“یه جوری شدم از هر گناه کوچیکی میترسم، میترسم دهن واکنم یه حرفی چیزی بزنم، یه غیبتی چیزی بشه، خبر بدی از یونسم برام بیارن “ تاکنون چنین حسی را تجربه کردهاید؟ چنین ترسی از از دست دادن؟ چنین انتظار صبورانهای را؟ اگر گمگشتهای نداشتهاید نمیتوانید این حس را درک کنید؛ نه به معنای واقعی. این دیالوگ الفت (مریلا زارعی) در فیلم «شیار 143» همه انتظار، خشم، سرگشتگی و تمنای یک مادر که سالهاست از فرزندش بیخبر است را نشان میدهد. مادری که با بازی شگفتآور مریلا زارعی، آرامآرام، پیر میشود، ساکت میشود، بزرگ میشود و با رادیویی به کمربسته که دیگر حتی روی موج نیست از تکتک عناصر زنده دور و برش سراغ پسرش را میگیرد. مادری که چشمانتظار است، چشمانتظاری روزگارش را میسازد اما همانقدر که امیدوارانه در انتظار شنیدن خبری از یونسش است از شنیدن یک خبر بد، خبر بازنگشتن، میهراسد. «شیار 143»، دومین تجربه فیلمسازی نرگس آبیار، به طرز مجنون کنندهای تکاندهنده است. «شیار 143» بیآنکه در میدان جنگ بگذرد، بیآنکه رزمندهای را در حال پرتاب آرپیجی نشان دهد و بیآنکه لحظه مرگ یک شهید را شاعرانه تصویر کند، جنگیترین فیلم سالهای اخیر سینمای ایران است. «شیار 143» بیآنکه دوربینش را از یک روستای دورافتاده در کرمان خارج کند، جنگ را با همه ترسها و انتظارهایش، با همه دلاوریها و ایثارهایش به تصویر میکشد. روایت «شیار 143» روایتی ساده است. الفت در انتظار پسرش یونس است که در عملیات والفجر مفقودشده است. سکانسهای فیلم به انتظار الفت میپردازد و فیلمنامه آن تاروپود این انتظار را مانند قالی که الفت بردار دارد میبافد. خط داستانی «شیار 143» گرچه خطی است اما پرداخت آبیار از این چشمبهدر بودن الفت آنقدر خوش ریتم است که گذر زمان همچون گذر عمر الفت در یکچشم برهم زدن میگذرد. «شیار 143» در کنار روایت جذابش، بسیار خوشساخت هم هست. اولازهمه شیوه روایت آبیار است که زندگی و انتظار الفت را از ورای گفتوگوهای دوروبریهایش نشان میدهد. الفت در تمام این گفتوگوها غایب است اما چنان تصویر روشنی از این زن ترسیم میشود که بیننده بیآنکه پای حرفهای الفت بنشیند او را میشناسد. از سوی دیگر توجه آبیار به کوچکترین جزئیات در تکتک نماها به چشم میآید و حتی پوستر فیلم، به زیباترین شکل ممکن، انتظار این مادر را نشان میدهد. تصویری از الفت در سالهای جوانی و در پس آن روزهای اول دور شدنش از فرزند و امیدش به بازگشت تا روزهایی که روسری سیاه بر سر دارد و چینوچروک پوستش را پیر کرده است و تنها چشمهایش هستند که هنوز سراغ یونس را میگیرند. این دقت نظر را حتی در میان اسامی کاراکترها نیز میتوان یافت؛ یونس، یوسف گمگشتهای است که راه خانه را گمکرده است، الفت که بهجای مادر همیشه به نامش خطاب میشود، چنان انس و عشقی با فرزندش دارد که در غیاب او دنیایش آهستهآهسته متوقف میشود مثل قالی که سالهاست بردار دارد و بالا نمیآید، درست مانند دنیای یونس که در نبودش در جریان است اما زندگی او و همه آرزوها و آیندهاش همان شبی که در عملیات مفقود شد، متوقف مانده است. الفتی که همیشه الفت بوده است اما وقتی فردوس، دخترش (گلاره عباسی) مادر صدایش میزند انگار از میانسالهای غبارگرفته و خاموشش برمیخیزد و به سمت او روی میگرداند و فردوس خبر بازگشت یونس را میدهد. حتی فردوس دختر الفت که در سالهای دوری بهشت کوچک مادر است و آهی جان، مادر الفت که با آه ندیدن دوباره یونس از دنیا میرود. «شیار 143» پر است از سکانسهای ناب و زیبا؛ سکانسهایی که با سختگیری یک کارگردان چیده شدهاند، با دستان هنرمند پیمان شادمان فر به تصویر درآمدهاند و مهمتر از همه با نگاه یک زن بازتاب یافتهاند تا مادری را به نمایش بگذارند.مش الفت با رادیویی که به کمر دارد شناخته میشود، در سکانسی اوایل فیلم یونس این رادیو را به او هدیه میدهد و الفت سرخوشانه آن را قبول میکند. وقتی پسرش مفقودالاثر میشود سید علی (مهران احمدی) به او میگوید همه اخبار را رادیو گزارش میکند، این رادیو با طنابی به کمر مش الفت بسته میشود و میشود تنها ریسمان میان او و پسرش. رادیویی که بعدتر شکسته میشود، باتریهای کلفت قدیمیاش پخشوپلا میشود و الفت ناباورانه تکههایش را از روی زمین جمع میکند، رادیویی که دیگر روی موج نیست و فقط موسیقی غریب عربی پخش میکند اما همچنان از کمر الفت باز نمیشود تا شبی که خواب یونسش را میبیند و به او شکایت میکند که کمرش از این رادیو پینهبسته است، رادیویی که در آخر کنار گذاشته میشود و وقتی یونس بازمیگردد دیگر آوایی ندارد، رادیویی جان سخت که محصول دست انسان است و به قول سید “بابات بسوزهِ آدمیزاد “؛ درست مانند جنگی که حتی وقتی تمام میشود هم تمام نشده است. سکانس دیگر زمانی است که مادر مریم، دختری که یونس عاشقش بوده نزد الفت میآید تا از او اجازه ازدواج مریم را بگیرد. دخترک آنقدر منتظر یونس مانده که حالا مادرش میترسد دیگر شوهر نکند. الفت در حال ساختن طویلهای کوچک است برای زمانی که دامهایش به شیردهی رسیدند، دستانش مثل یک مرد ملاط را هم میزند و دیوار را بالا میآورد تا همین بازمانده دنیای کوچکش هم از دست نرود. بدون اینکه رو برگرداند میگوید دختر خودتان است، اجازهاش دست شماست، مادر مریم نمیبیند اما بیننده خوب میبیند که الفت اولین نشانههای جریان زندگی بی یونسش را حس میکند و چشمانش پر از غم میشود. سکانس چنگ انداختن الفت به تاروپود این قالی تمامنشدنی، شمایل چادربهسر الفت وقتی به دیدن یونس به معدن میرود و بالای تپه میایستد و وقتی میرود تا جای خالیاش را ببیند و آرام شود، سکانسی که پابرهنه از فرط خوشحالی به دنبال خبری از یونس میرود و ناامید گوشهایش زنگ میزند، سکوت او را در خود میبلعد و گفتوگوهای پسزمینه آرام محو میشوند و بعد موسیقی کوبندهای که در پس سکوت زنگدار زندگی الفت میشنویم، همه از سکانسهای زیبای «شیار 143» هستند. اما بهراستی شاه سکانس فیلم، زمان وداع الفت و یونس است. وقتی بالاخره یونس گمگشته به کنعان بازمیگردد، الفت به کنار تابوت پسرش میرود، هراسناک پرچم را کنار میزند و دست در تابوت میکند، همه آنچه از یونس مانده چند استخوان است که در پارچهای اندازه یک نوزاد پیچیده شده است. الفت پسرش را در آغوش میگیرد و به یاد روزهای نوزادیاش او را در بغل تاب میدهد، برایش لالایی میخواند و برای خواب ابدیاش آمادهاش میکند، آخرین شببهخیر را در میان گریههای خفهشدهاش، خاطرات دورش و لالایی که در ذهنش پیچیده میگوید و یونس را بدرقه میکند. سکانس بعدی، الفت پشتدار قالی است، انگار چند سالی جوان شده، لبخندی بر لب دارد، کار قالی تمامشده است، چشمانتظاری پایانیافته است و حالا دنیای الفت هم با سرعت دیگران میچرخد، الفت از جگرگوشهاش خداحافظی کرده، او را راهی کرده است و دلش بعد از سالها آرامگرفته است. حالا میداند یونسش کجاست.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
محل تبلیغ شما (یک ماهه 90 هزار تومان - جهت هماهنگی کلیک کنید )
کارشناس رسمی دادگستری
باروس
استروئید
جعبه لمینتی
خرید آنلاین کتاب تاپ ناچ ویرایش سوم
the real world
خرید فالوور اینستاگرام
خرید نهال انگور قرمز بی دانه
زیرپوش مردانه
مانتو پاییزه
کاغذ دیواری سفید
Locksmith
ปั้มไลค์
Chiropractor
تجارتخانه آراد برندینگ
دانلود روبیکا
خرید تاج گل - تاج گل - تاج گل تسلیت - تاج گل ترحیم
خرید پیپ دست ساز ایرانی
خرید توتون پیپ
آینه کنسول
کت شلوار با پیراهن مشکی
دتکتور گاز
ابزار دقیق و سطح سنج راداری
ابزار دقیق آداک فرآیند سپهر
امداد خودرو سایپا کرج
ثبت شرکت در کیش چگونه است؟
وام اینترنتی بدون ضامن
کاغذ دیواری کربن
خرید تاج گل
خرید قسطی لوازم خانگی
جوراب شلواری شیشه ای
بهترین ارز های دیجیتال برای خرید
آموزشگاه آرایشگری زنانه
다낭풀빌라 바나나풀하우스
بلک فرایدی 1403
لیزر زگیل تناسلی در یک جلسه
پارسیا موزیک
باحال مگ
cyprus-newlife
Cyprus کجاست