برترین ها - سولماز محمودی: مریلین مونرو زادۀ 1 ژوئن 1926 و درگذشته به تاریخ 5 اوت 1962، بازیگر، مدل و خوانندۀ آمریکایی بود. او با بازی در نقش شخصیتهای کمیک معروف به "بمب جاذبۀ بلوند"، به یکی از محبوبترین نمادهای جذابیت زنانه در دهۀ 1950 تبدیلشد.
نام اصلی مونرو، نورما جین مورتنسن بود. وی در لسآنجلس به دنیا آمد و سومین فرزند گلادیس پرل بیکر (مونرو) بود. گلادیس به خاطر ابتلا به اسکیزوفرنی قادر به نگهداری از دخترش نبود؛ مونرو در کودکی به چندین خانوادۀ کشاورز و مدتی هم به یک یتیمخانه سپردهشد. در 16 سالگی، مجبورشد بین برگشتن به یتیمخانه و ازدواج، راه دوم را انتخابکند. در ژوئن 1942، با پسر همسایه به نام جیمز دوئرتی ازدواج و سپس ترک تحصیل کرد. در 1943، همسرش به ناوگان بازرگانی فراخواندهشد. پس از آن، شروع به کار در کارخانۀ مهماتسازی کرد.
در اواخر سال 1944، مونرو با دیوید کانور آشنا شد که برای گرفتن عکسهای روحیهبخش از زنان کارگر به کارخانه رفتهبود. او کار را رها کرد تا با کانور به عنوان مدل کار کند. در 1945، با یک آژانس مدلینگ قرارداد بست. موهای قهوهای مجعدش را صاف و بلوند کرد تا کار بیشتری به دست بیاورد. وی در کار خود بسیار جاهطلب و سختکوش بود و در آغاز سال 1946، عکسهای تبلیغاتی او روی جلد 33 مجله چاپ شدهبود.
مدیر آژانس ترتیبیداد تا او در ژوئن 1946، با یک آژانس بازیگری قرارداد ببندد. تهیهکنندهای از توئنتیث سنچری فاکس از او تست بازیگری گرفت. داریل زانوک برای این که مونرو با استودیوی رقیب آنها کار نکند، حاضر شد قرارداد شش ماهه با او ببندد. در آنجا نام هنری مریلین مونرو برای او انتخابشد. در سپتامبر 1946، او از دوئرتی طلاقگرفت.
مونرو در طول ماههای اول قراردادش هیچ فیلمی بازینکرد و در عوض روزها را به یادگیری بازیگری، آوازخوانی و رقص میگذراند. قراردادش در فوریۀ 1947 تمدید شد و چند نقش جزئی به دستآورد.
در مارس 1948 با کلمبیا پیکچرز قرارداد بست. در این استودیو، موهای او را روشنتر کردند و به رنگ بلوند پلاتینی درآوردند. تنها فیلم او در کلمبیا، موزیکال کمهزینۀ «دختران گروه کُر» (1948) بود.
بعد از ترک کلمبیا، جانی هاید نایبرئیس آژانس استعدادیابی از او حمایت کرد. او نقش کوچکی برای مونرو در «عاشق پیشه» (1950) کار برادران مارکس فراهمکرد. او در دو فیلم تحسینشدۀ «جنگل آسفالت» و «همه چیز دربارۀ ایو» در نقشهای کوچک ظاهر شد.
بعد از موفقیت مونرو در این نقشها، هاید در 1950، برای قراردادی هفت ساله با توئنیث سنچری فاکس مذاکرهکرد. در 1951، او نقشهای مکمل در فیلمهای کمهزینه بازیکرد: در درام «داستان شهر» و سه کمدی تقریباً موفق «به همان جوانی که حسمیکنی»، «آشیانۀ عشق» و «بیا قانونیاش کنیم». وی برای این نقشها نقدهای مثبتی دریافتکرد. مونرو برای پیشرفت بیشتر در مهارتهای بازیگریاش مربی بازیگری گرفت.
در دومین سال قرارداد با فاکس بود که اسم مونرو در بالای فهرست بازیگران قرارگرفت. در 1952، در دو درام پرفروش ظاهر شد. اولی فیلم «برخورد در شب» فریتز لانگ بود که در آن نقش کارگر کنسروسازی را بازی کرد؛ او مدتی را در کنسروسازی گذراند تا برای بازی در این نقش آمادهشود و نقدهای خوبی برای عملکرد خود دریافتکرد. فیلم دوم تریلر «به خودت زحمت در زدن نده» بود که او نقش یک پرستار بچۀ روانپریش را داشت.
سه فیلم دیگر او در 1952، «ما متأهل نیستیم!»، «تجارت میمون» و «خانۀ پر اُ هنری»، باز هم همان نقشهای کمدی زن جذاب را به او دادند.
مونرو در 1953 در سه فیلم ظاهر شد که او را یکی از بازیگران پولساز هالیوود تبدیلکرد. فیلم نوآر تکنیکالر «نیاگارا» که در آن وی نقش زنی اغواگر را داشت که نقشۀ قتل همسر خود (جوزف کاتن) را میکشید، در بین تماشاگران بسیار محبوب شد و فروش آن از 6 میلیون دلار گذشت.
دومین فیلم آن سال، موزیکال کمدی «آقایان بلوندها را ترجیح میدهند» شخصیت سینمایی "بلوند احمق" او را تثبیتکرد. او و جین راسل، نقش دو دوست هنرپیشه را بازی کردند. فیلم به یکی از پرفروشترین فیلمهای سال تبدیلشد و منتقدان بازی مونرو را تحسینکردند.
سپس، در «چگونه میتوان با یک میلیونر ازدواجکرد» با بتی گریبل و لورن باکال همبازیشد. او نقش مدل سادهلوحی را داشت که با دوستانش به دنبال پیدا کردن شوهر پولدار بودند. این فیلم با وجود نقدهای متفاوتی که دریافتکرد، پرفروشترین فیلم مونرو تا آن زمان بود. او در 1953 و 1954 در فهرست 10 ستارۀ برتر پولساز قرارگرفت.
با این که مونرو یکی از بزرگترین ستارههای فاکس بود، قرارداد او از سال 1950 تغییر نکردهبود، یعنی خیلی کمتر از دیگر ستارههای همتراز خود دستمزد میگرفت و نمیتوانست فیلمها و همکاران خود را انتخابکند. او از نقشهای تکراری خود نیز خسته شدهبود. زمانی که حاضرنشد در یک کمدی موزیکال دیگر به نام «دختری با لباس صورتی» بازیکند، استودیو او را در ژانویۀ 1954 تعلیقکرد.
در 14 ژانویه، او با جو دیماجیو، بازیکن بیسبال، ازدواج کرد. در ماه مارس، با استودیو توافق کرد تا قرارداد جدیدی امضا کنند و نقش اول اقتباس سینمایی از نمایشنامۀ «خارش هفت ساله» را با پرداخت اضافی 100.000 دلار بازیکند.
اولین فیلم او بعد از بازگشت به فاکس، موزیکال «هیچ شغلی مثل نمایش نیست» بود. در سپتامبر 1954، فیلمبرداری «خارش هفتساله» آغازشد و او روبروی تام ایوِل قرارگرفت. در اکتبر همان سال، از دیماجیو جداشد. فیلم یکی از پرفروشترین فیلمهای سال 1955 شد. مدتی بعد از فاکس جدا شد، چون این استودیو به تعهدات خود عمل نکردهبود.
در سال 1955، در کلاسهای متد اکتینگ زیر نظر لی استراسبرگ در اکتورز استودیو شرکتکرد. همچنین به توصیۀ استراسبرگ، روانکاوی را شروعکرد. در پایان سال مونرو و فاکس قرارداد هفتسالۀ دیگری برای چهار فیلم تنظیمکردند.
مونرو در 29 ژوئن با آرتور میلر نویسنده ازدواجکرد. «ایستگاه اتوبوس» اولین فیلمی بود که او بعد از قرارداد جدید، برای بازی انتخابکرد. او نقش خوانندۀ سادهای را داشت که در آرزوی ستاره شدن بود. این فیلم پرفروش شد و نقدهای خوبی نیز دریافتکرد. مونرو جایزۀ گلدن گلوب بهترین بازیگر زن را دریافتکرد.
در اوت 1956، او اولین فیلم مستقل کمپانی خود MMP را آغازکرد؛ در «شاهزاده و دختر هنرپیشه» لارنس الیویه کارگردان و بازیگر نقش شاهزاده بود. فیلم با وجود اختلافات زیاد بین مونرو و الیویه به موقع تمامشد، با نقدهای متفاوت روبروشد و تماشاگران آمریکایی استقبال خوبی از آن نکردند. در عوض، در اروپا محبوبتر بود و مونرو جایزۀ دیوید دی دوناتللو و کریستال استار را دریافتکرد.
در ژوئیۀ 1958، بازی در «بعضیها داغش را دوستدارند» را در کنار تونی کرتیس و جک لمون به کارگردانی بیلی وایلدر آغازکرد. این فیلم نیز با وجود مشکلات زیاد در طول فیلمبرداری، موفقیت تجاری و انتقادی بهدستآورد و مونرو یک جایزۀ گلدن گلوب دیگر به دست آورد.
در فیلم بعدی، «بیا عشق بورزیم» نقش بازیگری را داشت که مرد میلیونری عاشق او میشد. آخرین فیلم کاملشدۀ مونرو، «ناجورها» به کارگردانی جان هیوستن بود که باکلارک گیبل، ایلای والک و مونتگمری کلیفت همبازی شد. در طول فیلمبرداری از سنگ صفرا رنجمیبرد و اعتیاد او به دارو نیز شدید شدهبود.
مونرو و میلر در ژانویۀ 1961 طلاق گرفتند. در بهار 1962، بازی در فیلم «یکی باید کوتاه بیاید» را آغازکرد. او بیشتر روزها بیمار بود و نمیتوانست در صحنه حاضرشود. ساخت فیلم بعد از مدتی به خاطر مشکلات پیش آمده متوقفشد.
در روز 5 اوت 1962، پیکر بیجان مریلین در اتاق خوابش پیداشد. علت مرگ، مسمومیت حاد با باربیتورات اعلامشد و مرگ او خودکشی احتمالی گزارش دادهشد، اما هنوز در درستی آن تردید وجوددارد.