ماهان شبکه ایرانیان

نگاهی به مجموعه «گلشیفته»: جدی ترین شوخی ها

اولین اخبار از مجموعه نمایش خانگی «گلشیفته» با لو رفتن عکسی از گریم متفاوت هومن سیدی در این اثر شروع شد و محبوبیت روزافزون سیدی و نقش‌آفرینی‌اش در «عاشقانه» در کنار خبرهایی که نام بهروز شعیبی به‌عنوان کارگردان و ستارگانی چون مهناز افشار، بهاره کیان افشار و مهدی هاشمی را سر زبان‌ها می‌انداخت، خیلی زود «گلشیفته» را تبدیل به یکی از مورد انتظارترین ساخته‌های شبکه نمایش خانگی کرد. با موفقیت نسبی شعیبی و آخرین ساخته‌اش «دارکوب» در جشنواره فجر سی و ششم، پیش‌بینی می‌شد «گلشیفته» بتواند در شبکه نمایش خانگی موفقیت خوبی به دست آورد. درنهایت در تاریخ نه اسفند سال نودوشش اولین قسمت از این مجموعه توزیع شد و بعد از پنج ماه «گلشیفته» در شانزده قسمت به کار خود پایان داد.
حالا با پایان این مجموعه فرصت خوبی فراهم آمده تا ارزیابی کلی نسبت به این مجموعه داشته باشیم، مخصوصاً حالا که بازار شبکه نمایش خانگی این‌قدر داغ است و اکثر فیلم‌سازان مطرح و ستارگان سینما وسوسه تجربه آن رادارند و با توجه به شرایط اجتماعی و اقتصادی که منجر به افزایش قیمت بلیت سینماها شده است این جریان می‌تواند تبدیل به یک رقیب جدی برای سینما شود.
«گلشیفته» به‌مثابه هر مجموعه چندقسمتی دیگر ابتدا با بسط فضا و معرفی کاراکترها قصه‌اش را شروع کرد. مقدمه‌چینی برای معرفی کاراکترها و رساندن قصه به اوج در ابتدا جذاب و متفاوت می‌نمود اما باگذشت چند قسمت کمی ریتمش کند و حوصله سر بر شد و احتمالاً «گلشیفته» خیلی از مخاطبانش را در اینجا از دست داد. کاراکترهای «گلشیفته» از میان اقشار مختلف فرهنگی جامعه امروزی ایران با یک رویکرد متمرکز انتخاب‌شده بودند؛ برجسته کردن شرایط زنان نخبه و نشان دادن درگیری‌های هرروزه آنان برای حفظ جایگاهشان و مبارزه برای ابتدایی‌ترین حقوق انسانی‌شان. با پیشروی روایت شاهد تقسیم شدن کاراکترها در دو جبهه مخالف هستیم، مردان در مقابل زنان. «گلشیفته» شاید در قسمت‌های ابتدایی محتاطانه موضوع اصلی روایتش را مطرح می‌کند، اما هرچه بیشتر پیش می‌رویم، انتقاداتش واضح‌تر و تند و تیزتر می‌شود. همچنین روایت خسته‌کننده ابتدایی، با یک روایت پر افت‌وخیز، رویارویی مرتب کاراکترها در موقعیت‌های مختلف و ایجاد موقعیت‌های طنز و جالب جایگزین می‌شود.
در این میان ارجاعات مختلف سینمایی از «مظنونین همیشگی» تا «جدایی نادر از سیمین» و «ابد و یک روز»، پیشروی روایت با یک ریتم تند و جذاب و پرورش کاراکترها و جذاب‌تر شدن خود روایت که از قسمت‌های میانی به بعد شاهدش هستیم ثابت می‌کند که گروه «گلشیفته» علاوه بر دغدغه‌های جدی، در کارشان حرفه‌ای هم هستند. در حقیقت «گلشیفته» حاصل همکاری جمعی از هنرمندان سینمای ایران در جهت صحبت راجع به حقوق مغفول زنان است که اگر این‌گونه نبود به این نتیجه نمی‌رسید.
مهم‌ترین و متمایزترین نکته در مورد «گلشیفته» حضور بهروز شعیبی پشت دوربین این مجموعه است. اساساً ورود تفکر زنانه به سینما و صحبت در مورد دغدغه‌های حقوق زنان مهمی است که چند دهه است آهسته اما پیوسته کم‌کم دارد جای خودش را پیدا می‌کند، اما صحبت از این دغدغه‌ها هیچ‌گاه به‌اندازه زمانی که توسط مردان انجام‌شده است، کارآمدی نداشته است. درواقع به‌جرئت می‌توان ادعا کرد، «گلشیفته» قطعه گمشده پازل این روزهای شبکه نمایش خانگی و تلویزیون ایران است. «گلشیفته» با زبان طنز و کاراکترهایی که حتی خیلی جدی‌شان نمی‌گرفتیم جدی‌ترین حرف‌ها را ابتدا در لفافه و بعد رک و راست مطرح کرد و نشان داد که از این پلت فرم هم می‌توان برای بیان حرف‌های مهم استفاده کرد. شعیبی در «گلشیفته» نشان می‌دهد که دختران می‌توانند مانند پسرها وارد دانشگاه شوند، رقابتی جدی داشته باشند و در کنار روابط مسالمت‌آمیز رشد و ترقی کنند، «گلشیفته» نشان می‌دهد که مدیران زن به همان اندازه ممکن است اشتباه کنند که مدیران مرد و شایسته‌سالاری مرد و زن نمی‌شناسد، «گلشیفته» از دخترانی می‌گوید که بنا بر نص صریح قانون و شریعت تغییر جنسیت داده‌اند اما هویتشان به رسمیت شناخته نمی‌شود و زنانی را به نمایش می‌گذارد که علیرغم همه کمبودها تا پای جان‌مایه می‌گذارند و به مرحله قهرمانی می‌رسند اما یک سفر که برای مردها بسیار پیش‌پاافتاده است برای آنها تبدیل می‌شود به یک هفت‌خوان به‌تمام‌معنا.
این رویکرد شرافتمندانه و جسورانه باعث می‌شود همه نقص‌های پراکنده فنی «گلشیفته» را با اغماض نادیده بگیریم. درواقع تنها همان سکانسی که فؤاد افشار (سیامک انصاری) بعد از همه بزن و بگیرها و لجبازی‌ها به اشتباهات خودش اعتراف می‌کند و از طرف دیگر جامعه‌ای را مخاطب قرار می‌دهد که ناخودآگاه تبدیل به یکی از مردسالارترین و زن‌ستیزترین جوامع کنونی شده است، کافی است تا بگوییم «گلشیفته» حرفش را زده است. درجایی که مهران مدیری به‌عنوان مهم‌ترین و تأثیرگذارترین شخصیت طنز سینمای ایران در برنامه «دورهمی» رانندگی خانم‌ها را مایه استندآپ کمدی‌اش قرار می‌دهد و حتی خودزنان در میان تماشاچی‌ها به این شوخی‌های جنسیتی و سخیف می‌خندند، بهروز شعیبی بدون هیچ ادعایی و شاید خیلی آماتور گونه، از این نگاه انتقاد می‌کند و شاید فقط چند نفر را به فکر وادارد و این همان رسالت یک هنرمند است؛ ایجاد تغییر در جامعه‌اش، به‌سوی بهتر شدن.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان