که باید برای جلوگیری از آن صرف شوند.

اندیشکده مرکز سیاست دوحزبی در ادامه، روابط ایران با روسیه را نیز یکی از مواردی می‌داند که باید در معادله سیاست عقب‌نشانی علیه تهران مورد توجه قرار بگیرد. این اندیشکده معتقد است باید دید که آیا این روابط آن‌قدر قوی هستند که موجب شوند روسیه ریسک مقابله با واشینگتن به نیابت از ایران را به جان بخرد یا نه، چراکه «درگیری نظامی مستقیمی که برای بازگرداندن عقب نشاندن ایران از سوریه لازم است، تنها در صورتی می‌تواند موفقیت‌آمیز باشد که منجر به درگیری با روسیه نشود.»

دست‌کم یک اندیشکده صهیونیست نیز اذعان دارد که «اتحاد ایران، روسیه و سوریه به راحتی گسستنی نیست» (جزئیات بیش‌تر)

ایران می‌تواند دارایی‌های آمریکا در خلیج فارس و دریای سرخ را تهدید کند و علیه رژیم صهیونیستی حملات موشکی انجام دهد. البته اندیشکده آمریکایی مرکز سیاست دوحزبی خطرات دیگری را هم برای اعزام نیروهای آمریکایی برای مقابله با ایران برمی‌شمارد که مهم‌ترین آن‌ها به اعتقاد نویسندگان گزارش، امکان استفاده ایران از نیروهای نیابتی‌اش در سرتاسر منطقه برای هدف قرار دادن نیروها، دارایی‌ها و شرکای واشینگتن است؛ چنان‌که «شناورهای نیروی دریایی آمریکا در خلیج [فارس] و دریای سرخ ممکن است خود را در خطر ببینند؛ و تهدید حملات موشکی علیه اسرائیل نیز کاملاً واقعی خواهد بود.»

در همین‌باره بخوانید:

تلاش اندیشکده آمریکایی برای تخریب آینده ائتلاف تهران-مسکو

گزینه دوم: سیاست مهار

کارگروه مدیریت بحران در خاورمیانه سیاست مهار را به طور خلاصه، «اِعمال [و تثبیت] وضعیت موجود منطقه یا نوع قابل‌تحمل دیگری از آن و عدم تلاش برای عقب راندن ایران از دستآوردهای منطقه‌ایش، اما هم‌چنین اجازه ندادن به ایران برای دستیابی به دستآوردهای بیشتری فراتر از یک خط ازپیش‌تعیین‌شده توسط سیاستمداران آمریکایی» تعریف می‌کند. این کارگروه معتقد است که اتخاذ سیاست مهار توسط واشینگتن در صورتی انجام خواهد شد که سیاستمداران آمریکایی معتقد باشند:

الف) موضع فعلی ایران در منطقه هنوز منافع آمریکا را به طور قابل‌توجهی تهدید نمی‌کند، اما اگر این موضع در طولانی‌مدت ادامه یابد، ممکن است منجر به چنین تهدیدی نیز بشود؛

ب) ایران از تمام ظرفیت‌های خود در منطقه استفاده نکرده است و اگر آمریکا اقدامی نکند، تهران هم‌چنان به پیش‌روی‌های خود ادامه خواهد داد؛

ج) آمریکا (چه از طریق مواضع نظامی، چه تحریم‌ها و چه ابزارهای دیگر) می‌تواند شتاب ایران را بگیرد و شاید این کشور را با وارد کردن فشار، نهایتاً بدون توسل به یک تقابل مستقیم، به عقب‌نشینی وادار کند؛

د) آمریکا می‌تواند متحدان منطقه‌ای خود را متقاعد کند که وضعیت موجود را بپذیرند تا خودشان [خودسرانه، مسئولیت] امور را به دست نگیرند؛

ه) همه این کارها را می‌توان با حداقل صرف هزینه و اعزام نیروی نظامی انجام داد.

عزم، منابع، ارتباطات محلی و قرابت جغرافیایی ایران، چالش‌های واضحی را برای استراتژی مهار ایجاد خواهد کرد.

ترجمه نمودار پیشنهادی «مرکز سیاست دوحزبی» برای تعیین استراتژی مورد نیاز آمریکا برای دست‌یابی به اهدافش مقابل ایران

در ادامه می‌خوانیم: «عزم، منابع، ارتباطات محلی و قرابت [جغرافیایی] ایران، چالش‌های واضحی را برای استراتژی مهار ایجاد خواهد کرد. وقتی وضعیت موجود و پذیرفته‌شده، تعیین شد، حفظ عملی این وضعیت (یعنی جلوگیری از گسترش نفوذ ایران، از جمله از طریق نیروهای نیابتی‌اش) دشوار خواهد بود. بحران‌های عراق و سوریه می‌تواند پوشش‌های متعددی را برای دست‌آوردهای ایران فراهم کند و از سوی دیگر، استفاده از نیروهای نیابتی به ایران میزانی از انکارپذیری را می‌دهد.

در همین‌باره بخوانید:

گزینه سوم: سیاست قرار موقت

مرکز سیاست دوحزبی معتقد است که اتخاذ سیاست قرار موقت مستلزم اقدام آمریکا به تشویق کشورهای منطقه در جهت حفظ وضعیت موجود بر اساس حوزه‌های نفوذ منطقه‌ای است که به طور مشترک توسط ایران و عربستان سعودی به رسمیت شناخته و پذیرفته شده‌اند، چه از طریق مذاکره و چه از راه‌های دیگر؛ و شاید در راستای خطوطی که دولت اوباما تجویز کرده بود، مبنی بر این‌که دو طرف «باید راه مؤثری برای اشتراک منطقه و ایجاد نوعی صلح سرد، پیدا کنند.» تحقق این سیاست، نیازمند آن است که ایران آرمان‌های منطقه‌ای خود را به شکل قابل‌توجهی محدود کند و عربستان نیز ملزم شود که میزانی از مشارکت منطقه‌ای را برای ایران بپذیرد که در حال حاضر آن را غیرقابل‌تحمل می‌داند.»

در راستای اجرای سیاست قرار موقت، باید به تهران اطمینان داد که واشینگتن تمام تلاش‌هایش برای منزوی کردن و تغییر حکومت ایران را به طور کامل رها کرده است. نویسندگان گزارش با اشاره به این‌که برای تأثیرگذاری و تداوم هر نوع قرار موقتی میان ایران و عربستان، سعودی‌ها باید از توقف نفوذ ایران و نیروهای نیابتی‌اش در کشورهای همسایه مطمئن شوند، مدعی می‌شود که بدون شکست حوثی‌ها در یمن، بعید است که سعودی‌ها به چنین باوری برسند. کارشناسان اندیشکده مرکز سیاست دوحزبی هم‌چنین می‌نویسند: «تهران نیز باید مطمئن شود که منافع کلیدی‌اش تحت تهدید نیستند و واشینگتن تمام تلاش‌هایش برای منزوی کردن ایران و پیگیری تغییر حکومت در این کشور را به طور کامل رها کرده است.»

رونمایی از آشیانه «عقاب» ها، رادارها و موشک‌های ایرانی (فارسی)

در ادامه می‌خوانیم: «اگر ایران به این نتیجه برسد که نقش تعیین‌شده برایش در توازن پیشنهادی، با آن چیزی متناسب نیست که معتقد است برای دفاع از خود یا تحقق الزامات ایدئولوژیکش نیاز دارد، واشینگتن مجبور خواهد شد به استراتژی مهار بازگردد. به همین ترتیب، اگر تهران به این نتیجه برسد که آمریکا یا شرکای منطقه‌ایش در مورد تمایلشان به پذیرش نقشی ثابت برای ایران در منطقه صادق نیستند، به گونه‌ای به فشار آوردن به طرف‌های مقابل ادامه خواهد داد که باعث می‌شود اتخاذ سیاست قرار موقت غیرممکن شود.»

سیاست قرار موقت احتمالاً نیازمند به رسمیت شناختن حکومت بشار اسد در سوریه خواهد بود. نویسندگان گزارش ادامه می‌دهند: «بنابراین پیش از اتخاذ این رویکرد، واشینگتن باید اولاً ارزیابی واقع‌بینانه‌ای در این‌باره انجام دهد که چه چیزی را خودش حاضر است بپذیرد و چه چیزی را شرکایش حاضر هستند بپذیرند، و دوماً عزم کافی برای انجام اقدامات احتمالاً جنجالی‌ای را برای نشان دادن آن‌چه حاضر بپذیرد، داشته باشد.» اعضای کارگروه مدیریت بحران در خاورمیانه در توضیح منظورشان از اقدامات جنجالی نیز توضیح می‌دهند: «رسیدن به راه‌حلی مبتنی بر مذاکره در سوریه که ادامه حکومت اسد را به رسمیت بشناسد (اتفاقی که ایران آن را حفظ وضعیت قبلی منطقه می‌داند) به احتمال زیاد می‌تواند به عنوان یک گام اول مهم در این زمینه تلقی شود.»

اعراب پاسخی برای موشک‌های ایران و یا نیروی دریایی سپاه پاسداران ندارند. مرکز سیاست دوحزبی اذعان می‌کند: «به نظر می‌رسد در حال حاضر کفه توازن منطقه‌ای به سود ایران سنگینی می‌کند. پایان ممنوعیت واردات تسلیحات متعارف از ایران تا سه سال دیگر نیز می‌تواند به ایران اجازه بدهد تا توانایی خود در اِعمال قدرت در سراسر خلیج [فارس] را گسترش دهد. اعراب حتی همین الآن هم پاسخی واقعی برای موشک‌های ایران و یا نیروی دریایی سپاه پاسداران ندارند؛ نیرویی که می‌تواند به تأسیسات نفتی خلیج [فارس] خسارت وارد کند، و [عبور و مرور در] تنگه هرمز را تهدید نماید. بدین ترتیب، اعراب خلیج [فارس] احتمالاً حتی برای بازدارندگی مقابل ایران و حفظ توازن کنونی نیز به شکل فزاینده‌ای به حمایت‌های تسلیحاتی، حضور نظامی، و اعلام حمایت آمریکا نیاز خواهند داشت.»

این اندیشکده آمریکایی، چالش اصلی واشینگتن در اجرای سیاست قرار موقت را یافتن توازن میان حمایت و اطمینان دادن به متحدانش در خاورمیانه از یک سو، و دامن نزدن به نگرانی‌های تهران درباره اهداف و دخالت‌های منطقه‌ای آمریکا» از سوی دیگر می‌داند، اما تأکید می‌کند: «اگر این رویکرد، جواب بدهد، در درازمدت، یک استراتژی ایده‌آل برای ایجاد ثبات در منطقه با حداقل هزینه‌ها برای واشینگتن خواهد بود.»

 


[1] U.S. Policy Toward Iran: Strategic Options Link

[2] Rollback

[3] Containment

[4] Modus Vivendi به معنای لغوی «شیوه زندگی» در سیاست بین‌الملل عموماً به نوعی «قرار موقت» یا تفاهم و توافق بر سر هم‌زیستی مسالمت‌آمیز و موقت میان دو طرف به‌رغم وجود یک مناقشه اطلاق می‌شود.

[5] به نظر می‌رسد منظور نویسندگان از «نیروهای حکومت/ایران» ایجاد تمایز میان «جمهوری اسلامی» و «ایران» یا «سپاه» و «ارتش» ایران باشد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان