وقوع حوادثی مانند زلزله علاوه بر آنکه به ساختار فیزیکی شهرها و روستاها آسیب میزند، ساختار اجتماعی و نظام روابط بین فردی را تحت تاثیر شدید قرار میدهد.
به گزارش به نقل از اعتماد ،وقتی خانهای فرو میریزد همزمان با آن بهداشت روان ساکنان خانه و همینطور مناسبات اجتماعی حاکم بر جامعه هم ضربههایی میبینند که مثل آسیبهای فیزیکی ممکن است چندان به چشم نیایند. یکی از تاکیدهای همیشگی جامعهشناسان و روانشناسان لزوم توجه به این جنبههاست. سال گذشته با وقوع زلزله در شهرستان سرپلذهاب و مناطق اطراف آن ایران بار دیگر یکی از حوادث جدیاش را تجربه کرد.
شش ماه پس از حادثه وضعیت اجتماعی شهر سرپلذهاب چگونه است؟ این پرسش محوری گفتوگو با فاضل الیاسی است. الیاسی دانشآموخته دکتری جامعهشناسی است و مسوولیت دفتر انجمن جامعهشناسی ایران را در سرپلذهاب بر عهده دارد. الیاسی میگوید به آن اندازه که به بازسازی فیزیکی شهر توجه شده، به نیازهای اجتماعی و بهداشت روان ساکنان مناطق زلزلهزده توجه نشده است.
وضعیت اجتماعی مناطق زلزلهزده به کجا رسیده است؟ الان مهمترین چالشهای اجتماعی مناطق زلزلهزده چیست؟
بیش از شش ماه از وقوع زلزله میگذرد و در این مدت نیازهای مردم رفته رفته تغییر کرده است. شکل آسیبهای اجتماعی پس از زلزله هم همین طور دارد تغییر میکند. ممکن است ساخت خانهها طی یک و نیم سال انجام شود اما ساختار اجتماعی به این سادگیها قابل بازسازی نیست. تبعات اجتماعی از خود زلزله خطرناکتر است. 13 ستاد معین با صدها مهندس و تعداد زیادی کارگر و تکنیسین به سرپلذهاب آمدهاند تا کالبد فیزیکی شهر را بسازند. اما متاسفانه در حوزه خدمات روانشناختی پس از سانحه اقدامات چندانی انجام نمیشود. در حالی که ما تعداد زیادی دانشگاه در کشور داریم که بسیاری از آنها روانشناس و دانشآموخته مددکاری و علوم اجتماعی تربیت میکنند. این دانشگاهها باید به میدان بیایند و دفاترشان را اینجا باز و کار کنند.
مــهم تــرینشان چه آسیبهایی هستند؟
آسیبهای روانی یکی از جدیترین مسائل کنونی مردم مناطق زلزلهزده است. برای نمونه با موارد قابل توجهی از کتککاری و خشونت فیزیکی علیه کودکان روبهرو هستیم. پدر و مادرهایی که برخیشان در مصاحبههای عمیق اظهار کردهاند روزی چند بار فرزندانشان را کتک میزنند و دلیل این کار را هم «بی اعصابی» اظهار میکنند. اینها نشانههایی از بیتوجهی به خدماترسانیهای پس از سانحه است. در کمپها و روستاها افرادی وجود دارند که دچار واهمه از صدا هستند و دچار عارضههای روانی مختلف شدهاند. ما به عنوان دفتر انجمن جامعهشناسی ایران و دفتر تحقیقات دانشگاه تهران داریم تلاش میکنیم این استرسها را از مردم دور کنیم.
دقیقا چه خدماتی انجام میدهید؟
علاوه بر کارهای تحقیقات میدانی سعی میکنیم با بدنه اجتماعی هم ارتباط بگیریم. در تلاش هستیم به مردمی که خانههایشان تعمیری است کمک کنیم به خانه برگردند. کانال تحقیقات میدانی مناطق زلزلهزده را هم با همین هدف راهاندازی کردهایم. سه هزار جلد کتاب خریداری شده و در میان مردم توزیع میشود.
به موازات ساختمانسازی باید به بازسازی نظام اجتماعی مناطق زلزلهزده هم توجه جدی شود. کانال به خانه برمیگردیم را هم راه انداختهایم تا شهروندان سرپلذهاب تشویق شوند به شرایط زندگی عادی بازگردند. مثلا با آقای دکتر زارع چند مصاحبه انجام دادهایم درباره اینکه معمولا به صورت علمی بعد از زلزلههای مهیب، زلزله چندانی رخ نمیدهد و پسلرزهها معمول است و خطری برای مردم ندارند یعنی تلاش میکنیم از ترس مردم کاسته شود.
البته ساختار شهرنشینی در سرپل مشکلاتی هم دارد. حدود 50 درصد ساکنان شهر مستاجر هستند. بعد از زلزله بهسازی واحدهایی که تخریب شان جدی نبوده انجام شده اما اجارهبها افزایش چشمگیری داشته است. به همین دلیل بسیاری از زلزلهزدگان توان پرداخت اجاره ماهیانه را ندارند. از طرف دیگر بخشی از مردم تصور میکنند باید در بخش اسکان موقت بمانند به این امید که کمکهای بیشتری دریافت کنند. همین نگاه انتظاری و منفعلانه موجب شده آنها به کار کردن هم رغبتی نشان ندهند و فعلا در خانههایشان بمانند.
ما باید بتوانیم بر این رفتارها تاثیر بگذاریم و کمک کنیم دوباره اعتماد به نفسشان را پیدا کنند. نباید اجازه دهیم فرهنگ گداپروری و انتظار از نهادهای حمایتی ترویج شود. در بررسیهای میدانیمان مشاهده کردهایم برخی شهروندان با وجود موقعیت اجتماعی قابل توجهشان تلاش میکنند تعداد زیادی از وسایل ارسالی نهادهای حمایتی را دریافت کنند. بعضا مواردی بوده که افرادی بیش از 10 بار کانکس گرفتهاند و فروختهاند.
این موارد چقدر قابل پیشگیری است. دلایل وقوع این حرص زدن جمعی در چیست؟
یکی از دلایل اصلی این اتفاقات به نبود سیستم هوشمند امدادرسانی مربوط است. مردم در زمان وقوع بحران دچار استرس میشوند که نکند به آنها کمکی نشود. نبود یک برنامه جامع بانک اطلاعاتی دقیق سبب شده مردم اینگونه رفتار کنند. همین حالا روزانه تعداد زیادی از افراد تماس میگیرند که ما کولر میخواهیم.
در حالی که برای کولر و یخچال دولت کمک هزینه پرداخت میکند. اگر از ابتدا خیرین و نهادهای دولتی بانک اطلاعاتی دقیقی درست میکردند که تمام کمکها در این بانک اطلاعاتی با کد ملی سرپرست خانوار ثبت میشد، این همه هرج و مرج رخ نمیداد. در این صورت همه مردم احساس امنیت میکردند و نیازی به التماس و تمنا و پیدا کردن آشنا نبود. ایجاد بانک اطلاعات جامع یک ضرورت برای کل کشور است. ما در حال تشکیل یک گروه مطالعات اجتماعی مدیریت ریسک هستیم.
از نظر ما مدیریت ریسک از مدیریت بحران واجبتر است. در مدیریت بحران پس از اتفاق باید اقداماتی برای کنترل و ساماندهی انجام شود اما مدیریت ریسک باید به طور هدفمند پیشبینیهای لازم را برای اقدامات زمان بحران انجام دهد. میخواهیم سامانهای جامع راهاندازی کنیم و مشخصات و مهارتهای فردی تمام کسانی که دوست دارند در زمان بحران به طور داوطلبانه خدماتی به مردم بدهند در این سامانه ثبت شود. اگر به تفکیک استانها و شهرها این بانک اطلاعاتی تهیه شود گام بزرگی رخ میدهد.
حوادث متعددی در کشور ما رخ داده و بارها پژوهشگرانی به صورتی فردی یا سازمانی روی موارد مختلف کار کردهاند اما باز هم با فقدان مستندسازی و انتشار عمومی تجربیات پژوهشگران روبهرو هستیم. اگر هم این نتایج منتشر شود منجر به اصلاح روشهای مدیریتی نمیشود. شما برای مستندسازی و انتشار بررسیهایتان برنامهای دارید؟
البته قبل از این اقدامات خوبی شده است. مثلا در جریان زلزله بم چند کتاب نوشته شده بود. اما این کار باید در نظام آموزشی ما مطرح شود و تجربیات به صورت گسترده منتقل شود. روانشناسان و جامعهشناسان قبل از نوشتن کتاب باید به میدان مطالعه بیایند. خود من به عنوان دانشآموخته جامعهشناسی، زمانی که با مسائل زلزله روبهرو شدم هیچ تجربه قبلیای نداشتم.
حدود 10 روز پس از زلزله دچار سردرگمی شده بودم و نمیدانستم چه کنم. در صورتی که دانشجویان علوم اجتماعی و روانشناسی باید به صورت عملی در این حوادث کار میدانی کنند. به هر حال تمام رخدادها و مصاحبههایی که انجام دادهام را ثبت کردهام که بر همین اساس 59 مقوله مشکلات مناطق زلزلهزده شناسایی شده و دلایل و پیامدهایشان تبیین شده است.
قرار است با همکاری دکتر فرضیزاده استاد دانشگاه تهران کتابی با عنوان جامعهشناسی فاجعه را آماده انتشار کنیم. زلزله کرمانشاه برای ما درد و رنجهای زیادی داشت اما باید برایمان درسآموز هم باشد. تا اگر حادثه دیگری رخ داد بقیه بدانند چگونه از خودشان محافظت کنند. ما باید تجربیاتمان را به طور نظاممند به اشتراک بگذاریم.
آسیبهای روانی یکی از جدیترین مسائل کنونی مردم مناطق زلزلهزده است. برای نمونه با موارد قابل توجهی از کتککاری و خشونت فیزیکی علیه کودکان روبهرو هستیم. پدر و مادرهایی که برخیشان در مصاحبههای عمیق اظهار کردهاند روزی چند بار فرزندانشان را کتک میزنند و دلیل این کار را هم «بی اعصابی» اظهار میکنند.