رؤیا صدر
بعضیها منفیبافند، عادت دارند از هر ماجرای مثبتی حتی همین اعترافات تلویزیونی دختران رقصنده در اینستاگرام القائات مسموم از خودشان صادر کنند؛ غافل از آنکه این ماجرا تبعات مثبت بسیاری داشته که از چشم کوردلانی که همیشه عادت دارند منفیبافی کنند پنهان مانده است، از جمله:
-گروهی که قبلاً متاسفانه آگاهی و شناختی نسبت به پدیدهی مشئوم رقص در اینستاگرام نداشتند و از تاثیرات مخرب آن غافل بودند توانستند این چند روز با واکاوی دقیق فیلمهای این دختران قادر به کسب آگاهی عمیق و درک ابعاد گوناگون مسائلی شوند که تا حالا به خاطر چسبیدن به جیفهی ناچیز دنیوی و دغدغههای پست نانِ شب و آبِ روز از آنها غافل و نسبت به آنها بیاطلاع بودند.
-گروهی که سالها بود به خاطر تماشانکردن برنامههای سیما باعث شده بودند آمار تماشاگران این رسانه از آمار مراجعهکنندگان به کانالهای درپیتی ماهواره هم پایینتر بیاید در همین چند روز با دیدن چندبارهی این اعترافات تلویزیونی، آمار تماشای برنامههای سیما را مقادیر معتنابهی بالا بردند.
-گروهی که مدتهاست منتظر اعلام اسامی اختلاسگران مؤسسههای مالی و اعتباری و اخلالگران بازار ارز و سکه هستند چندروزی مسائل پست دنیوی را فراموش کردند و به موضوعاتی پرداختند که تا پیش از این نه تصوری از آن داشتند و نه حتی فکرش را کرده بودند و بدینوسیله گذاشتند تا احساسشان هم هوایی بخورد!
-گروهی که نگران نام کشورشان در رسانههای خبری دنیا بودند از خماری درآمدند و دیدند که چگونه اخبار ایران از رهگذر انعکاس این ماجرا مورد توجه بسیاری از رسانههای خبری دنیا قرار گرفت.
-گروهی خودشیفته که فکر میکردند میتوانند با خودنمایی برای خودشان فالوئر کسب کنند و دیده شوند، از سرگذشت این دختران عبرت گرفتند و دستشان آمد دیدهشدن، غایت و هدف آدمیزاد نیست و چه بسا عزیزانی که تلاشی برای دیده نشدن انجام دادند و خوشبختانه روی آنتن سیما هم نرفتند، نمونهاش آقایانی که ماجرای ایرانشهر و بعضی جاهای دیگر را به وجود آوردند و خوشبختانه تا کنون اصلاً دیده نشدهاند.
-گروهی که فکر میکردند شادی خوب و افسردگی بد است در یک قرائت لاهوتی و ناسوتی و تلویزیونی دستشان آمد که شادی دنیای دون و پلید اعتباری ندارد و پشت هر خنده و حرکت موزونی یک گریه است که ممکن است تا ابد هم کش بیاید.
-گروهی که فکر میکردند در جامعه ما ممکن است سبک زندگیهای دیگری هم وجود داشته باشد دستشان آمد که هیچ همچین خبری نیست و خوشبختانه همه یکدستند و اگر واقعیات جز این را میگوید باید واقعیات را یکدست کرد (ولو شده با عجزولابه).
در هر حال این کم دستاوردی نیست و چه بسا اگر غربیها ریگی به کفششان نبود میبایستی آنرا در عداد رکوردهای گینس در زمینهی فعالیتهای مؤثر فرهنگی-تبلیغی- فکری– اخلاقی و سایر وجوه جوامع بشری ثبت کنند...