برترین ها – ترجمه از احمد محمدی: همان عکسِ غذا را که توی سایت دید، پسندید: «خودشه! هم خوشگله، هم خوشمزه! قیافه اش هم که عالیه، هم شکم سیر کنه، هم دهن پر کن! همه می رن تعریف می کنن دیدی فلانی چی پخته بود؟! از هر انگشتش یه هنر می ریزه!»
سریع مواد اولیه اش را یادداشت کرد، دو دوتا چهارتا کرد، سرجمع چهار پنج نفر یار ذخیره هم توی دل بعضی ها حساب کرد و لیست را برداشت، مثل برق رفت خرید کرد و برگشت.
بادمجان و کدوها را که شست و خشک کرد و سرخ شان کرد، یک نگاه به ساعت کرد: «ای وای! پس این چرا اینقدر وقت می گیره؟! توی سایت که خیلی آسون بود! حالا چی کار کنم؟! اینجوری بخواد طول بکشه که شب میشه و مهمونا میرسن! پس کِی به خودم برسم؟! نمی گن واه واه دیدی فلانی چقدر شلخته بود؟! نمی گن بیچاره احمدآقای دسته گلمون دست کی افتاد! اصلا ولش کن! می گم احمدآقای دسته گل شون از همین کترینگ سر خیابون یه جوجه کبابی چیزی بگیره بیاره!»
هر چیز که خریده و شسته بود، جدا جدا نایلون پیچ کرد و گذاشت توی فریزر. شب هم مهمان ها آمدند و همه چیز به خوبی و خوشی گذشت! غذاهای اضافه هم (خب بالاخره آدم باید اضافه بگیره که یک وقت کم نیاد آبروریزی بشه!) رفتن توی یخچال! «حالا اینا رو کی می خوره؟! من چه بدونم؟! بچه ها که هزارتا فیس و اطوار دارن و غذای مونده کوفت نمی کنن! خودمم؛ اصلا مگه غذا هم می خورم من؟! احمدآقا هم که کله صبح میره، بوق سگ میاد!»
«وقتی که بیش از چیزی که توانایی جویدن و قورت دادنش را داریم، گاز می زنیم؛ یعنی داریم پول مان را حرام می کنیم!»
ما با نیت های خوب شروع می کنیم! برای خانواده خود غذاهای مجلل را انتخاب می کنیم؛ وقتی برای خرید می رویم، ایده های عالی برای این نایلون های انباشته از کدو سبز و بادمجان و خریدهای دیگرمان داریم؛ اما هر بار که بادمجان های مان در یخچال در حال چروکیده شدن هستند و بعضی از میوه ها شروع کردند به شل شدن و وا رفتن و پلاسیدن یا کدو سبزهای مان در انتهای فریزر پس از گذشت مدت ها به عناصر اولیه شان تجزیه شدند (!) یا حتی وقتی که در رستوران، نصف غذا را در بشقاب باقی می گذاریم (چرا؟! چون هم میل نداریم، هم کلاس دارد!)؛ داریم این پولِ بدبختِ بی زبان را حرام می کنیم! (خب میل نداری، یک غذا سفارش بدهید دو نفری بخورید! حتما باید احمدآقا را پیاده کنی؟!)
این شما و این هم تا راه های شگفت انگیزِ حرام کردن پول و جلوگیری از آنها:
تاریخ انقضا
عزیزجان وقتی تشریف می برید مغازه خرید کنید، همینجوری باد به غبغب نینداز که اینو بده، اونم بده و فلان و بهمان! به تاریخ انقضای مواد غذایی توجه کن! مخصوصا هنگام خرید مواد لبنی. بقال های محترم ما یک شگردی که دارند همیشه اقلامی که تاریخ انقضای شان نزدیک شده، می گذارند دمِ دست! یعنی درِ یخچال را که باز می کنی، به ترتیبِ تاریخ انقضا، از جلویِ در تا آخر یخچال چیده شده! حالا کی حال داره دولا بشه از اون ته یه دونه شیر برداره؟! (تازه توجه کنید: بعضی از بقال های خیلی محترم تر، حتی تاریخ انقضا را پاک می کنند!)
خرید بیش از حد
من که می دانم می خواهی توی فک و فامیل خانمت، اسم در کنی که «بَعله! داماد ما ماشاءالله دستش به کم نمی ره که! درِ یخچال رو باز می کنی، همینجور میوه و خوراکیه که می ریزه بیرون!» بابا «ذی ذی خان» دست بردار از این حرکت ها! می ماند نصفش خراب می شود، آن وقت به جای تشکر، تازه باید غرغر هم بشنوی! پول بی زبان را هم که همان روز اول که با نایلون های پر و پیمون از در آمدی تو، حرام کرده بودی! انگار که جنابِ نادرشاه دارد از غارت هندوستان برمیگردد!
حراج های اَلَکی!
من نمی دانم در همه جای دنیا هم مغازه ها اینقدر تغییر شغل می دهند و به خاطر تغییر شغل، آتش به دار و ندارشان می زنند و بر همه اجناس شان چوب حراج می کوبند؟! آخر مگر آدم در طول عمرش چند دفعه تغییر شغل می دهد؟! هی تغییر شغل، تغییر شغل! عزیز من گول این تغییر شغل های الکی را نخورید. هر جا نگاه می کنی همه در حال حراج اند! «OFF»؛ «SALE»! همینجوری یک عدد الکی می نویسند، روی آن را خط قرمز می کشند و بعد قیمت مورد نظرشان را به عنوان قیمت حراجی به من و شما می اندازند! حتما قبل از خرید، مخصوصا از جاهایی که حراج کرده اند، قیمت جنس مورد نظرتان را از چند جا پرس و جو کنید! البته جهت اطلاع تان، سایت های محترمی که بعضا خیلی اسم در کرده اند هم از این قاعده مستثنی نیستند!
فروشگاه های زنجیره ای
این کار را می توانید آخر هفته که سرتان خلوت تر است انجام دهید! اجناس عموما در فروشگاه های زنجیره ای به طور متوسط 10% تخفیف می خورند! تازه بعضی اجناس را با تخفیف های بیشتر هم می توانید بخرید؛ اجناسی که تاریخ انقضای شان نزدیک شده را در وسط می چینند و بعضا تا 25% تخفیف هم می زنند! البته مراقب باشید تاریخ انقضا خیلی نزدیک نباشد که خدای ناکرده از آن طرف بام بیفتید! برای مثال، کیکی که در مغازه 1000 تومان قیمت دارد را آنجا 800 تومان می شود خرید! خیلی خوبه!
مارک
این «مارک» هم برای خودش داستانی است! حالا یکی می بینی پولش از پارو بالا می رود، پدرش کاشت است و او خورده است (!) دوست دارد لباس مارک دار بخرد، اما جوانان ما که عموما از نظر امنیت مالی آینده ای درخشان در پیش روی شان گسترده است (چرا منو اینجوری نگاه میکنی؟ خب توقع داشتی «سیاه نمایی» بنویسم؟!) دیگر مارک پوشیدن شان چه صیغه ای است؟! همه می دانند که اگر لباسی بدون مارک ولی با جنس مرغوب گیر بیاوری فرق اصلی اش با آن لباس مارک دار، تفاوت قیمت گزاف است و بس!
البته مارک در یک مورد خوب است و آن هم هنگام خرید اقلام بهداشتی است که با سلامت انسان ارتباط دارد و عینک های آفتابی هم با سلامت چشم های مان رابطه ای تنگاتنگ دارد: «نور خورشید به دو قسمت نور مرئی و نامرئی تقسیم میشود. یکی از نورهای نامرئی که باعث صدمه به چشم میشود، امواج ماوراء بنفش است. عینک آفتابی غیر استاندارد از نفوذ اشعه UV جلوگیری نمیکند. تیرگی شیشه فقط از میزان نور مرئی که وارد چشم می شود می کاهد و عملا نه تنها از میزان ورود اشعه ماورای بنفش به داخل چشم نمی کاهد، بلکه به دلیل باز شدن مردمک در اثر کاهش نور مرئی، مقدار بیشتری از آن وارد چشم می شود!» (دکتر امین اله نیک اقبالی، استاد گروه چشم پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران)
پرچمداران
این کلمه پرچمداران بیشتر در بازار موبایل کاربرد دارد اما تقریبا می شود آن را به همه اجناس تعمیم داد! در جذابیت یک محصول جدید، رازی نهفته است که قدرت مقاومت را از انسان سلب می کند؛ تنها ایرادش این است که متاسفانه این راز نهفته و این جذابیت، خیلی گران تمام می شود!
یک چند ماه دندان روی جیگر بگذار، خدای نکرده نمی میری که! البته درباره اینکه شب می خوابید، صبح بلند می شوید و می بینید که یکهو قیمت ها فلان شده، در این متن اصلی چیزی نوشته نشده؛ شرمنده!
خانم ها و لذتی به نام خرید!
خانم های محترم عموما دارای خصوصیتی هستند که وقتی به مراکز خرید تشریف می برند و چشم شان به فروشگاه های رنگارنگ می افتد، ابتدا یک حالت خلسه عرفانی به آنها دست می دهد و بعد، ناگهان در حالی که خون جلوی چشمان شان را گرفته است، مانند گرگی که در میان گله گوسفندان افتاده شروع می کنند به تاختن و پول حرام کردن!
حتی الامکان کارت بانکی اصلی خود را به دست زن جماعت نسپارید و حتی مواظب باشید که یک وقت در خانه هم جایش نگذارید چون خانم ها دارای حس ششم عجیبی هستند که بلافاصله ردِّ آن را می زنند و ممکن است ناگهان همینطور که در محل کار تشریف دارید از تعداد اس ام اس های واصله و اعداد منفی حساب تان، شوکه شده و زبانم لال، «جونم مرگ» شوید!
خاتمه
در نهایت اینکه بررسی کردن و سبک و سنگین کردن این که شما و خانواده تان هر کدام در طول ماه چقدر هزینه بالا می آورد، به زحمتش می ارزد! اپلیکیشن هایی مثل «مینت» (Mint) این امکان را در اختیار شما می گذارند که همه حساب های مالی تان را یکجا داشته و مدیریت کنید تا سررشته امور از دست تان در نرود! البته نباید برای پس انداز مالی به فکر مرتاض شدن بیفتید! فراموش نکنید که تنها برنامه هایی به نتیجه خواهند رسید که واقع گرایانه چیده شوند.
خب، حالا با این همه پولی که پس انداز کردید، می خواهید چه کار کنید؟! لطفا ما را هم در جریان بگذارید تا فکری به حال این پول های بی زبان مان بیندازیم، متکای مان دیگر جا ندارد! بالاخره به قول بزرگمهر: «همه چیز را همگان دانند!»