ماهان شبکه ایرانیان

گفت و گو با دکتر تقی آزاد ارمکی

احتیاط؛ جامعه در حال عبور است!

این روز‌ها خیلی از اهالی فکر از کمرنگ شدن مرجعیت‌های فکری – اجتماعی در جامعه‌مان سخن می‌گویند و معتقدند مردم در برخورد با مسائل پیشگام‌تر از رهبران فکری‌شان عمل می‌کنند. این اظهارنظر، پیش فرض ما برای شروع گپ‌وگفتی با دکتر تقی آزاد ارمکی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران بود هرچند که او پیش‌فرض ما را با قاطعیت رد کرد.

احتیاط؛ جامعه در حال عبور است!
 
مهسا رمضانی؛ این روز‌ها خیلی از اهالی فکر از کمرنگ شدن مرجعیت‌های فکری – اجتماعی در جامعه‌مان سخن می‌گویند و معتقدند مردم در برخورد با مسائل پیشگام‌تر از رهبران فکری‌شان عمل می‌کنند. این اظهارنظر، پیش فرض ما برای شروع گپ‌وگفتی با دکتر تقی آزاد ارمکی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران بود هرچند که او پیش‌فرض ما را با قاطعیت رد کرد.
 
دکتر ارمکی بر این باور است که مرجعیت فکری- اجتماعی در جامعه ما نه از میان رفته و نه کمرنگ شده است بلکه امروز مردم از مرجعیت‌های گذشته فاصله گرفته‌اند، چون مرجعیت‌های تازه‌ای یافته‌اند. توضیح او در این باب بس خواندنی است:

به نظر می‌رسد که مرجعیت فکری و اجتماعی در جامعه کم رنگ شده است و دیگر مردم، چون گذشته از روشنفکران، رسانه، نخبگان سیاسی- اجتماعی و... دنباله‌روی تام و تمام ندارند و در بسیاری از مواقع دیده می‌شود که مردم خود در بسیاری از جریان‌ها پیشتاز هستند. آیا شما به‌عنوان یک جامعه‌شناس هم، چنین قضاوتی دارید؟
مرجعیت فکری و اجتماعی در جامعه نه از بین رفته و نه کمرنگ شده است بلکه تنها ما با تغییر مرجعیت فکری در جامعه مواجه هستیم و نمی‌توان تغییر مرجعیت فکری از گروه‌های مرکزی به سایر گروه‌ها را به منزله نبود مرجعیت تعبیر کرد.
 
اینطور نیست که جامعه در اعمالی که انجام می‌دهد به هیچ مرجعی ارجاع ندهد. واقعیت این است که جامعه در حال کنش است و مناسبات خود را در سخت‌ترین شرایط مدیریت می‌کند.
 
گروه‌های مرجع تحت تأثیر چه شرایطی تغییر می‌کنند؟
گروه‌های مرجع جابه‌جا می‌شوند، چون گروه‌های مرجع پیشین قدرت انعطاف‌پذیری نداشته‌اند و امروز جامعه از آن‌ها عبور کرده است. چون برخی گروه‌های مرجع قدرت انطباق‌پذیری، تغییر، بهبود، تقویت و ارتقابخشی خود را ندارند، بنابراین، جامعه از آن‌ها عبور می‌کند، اما این به معنای از میان رفتن گروه‌های مرجع در جامعه نیست.
 
اشاره کردید که گروه‌های مرجع تغییر کرده‌اند. به اعتقاد شما، چه طیفی امروز رهبری و مرجعیت فکری را نمایندگی می‌کند؟
معتقدم، ما بعد از انقلاب، جامعه را به فرهیختگی دعوت نکردیم و مرتب آنان که عام‌گرا و پوپولیست بودند را تقویت کردیم و به تعبیری ضد نخبه گرایی عمل کردیم. در این فضا، افرادی مرجع می‌شوند که فرهنگ عامه و توده را نمایندگی می‌کنند؛ برای مثال، ورزشکاران، هنرمندان و به تعبیری سلبریتی‌ها تعیین‌کننده‌تر می‌شوند. همان‌طور که می‌بینیم هر کدام از این‌ها میلیون‌ها فالوور دارند این در حالی است که برای مثال، مرجعیت‌های رسمی، چون رئیس جمهوری تنها 300-200 هزار نفر فالوور دارند!
 
به‌نظر می‌رسد که مرجعیت فکری نسل جدید بویژه دهه هشتاد و هفتادی‌ها را تلفن‌های همراه و فضای مجازی نمایندگی می‌کند، چقدر با این دیدگاه همدل هستید؟
بله، چون همان‌طور که اشاره کردید دهه هشتاد و هفتادی‌ها در فضای مجازی زیست می‌کنند بنابراین این امر خیلی طبیعی است که مرجعیت فکری برای گروه‌های سنی در جامعه ما این روز‌ها سمت و سویی فردگرایانه داشته باشد و به بحث‌های عمومی و انتزاعی، غیر جدی و غیر واقعی تغییر مسیر دهد. در چنین فضایی شخصیت‌های مشهور این فضا را نمایندگی می‌کنند و مسئول سر و سامان دادن به این فرهنگ جدید می‌شوند.
 
این در حالی است که نسل‌های گذشته در «واقعیت»، «تنگناها» و «الزام‌ها» زندگی می‌کردند و بالطبع با توجه به شرایط زیست‌شان مرجعیت‌های فکری خاص دوران خود را داشتند و از آنان پیروی می‌کردند.
 
چقدر فقدان مرجعیت رسمی و عمومی می‌تواند بحران‌زا باشد؟ و به تعبیری این تغییر مرجعیت فکری چه پیامد‌هایی می‌تواند برای جامعه ما به‌دنبال داشته باشد؟
تغییر مرجعیت فکری، نشانه تحول و رشد یک جامعه است و هرگز منفی و بحران‌زا نیست. اتفاقاً جامعه در حال از سر گذراندن تغییرات مهمی در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی است. این روند می‌تواند نشانه رشدیافته شدن جامعه باشد و اتفاقاً این نظام‌های رسمی هستند که به‌سمت میرایی می‌روند و شرایط بحرانی را تجربه خواهند کرد؛ چراکه همچنان در همان گفتمان‌ها و ادبیات پیشین خود به سر می‌برند و خود را مورد بازبینی قرار نداده و با تحولات پیش نرفته‌اند و طبیعی است که کنار زده شوند.
 
در چنین فضایی است که مردم از رهبران فکری خود پیشی می‌گیرند؛ چراکه با چیزی به‌نام «زندگی» و اقتضائات اجتماعی آن درگیر هستند و بیش از آنان، «نیازها» و «الزام‌ها» را در زندگی روزمره خود تجربه می‌کنند. معتقدم، امروزه منطق مردم برخلاف منطق مرجعیت‌های فکری که اغلب «سیاسی» و «ایدئولوژیک» بود، منطقی اجتماعی و انسانی است چراکه از دل جامعه و تنگنا‌های آن برخاسته است.
 
«الزام‌ها»، «ضرورت‌ها» و «بایدها» و به تعبیری اموری که مردم را تحت فشار قرار می‌دهد، در عین حال زمینه‌ساز «آگاهی جمعی و اجتماعی» آنان می‌شود. وقتی مدت‌ها کنار جاده در انتظار یک تاکسی می‌ایستید، آنجا به اهمیت یک موتور و ماشین پی خواهید برد. می‌خواهم بگویم که این ضرورت‌ها است که بسیاری از امور را تغییر داده و جهت آن‌ها را عوض کرده است.
 
در این فضا، شما چه نقشی را برای نخبگان سیاسی و اجتماعی جامعه ما قائل هستید؟
نخبگان و روشنفکران ما تنها وظیفه‌شان توضیح تغییرات است؛ چرا که در جریان توضیح این تغییرات خود درک بهتری از تغییرات پیدا می‌کنند و می‌توانند به «گروه‌های مرجع» بدل شوند.
 
اگر روشنفکران صرفاً به توضیح این وضعیت بسنده کنند، جامعه مرتب دچار آزمون و خطا نمی‌شود؟
خیر، جامعه همواره خود را اصلاح می‌کند و روشنفکران و نیرو‌های فکری جامعه نباید کنشگری و مداخله‌گری کنند؛ چرا که اگر به این کار مبادرت ورزند، به «کنشگران سیاسی» بدل می‌شوند. به اعتقاد من، مسئولیت اجتماعی نخبگان و روشنفکران ما در این فضا، صرفاً «شفاف‌سازی» و «توضیح آسیب‌ها» است.
 
منبع: روزنامه ایران
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان