توضیح «فردا»: آقای ضرغامی عضو مجمع تشخیص نمی باشد اما پایگاه فردا به جهت رعایت امانت متن مصاحبه دکتر زیباکلام را بدون کم و کاست منتشر می کند.
پایگاه خبری تحلیلی فردا: عزت الله ضرغامی چند روز پیش در دو استوری خبر از دیدار خود با صادق زیباکلام داد. با صادق زیباکلام گفتگویی انجام دادیم تا در مورد این دیدار برایمان توضیحاتی دهد. او در این باره گفت:
روز جمعه یک خانمی که از تهیه کنندگان رادیو تهران موج اف ام ردیف 94 کیلوهرتز هستند تماس گرفتند و گفتند که یک برنامهای هست که ظاهرا برنامه پرطرفداری هم هست که در رادیو تهران پخش می شود، بیشتر هم مخصوص جوانان است، در این برنامه ما یک مهمان میآوریم یا میرویم پیش مهمان و به صورت زنده یک سری سوالات را با وی در میان میگذاریم، و این برنامه خیلی پر مخاطب است. این توضیحات را آن خانم به بنده دادند اما منتها میدانید که من ممنوع المصاحبه زنده هستم،
فردا: یعنی نمیتوانید مصاحبه زنده انجام دهید؟
مصاحبه زنده خیلی وقت است که انجام نمیشود. تمام برنامههای من در صدا وسیما ضبط میشود و بعد از اینکه بازبینی و بررسی شد آن وقت اجازه میدهند که روی آنتن برود. منتها این برنامه به صورت زنده است. یعنی وقتی شما گوش میدهید همه شنوندهها متوجه میشوند. ظاهرا آن دو مهمان دیگر که به بودند به صورت زنده بوده است.
برای من هم شنبه صبح اگر گوش میکردید فکر میکردید که صادق زیبا کلام را به صورت زنده آورده اند در حالی که زنده نبود و آن برنامه قبلا ضبط شده بود.
آن خانم به من گفتند که از آن سه نفری که میآوریم از آن مهمان اصلی که آقای عزت الله ضرغامی بوده روز شنبه صبح از سه تا مهمان که سه تا شخصیت سیاسی و فرهنگی و شناخته شده هستند در مورد آن مهمان اصلی یک سری سوال میکنیم از این سه تا ببینیم نظراتشان چه هست؛ و خوب مشخص است در مورد دوران مدیریت آقای ضرغامی از من پرسیدند و مشخص است من گفتم که اگر شما صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را رصد کنید میبینید که هیچ اتفاقی در دنیا رخ نمیدهد که خلاف باورهای جمهوری اسلامی ایران بوده باشد. یعنی برای آمریکا هر اتفاقی میافتد، برای هند هر اتفاقی میافتد در سوریه هر اتفاقی میافتد مطابق باورهای جمهوری اسلامی ایران هست. مثلا گفته میشود که نیروهای سوریه فلان قسمت را از تروریستها گرفتند، منتها اگر قبلش که تروریستها آن قسمت را گرفته بودند از نیروهای سوریه این هیچ وقت پخش نمیشود، ولی عکسش پخش میشود. ولی مثلا گفته میشود رئیس جمهور آمریکا وقتی رفتند فلان کشور کلی آمدند علیه وی تظاهرات کردند، اما اگر در جایی به نفع رویس جمهور آمریکا تظاهرات شود مثلا در مسافرتی که یم روند هیچ وقت این را آقای ضرغامی نمیآید پخش کند، و مطالبی از این دست گفتم.
فردای اینها را همه آقای ضرغامی میشنود و خوب قطعا خیلی خوشحال نمیشود وقتی من اینها را گفتم منتها آقای ضرغامی اظهار تمایل میکنند و به آن خانم که منشی بودند میگویند من میخواهم از آقای دکتر زیباکلام دعوت کنم که یک روز صبح مهمان ایشان باشم برای صبحانه. بعد روز شنبه با من تماس گرفتند و از دفتر آقای مهندس ضرغامی و گفتند که آقای ضرغامی خیلی مایل هستند که اگر ممکن است فردا برای صبحانه مهمان ایشان باشید. منم گفتم با کمال میل و خیلی خوشحال میشوم و روز یکشنبه رفتم.
فردا: نزدیک خانه میرحسین موسوی هم هست؟
بله. آنجا هستند. یک ساختمان قدیمی و شیک. منتها هیچ کس در این ساختمان بزرگ نبود. یک ساختمان یکی دو هزار متری با حیاط و ... همان تراس که نشسته بودیم و صبحانه میخوردیم آقای ضرغامی بود و یک رئیس دفتر و یک پیش خدمت که چایی میآورد و یک راننده. یعنی من یک جورایی دلم برای آقای ضرغامی سوخت.
فردا: چرا؟
دیدم این بنده خدا بالاخره ده سال رئیس صدا وسیما بوده چقدر آنجا خدم و حشم داشته، ولی الان یکی دو نفر آن جا هستند و هیچ کسی هم نمیآید بگوید خرت به چند است چیکار میکنی، هستی؟ نیستی؟ چون کسانی که عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام میشوند خود مجمع یعنی یعنی بایگانی و کسانی هم که آنجا هستند پروندههایی هستند که ارسال میشوند برای بایگانی. یعنی کسی به آنها کاری ندارد در واقع. یعنی شما میتوانید نگاه کنید و بگویید کدام کار این مملکت دارد بر اساس سیاستهای مجمع تشخیص مصلحت نظام انجام میشود. مثلا شما بگو راهنمایی و رانندگی مان طرح زوج و فرد، مثلا احیای دریاچه ارومیه، روابطمان با روسیه، ایران در سوریه، یک مورد را، حتی مورد جزئی و کوچک را به واسطه و یا در نتیجه رهنمودهای مجمع تشخیص مصلحت نظام است. این است که همه میدانند مجمع تشخیص مصلحت نظام یعنی به هر حال یک چیز تشریفاتی که خیلی و هیچ اثرگذاری ندارد.
شما یک سیاست ابتدایی و پیش افتاده، مهم و پیچیده نه، پیش پا افتاده که طرح ترافیک مثلا شده تا 7 شب، تا 6 و نیم شب، این را مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب کرده. این خوب عملا یعنی محترمانه شما کارهای نیستید. اما من در حدود نزدیک یک ساعت و نیم تا دو ساعت در خدمت آقای ضرغامی بودم، اولا خیلی گرم و صمیمانه از من پذیرایی و استقبال کردند خیلی با احترام. کانه من کارهای هستم، خیلی مهم هستم و خیلی هم با محبت؛ و قول گرفتند ما دیدارهای دیگری هم با همدیگر داشته باشیم. اظهار تمایل کردند بیایند دانشگاه. البته دانشکاه آزاد تدریس دارند. اما راجع به چه چیزی در آن یکی دو ساعت صحبت کردیم؛ بخش عمدهای از دیدار را من از گذشته ام میگفتم که من چه کسی هستم کجا بودم و چه درسی خواندم، در چه خانوادهای متولد شدم.
فردا: اول میخواستید برادری خودتان را ثابت کنید؟
نه! خوب ایشان میپرسیدند. میپرسیدند که آقای دکتر شما چه رشتهای خوانده اید؛ و خوب من توضیح میدادم. میپرسیدند کجا درس خواندید من توضیح میدادم. بعد میگفتند چند تا خواهر و برادر دارید. آقا سعید چند سال با شما تفاوت سنی دارند. اینها را میپرسیدند و من با کمال میل جواب میدادم. سه چهارم آن یک ساعت و نیم دو ساعت راجع به گذشته من بود و یک چهارم آن گلههای خیلی محترمانه آقای ضرغامی بود از مشکلاتی که در دوران ریاستشان بر صدا وسیما داشتند. البته یک جورایی هم به من پاسخ میدادند که بعضا همان اخباری هم که شما میگویید کلی سانسور شده بود و به درد نمیخورد و ما پخش میکردیم شاید الان باورتان نشود به چند نهاد باید بابت همان اخبار حساب پس میدادم.
گفتند بارها به واسطه فلان خبر و یا فلان برنامه به شورای امنیت ملی رفتم . یعنی از یک طرف کسانی مثل آقای صادق زیبا کلام من را متهم میکنند که برنامههای شما هیچ محتوایی ندارد و شما همه را به سمت بی بی سی و من و تو هل می دهید. از آن طرف همان برنامههایی که از نظر صادق زیبا کلام هیچ محتوایی ندارد برای همان برنامهها هم من کلی باید پاسخگو میشدم.
فردا: پاسخ شما چه بود؟
پاسخم این بود که «هر که بخندند کتکش میزنند وای به روزی که بخندد کتک.» یعنی دیگر ما فکر میکردیم لااقل برای آنها اخبار قابل قبول باشد، حتی برای این برنامههایی که صدا و سیما با هزارتا سانسور پخش میکند باز یک عدهای معترض هستند و میگویند اینها چه بوده که صدا وسیما پخش کرده است. البته من کاملا میتوانم دلیل این مخالفت ها را درک کنم، برای اینکه ما شاهد هستیم که یک کنسرت که در شیراز و رشت انجام میشود همان کنسرت در مشهد نمیتواند برگزار شود. یا مثلا همان کنسرت در قم نمیتواند انجام شود؛ و یک جورایی من میتوانم باور کنم که آقای ضرغامی دارند درست میگویند.
یعنی همان خبر بی خاصیت سانسور شده که تازه همه هم اعتراض میکنند که این اخبار چه هست شما پخش میکنید همان اخبار هم ممکن است عدهای بگویند تند بوده و با اجازه چه کسی اینها را پخش کردید و ... یعنی میخواهم بگویم آقای ضرغامی در حقیقت درست داشتند میگفتند. یعنی کاملا مشخص است ظرفیت خیلیها حتی در این حد هم نیست که برنامههای صدا و سیما را بتوانند تحمل کنند. بعد هم ایشان تا دم در بنده را همراهی کردند و از آنجا من باید میآمدم دادستانی برای پرونده جدیدی که علیه من تشکیل شده، به خاطر اینکه پولهای زلزله زده ها را چیکار کردی. من اول فکر کردم شوخی میکنند، ولی ظاهرا خیلی جدی هست و دادستان خواسته که آقای زیباکلام پولهای زلزله زدهها را چکار کردی. میگویم اول فکر کردم شوخی است، ولی جدی است و من دارم بازپرسی میکنند. البته احترام گذاشتند و محبت کردند که بازداشتم نکردند. یعنی ممکن است همین طور برویم جلوتر قانع شوند و بازداشتم هم بکنند.
فردا: ما فکر کردیم با آقای ضرغامی دیدار داشتید دارید به اصولگرایی نزدیک میشوید؟
نه! آن برنامه دیگری است. من هم توضیحات را همه دادم. حالا قرار شده همه مخارجی که کردم و پولهایی که به حسابم ریخته شده است همه را لیست کنم و به دادستان بدهم. دادستان هنوز میتواند دستور توقیف بنده را صادر کند، ولی تا به اینجا خیلی محترمانه رفتار کردند و چیزی حدود 10 الی 11 صفحه بازپرسی شدم. خودم نوشتم که با پولها چیکار کردم. حالا باید دید دادستان این توضیحاتی را که دادم قانع کننده تشخیص میدهند یا نه.