به گزارش خبرنگار مهر، عصر دیروز 24 تیرماه، نخستین جلسه از سلسله برنامههای «یکشنبههای کتاب» در کتابخانه گلبرگ و با حضور جمالالدین اکرمی، نویسنده کودک و نوجوان برگزار شد. اکرمی در این برنامه برای بچهها قصه خواند و با آنها و خانوادههاشان از تاثیر بازی، ورزش، موسیقی و قصه بر بالا رفتن میزان هوش و استعداد و تواناییهاشان گفت؛ پدر و مادرها را تشویق کرد تا برای بچههاشان کتاب بخوانند و قصه بگویند، با آنها بازی کنند تا کمی از دنیای فیلمها و بازیهای رایانهای فاصله بگیرند و تبلتها را کنار بگذارند.
نویسنده کتاب «شب به خیر ترنا» در بخشی از این جلسه به پیشینه قصهگویی اشاره و بیان کرد: بهرام گور، سه هزار قصهگو را به روستاها و شهرهای دور و نزدیک میفرستد تا برای مردم قصه بگویند. این قصهگویان از موسیقی هم در روایت خود استفاده میکنند. در واقع در آن زمان قصهگویی یک شغل محسوب میشده و کار بسیار مهمی بوده است. وقتی به این فرآیند نگاه میکنیم، میبینیم قصهگویی یک نیاز بوده و حتی به دورانی قبلتر از بهرام گور برمیگردد؛ انگار، قصهگویی هماره تاریخ بوده و افسانهها نسل به نسل و سینه به سینه منتقل شدهاند.
به گفته اکرمی، بسیاری پدر و مادرها، خاطرهای از لالایی خواندن و قصهگویی برای بچههاشان ندارند، یعنی ما نیاز خود را به رسانه واگذار و فراموش کردهایم ضربآهنگ مادر چقدر در ذهن بچه نقش میبندد و لالایی گفتن و قصهگویی تا چه اندازه به حفظ و انتقال افسانهها کمک میکند. با این پیش زمینهها باید گفت که ما به قصهگویی نیاز داریم و حفظ و انتقال قصهها ضرورت دارد. چرا که علاوه بر نیاز کودکان به قصه، مادران هم هنگام قصهگویی میتوانند با فرزند خوب، تعامل حسی و روحی برقرار کنند.
نویسنده «خانم آقای کلاه دودی»، قصهگویی را یک فن جدا از قصهنویسی دانست و افزود: خوب است این دو در کنار هم باشند اما ذاتی شدن قصهگویی با خواندن و نوشتن رخ نمیدهد. قصهگو باید، قصه را در نهاد خود پرورش بدهد. علاوه بر این مادران و پدران هم میتوانند فوت و فن قصهگویی را فرابگیرند و خوب است کانون پرورش فکری، آموزش و پرورش و فرهنگسراها و کتابخانهها، کلاسهایی برگزار کنند و به آموزش این هنر بپردازند.
اکرمی، شهرداریها را مهمترین نهاد حمایتکننده از هنر و ادبیات دانست و افزود: ای کاش شهرداریها به این نتیجه برسند که تنها وظیفهاش گلکاری و ساختن بزرگراه نیست و خوب است به هنر و ادبیات هم بپردازد. متاسفم که نهادهای دولتی هم هیچ برنامه هدفمند و منسجمی برای حفظ و انتقال قصهها و معرفی فارهنگ و پیشینه فرهنگیمان به بچهها ندارند و اصلا دغدغهای برای این کار نیست و همه این موارد باعث میشود که بچههای ما به بازیها و فیلمهایی رو آورند که با فرهنگ ما هیچگونه هماهنگی ندارد.