خبرگزاری تسنیم:کمکم فهمیدم که اگر بخواهم در جریان فیلمبرداری به یک سری از حریمها وارد بشوم، باید از پادگان بیرون بروم و اجازه چنین کاری را ندارم؛ با این حال، شیوهای برای روایت فیلم درنظر گرفتم که آن هم شیوه نگاه کردن بود.
شصت و نهمین قسمت از برنامه «به اضافه مستند» به پخش و بررسی «سربازخانه» هادی معصومدوست اختصاص پیدا کرد؛ نقد و بررسی این مستند با حضور مهدی اسماعیلتبار روانشناس فرهنگی برگزار شد. اسماعیلتبار با طرح این سوال از کارگردان مستند که آیا کسی ساخت این مستند را سفارش داده بود، تصریح کرد: به نظرم روایتهای مشابهی که از ارگانها و سازمانهای مختلف کشور داریم بر این اساس که همهچیز خوب است و هیچ اتفاق بدی نمیافتد، در این مستند نیز وجود دارد. برایم سوال بود که از معصومدوست کارگردان مستند سوال کنم که آیا کسی ساخت این مستند را سفارش داده بود؟ چرا که من در اتاق مشاوره، حکایتهای متفاوتی را از سربازخانهها میشنوم. بسیاری از زشتیها و پلشتیها در آنجا شروع میشود و هیچکسی هم به آن توجه نمیکند.
یک دام مدیریتی در کشور داریم که نه اسلامی و نه انقلابی!
وی با اشاره به اینکه هنوز هیچتوجهی به سلامت روان سربازان نشده است، تصریح کرد: ما یک دام مدیریتی در کشور داریم که نه اسلامی است و نه انقلابی، بلکه فقط ایرانی است. بدین معنی که آموزش و پرورش آمارهای خودکشی را نمیگوید و این جریان در ارگانهای دیگر نیز ادامه دارد. این دام مدیریت کار را به جایی میرساند که اکنون 15 میلیون و 200 هزار پرونده قضایی داریم که اصلاً قابل قبول نیست. ما در کنار 12 کشور دیگر دنیا این مدل از سربازی پسرانه را داریم. اگر بد است، خب تغییرش بدهید. پسران ما 24 ماه در این فضا قرار میگیرند که هنوز در بخش سلامت روان هیچ توجهی به آن نشده است.
میخواستم از حرفهای کلیشهای اتوبوسی فاصله بگیرم
هادی معصومدوست کارگردان مستند «سربازخانه» با بیان اینکه آیا توقع دارید که من بروم و مواد کشیدن یک سرباز را نشان بدهم؟، خاطرنشان کرد: ما انتقاداتی به سربازی داریم که همه آن را میدانند. من خودم سربازی رفتهام؛ توقع دارید که خود ارتش جمهوری اسلامی ایران به ما مجوز بدهد که دوربینمان را به داخل ببریم و از بدیها فیلم بگیریم. خب میدانید که در پادگان عدهای از جوانها معتاد هستند. بالاخره چنین فردی ترک نمیکند و هر طور شده جنس را دریافت میکند. اسم سربازی را خدمت مقدس سربازی میگذارند آیا توقع دارید که من بروم و مواد کشیدن یک سرباز را نشان بدهم؟ خب به فرض که چنین صحنه را نشان بدهیم، آیا چیزی به دانستههای ما اضافه میکند؟ هدف من از ساخت این مستند این بود که از حرفهای کلیشهای اتوبوسی فاصله بگیرم. بالاخره موانعی سر راه من بود و من کم کم فهمیدم که اگر بخواهم در جریان فیلمبرداری به یک سری از حریمها وارد بشوم، باید از پادگان بیرون بروم و اجازه چنین کاری را ندارم. با این حال، شیوهای برای روایت فیلم درنظر گرفتم که آن هم شیوه نگاه کردن بود. یکسری از تلخیها را مایل نبودم نشان بدهم چرا که کلیشهای بود. از بین این همه جوانی که وارد سربازی میشوند، مگر چند درصد خودکشی میکنند؟
هادی معصومدوست کارگردان مستند «سربازخانه»
برایم سوال بود که چرا برخی میخندیدند؟!
وی با اشاره به اینکه بسیاری از مخاطبان نسبت به صحنههایی که در فیلم وجود داشت، میخندیدند، تأکید کرد: مهمترین نکتهای که در سربازی خود من و امثالهم وجود داشت، موضوع گذر زمان بود. برای ما زمان نمیگذشت و البته هیچ کار مهمی نیز نمیکردیم. این موضوع چیزی بود که من تلاش میکردم تا در فیلم نشان بدهم. جالب است که بسیاری از مخاطبان نسبت به صحنههایی که در فیلم وجود داشت، میخندیدند و این موضوع برای من سوال بود که چرا میخندند؟ من به عنوان یک سینماگر باید به بحث فرم توجه کنم؛ من از عریانگویی بدم میآید. اگر میخواستم چنین کاری را بکنم، باید یک کارشناس میآوردم تا صحبت کند و ...، اما برای من چنین چیزی مهم نبود. اگر قرار بود سراغ اینها بروم دیگر کار جدیدی انجام نداده بودم. من میخواستم که موضوع سربازی را از فیلتر سینما عبور بدهم.
بهترین راه این است که آمار ندهیم
اسماعیلتبار اعتقاد دارد بهترین راه این است که آمار ندهیم، در ادامه اضافه کرد: در ایران دو تجربه موفق وجود دارد؛ یکی مدیریت پرایدی و دیگری مدیریت موشکی است. مخاطب من سرباز یا ارتش نیست. چند روز قبل یک نفر از ارتش به دفتر ما آمد تا برای کارکنان نیروی زمینی ارتش کلاس بگذاریم و آموزش بدهیم. باید بپذیریم و روی آتش خاک بریزیم و بگوییم هیچ چیز نیست. من که سربازی نرفتم، چیزهایی از رنجهای سربازان میدانم، اما معصومدوست که خود سربازی رفته است، باید این رنج را نشان بدهد. مدیر و مسئول آن قدر سرباز را رنج میدهد که او خودکشی میکند. خب! اینجا که سرباز مقصر نیست؛ بنابراین بهترین راه این است که آمار ندهیم. جالب است که من قبل از برنامه، کلید واژه خودکشی سرباز را جستجو کردم. اولین چیزی که آمد، خودکشی سرباز آمریکایی بود و دیگری مربوط به ارتش اسرائیل بود؛ بنابراین گویی که ما اصلاً چنین چیزی نداریم. البته باید بگویم که در هر آسیب اجتماعی، ما از تمام دنیا بهتر هستیم، اما این هم به مردم گفته نمیشود. تعارضهایی در موضوع سربازی وجود دارد که بسیار بد است. همین موضوع باعث میشود که یک جوان به جای رفتن به سربازی به دنیال تحصیل اجباری برود.
همهشان درگیر چیزی به نام رژه بودند
معصومدوست در مورد انتخاب موضوع سربازی، خاطرنشان کرد: من هیچوقت آدم سفارشپذیری نبودهام و نیستم. یادم میآید که در دوران سربازی، پیشنهاد نوشتن یک رمان از سمت فرمانده به من شد. من شروع به نوشتن رمان کردم و وقتی به دوستم آن را نشان دادم گفت که خیلی رمان خوبی شده، اما احتمالاً اگر آن را در اختیار فرمانده بگذاری به تو اضافه خدمت میدهند. البته من کسری گرفتم، ولی میخواهم بگویم که خیلی سفارشیساز نیستم. باید بگویم که این فیلم به شیوه من، خیلی هم انتقادی است. برای مثال از یکی از جوانان پرسیدم که چرا به سربازی آمدهای و او هم در جواب میگوید که با علاقه شخصی به اینجا آمدم. دوربین من روی او مکث میکند و لبخندی میزند. حال این صحنه را با صحنهای که یک نفر بیاید و بگوید که من از سربازی متنفر بودم و ... مقایسه کنید به نظرتان کدام تأثیرگذاری بیشتری دارد؟ من اولی را انتخاب کردم و به نظرم مورد دوم خیلی دم دستی بود. ما بچههایی را میدیدیم که میگفتند ما از اینکه اینجا آمدیم خیلی ناراحت هستیم، همهشان درگیر چیزی به نام رژه بودند و در نهایت به این میرسیدیم که خیلی از آنان بیش از آنکه نگران سربازی باشند، نگران بیکاری بودند.
مهدی اسماعیلتبار روانشناس فرهنگی
بیبرنامگی به سرباز آسیب میزند
اسماعیلتبار به راهکارهای موجود در حوزه سربازی اشاره کرد و گفت: باید در ابتدا تحلیل درستی از شرایط داشته باشیم و خود را فریب ندهیم. سرباز یا فرمانده تاوان بیبرنامگی مسئولین را میدهد. اکنون چندین سال است که قانون سربازی در مجلس تغییری نکرده و این خیلی بد است. مسأله این است که در ابتدا متوجه شوم که این مبحث ایرادی دارد و باید در مورد آن فکر کنم و بازطراحی انجام بدهم. سربازی یک مقطع است، اگر نخواهیم آمار بدهیم، دقیقا مثل آموزش و پرورش عمل کردهایم. اگر میخواهید سربازی باکیفیت داشته باشید، باید خانواده باکیفیت داشته باشید. انسان فقط خورد و خوراک نیست بلکه روان هم هست. اتفاقا متمولان، مشکل بیشتری در جامعه ما دارند. حداقل آمارها این را میگوید. بالاخره دوری از خانه، فشار مافوق، مشکلات عاطفی و مشکلات دشوار سربازخانه و در نهایت بیبرنامگی همگی به سرباز آسیب میزند و باید فکری برای آن کرد.
خانمها هم باید به خدمت سربازی بروند!
معصومدوست معتقد است که ما سر چیزهایی تاوان میدهیم که اصلا دلیل آن را هم نمیدانیم در ادامه اذعان کرد: به نظرم با توجه به بضاعت خود به موضوع روان در فیلمم پرداختهام. شاید این شیوه سینمایی برای آقای دکتر مورد پسند نباشد، اما این شیوه نیز وجود دارد. من فکر میکنم آن چیزی که همه ما گرفتار آن هستیم، این است که خیلی ما درگیر مباحثی هستیم که بسیار عبث و بیهوده است. ما سر چیزهایی تاوان میدهیم که اصلاً دلیل آن را هم نمیدانیم. ما اکنون برای سربازی تاوان میدهیم. جوان را به دوران خدمت میبریم با این که هیچ کارکردی ندارد. شاید بهتر باشد که از این جوان به شکل دیگری استفاده کنیم. به نظرم شکل خدمت باید تغییر کند و از این حالت عبث بودن بیرون بیاید. اگر به من بگویند که سربازی باشد یا نباشد، میگویم که برای همه حتی خانمها هم خدمت سربازی باید بگذارند، اما 2 ماه باشد. فقط بروند، تجربه کنند و بدانند که چیست. موضوع دیگری که وجود دارد این است که ما کشور پولداری هستیم پس چرا سرباز ما باید رایگان خدمت کند؟ این موضوع دقیقاً دلیلی میشود که جوان ما از سربازی فرار کند. من برای نمایش این موضوع از تکنیکهای سینمایی استفاده کردم که شاید در نگاه یک روانشناس مشخص نباشد.
من تکنیک سینمایی بلد نیستم
اسماعیلتبار در پاسخ کارگردان مستند «سربازخانه»، عنوان کرد: بله! درست است که من تکنیک سینمایی بلد نیستم، اما بالاخره موضوعاتی وجود دارد که باید حل شود. به نظر من این شکل از سربازی غلط است و باید اصلاح شود. به نظرم بین سرباز و فرمانده در 99 درصد موارد، مشکلات یکی است. به نظرم در خیلی از مسائل از جمله رانندگی مشکل اصلی خود ما هستیم. در سربازی نیز این موضوع وجود دارد. در موضوع رانندگی به نظرم، 80 درصد خود ما مقصر هستیم و 20 درصد تقصیر پراید و جاده و ... است. در جریان این فیلم تلاش کردم که روی یک نکته از سربازی دست بگذارم و آن این است که سربازی خیلی اتلاف وقت دارد. خاطرم هست که در جریان سربازی خود، یک روز ساعت 3 صبح بلند شدم، در برابر دستشویی قرار گرفتم تا از آن نگهبانی کنم، ایده ساخت این فیلم از همان زمان به ذهن من خطور کرد.