حضرت سیدالشهدا (ع) علاوه بر آنکه در هنگام مرگ بر بالین شیعیان، ارادتمندان و گریهکنان خود حاضر میشود در عالم پس از مرگ و برزخ نیز به فریاد آنان میرسد.
فرزند مرحوم حاج شیخ عباس قمى[1]، مرحوم حاج میرزا على آقا محدثزاده، برای بنده نقل میکرد: «وقتى پدرم در نجف دفن شد، شب در عالم رؤیا به زیارتش نایل شدم و حال او را پرسیدم، او با چهرهای بشاش گفت: از لحظه اى که وارد برزخ شدم تاکنون، سه مرتبه مرا به محضر حضرت سیّدالشهدا (ع) برده اند و من ایشان را زیارت کردم.»
یکی دیگر از علمایی که به توفیق درک محضر حضرت سیّدالشهدا (ع) نائل آمد، آیتاللّه حاج میرزا على آقا شیرازى[2] بود.
شهید مطهرى در مورد ایشان مى گوید: «روزی ایشان در کلاس درس، در حالى که دانه هاى اشک بر روى محاسن سپیدشان مى غلطید، این خواب را نقل کرده و میگفت: در خواب دیدم مرگم فرا رسیده است، مردن را همان طورى که براى ما توصیف شده است در خواب یافتم، خودم را جدا از بدنم مى دیدم و ملاحظه مى کردم که بدن مرا به قبرستان براى دفن حمل مى کنند، سپس مرا به گورستان بردند و دفن کردند.
من تنها ماندم و نگران که چه بر سر من خواهد آمد؟ ناگهان سگى سفید را دیدم که وارد قبر شد، در همان حال حس کردم که این سگ، همان تندخویىها و رفتارهای خشن من است که به این صورت تجسّم یافته و به سراغ من آمده است، در آن هنگام مضطرب بودم و میترسیدم که این سگ به من آسیبی بزند، در همین حال بودم که ناگهان متوجّه شدم حضرت سیّدالشهدا (ع) تشریف آورد و به من فرمود: نگران نباش، من آن را از تو جدا مى کنم .»[3]
همسانی مخالفان اشک و عزا با مخالفان دستورات الهی
اگر شیعیان برای مصائب حضرت امام حسین (ع) اشک میریزند، به خاطر معرفت به مقام امامت و پیروی از انبیا و اولیای الهی است. از این رو قلب شیعیان در این مورد با قلب تمام انبیای الهی و معصومین: هماهنگ است. این نتیجه مهم یکی از معانی است که در آیة هشتاد و سه از سوره مائده به آن اشاره شده ست:
(تَرى أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقّ)ِ[4]
گریة بر امام حسین (ع) دارای ارزش فراوانی بوده و مسیر کمال و سعادتمندی را آشکار میسازد. امّا بعضی افراد جاهل با اصلِ گریه مخالفت کرده و آن را بیفایده میدانند! آنان متوجه نیستند که مخالفت با گریه، همانند مخالفت با دستورات الهی است. مخالفت با گریه، مخالفت با فرمایشات و سیرة امیرمؤمنان، علی (ع) و معصومین: است. امیرمؤمنان، علی (ع) بسیار اهل بکا و گریه بوده و شبی نبود که در عبادات بینظیر خود برای پروردگار گریه نکند.[5]
روزی معاویه،[6] ضرار بن حمزة ضبائی[7] را به کاخ خود دعوت کرد و از او خواست که در مورد امیرالمؤمنین (ع) سخن بگوید. ضرار میگوید:
«یَتَــــمَلْمَلُ تَمَلـــــْمُلَ السَّلِیم وَیَبکی بُکاءَ الحَزینِ»
علی (ع) در محراب عبادت، همانند مار گزیده به خود میپیچید و به صورت محزون میگرید.
امیرمؤمنان، علی (ع) برای خوف از عذاب الهی و کم بودن زاد و توشه اخروی و سرمایههای معنوی خود اشک میریخت و میفرمود:
«آه من قلّة الزاد»[8]
علاوه بر ایشان سایر معصومین: نیز برای لقای الهی و مصائب خاندان وحی اشک میریختند. با این توضیح میتوان مخالف با گریه را مساوی مخالفت با دستورات خدا و اهلبیت: دانست.
ملّا آقاى دربندى و درخواست نبخشیدن شمر از ابی عبدالله (ع)
ملّا آقاى دربندى واعظ متبحر و مشهوری بود که به خاطر علاقه و عشق وافر به حضرت سیّدالشهدا (ع) زبانزد خاصّ و عام بود. او آنقدر شیفتة عزاداری بر سیدالشهدا (ع) بود که در خواندن مصائب کربلا یا شنیدن آن از کثرت گریه و ناله، به حالت غش و بى هوشى مى افتاد.
در حالات ایشان نوشتهاند که در اقامة مصیبت حضرت سید الشهدا (ع) اهتمام فراوانی داشت و بر آن مواظبت مىنمود. در این امر به گونهاى بود که در بالاى منبر از شدّت گریه غش مىکرد؛ در روز عاشورا لباسهاى خود را از بدن در مىآورد و پارچهاى به خود مىبست و خاک را به سر مىریخت و گِل به بدن مىمالید و با همان شکل و صورت بر منبر مىرفت و روضهخوانى مىکرد.[9]
وی شش ماه در سال را در ایران و شش ماه دیگر را در شهر کربلا بهسر میبرد. در مدّتى که در کربلا مى زیست، هر روز و شب به حرم مطهر سالار شهیدان (ع) مشرف مى شد و با گریه و ناله، از حضرت امام حسین (ع) مى خواست که مبادا در قیامت از گناه شمر بگذرد و او را مورد عفو و بخشش قرار دهد؛ زیرا عقیده داشت حضرت امام حسین (ع) از چنان محبّتى نسبت به دیگران برخوردار است که امکان دارد در قیامت، از قاتل خود در کمال بزرگوارى و کرامت گذشت کند[10]!!
خلاصه سخن
با توجّه به مباحثی که گذشت میتوان به ارتباط تنگاتنگ پروردگار با حضرت سیّدالشهدا (ع) پی برد؛ ارتباطی که فراتر از رابطه عاشق با معشوق است، ازاینرو سزاوار است پیروان و ارادتمندان به این امام همام، فرصت را غنیمت شمرده و با شرکت در مجالس عزاداری و اشک بر مصائب ایشان به کمالات و مقامات معنوی دست یابند و این راه را مسیر میانبری برای رسیدن به لقای الهی بدانند.
پی نوشت ها:
[1] . شیخ عباس قمی معروف به محدث قمی از محدثان شیعی پرکار قرن چهاردهم هجری است . وی در سال 1294 ه.ق (1254 ه.ش) در قم متولد شد. در سن 22 سالگی به نجف رفت و شش سال آنجا ماند. پس از آن دوباره به ایران برگشت و در قم درس خواند و درس داد. مهمترین تألیف او بدون تردیدی، کتاب مفاتیح الجنان است. شیخ عباس قمی روز 22 ذی الحجه سال 1359 ه. ق دعوت حق را لبیک گفت و در سن 65 سالگی به لقاءاللّه پیوست. مرحوم آیت اللّه سیّد ابوالحسن اصفهانی بر جنازة مطهرش نماز خواند و بعد از تشییعی باشکوه، توسط بزرگان و مراجع و عموم مردم، در صحن مطهر حضرت امیرالمؤمنین(ع) به خاک سپرده شد.
[2] . آیت اللَّه میرزا علی آقا شیرازی در حدود سال 1255ش(1294 ق) در نجف اشرف به دنیا آمد، او فاضل مشهور، ادیبِ محقق، فقیه فرزانه، طبیب صاحب نفس و سرآمد عارفان عصر خویش بوده و استاد شهید مطهری وی را «نهج البلاغه مسلم» میدانست. سرانجام وی در هفدهم دیماه سال 1334ش مطابق با 24 جمادی الأول 1375ق دار فانی را وداع گفت.
[3] . عدل الهى: 251.
[4]. مائده(5):83؛ و چون آنچه را که بر پیامبر اسلام نازل شده بشنوند، دیدگانشان را مى بینى، به سبب آنچه از حق شناخته اند، لبریز از اشک مى شود.
[5] . الأنوارالبهیة: 72؛ «هو البکّاء فی المحراب لیلاً هو الضحاک اذا اشتد الضراب»؛ ایشان در محراب عبادت به شدت گریان و در شدت جنگ بسیار خندان بود.
[6]. معاویه: پدرش، صخر بن حرب، معروف به ابوسفیان و مادرش هند، معروف به هند جگرخوار بود. معاویه، پس از فتح مکه همراه با پدر و برادرش، یزید بن ابی سفیان، به ظاهر مسلمان شد و در شمار طلقا قرار گرفت. با به قدرت رسیدن عثمان، معاویه نیز همانند دیگر بنی امیه از قدرت و امکانات بیشتری برخوردار شد. پس از ماجرای قتل عثمان، معاویه شعار خونخواهی عثمان سر داد و به این بهانه رو در روی حضرت علی(ع) ایستاد و جنگ صفین را به راه انداخت. به دنبال صلح امام حسن، در سال 41 هجری، معاویه رسماً بر کرسی خلافت تکیه زد. وی در سالهای پایانی عمر برای فرزندش یزید از مردم بیعت گرفت. مرگ معاویه در رجب سال 60 هجری در دمشق واقع شد.
[7]. نام کامل او ضرار بن حمزة الضبایی بوده و جزو اصحاب امیرالمؤمنین(ع) است.(قاموس الرجال: 5/149)
[8]. نهجالبلاغه: حکمت 77؛ «ومن خبر ضرار بن ضمرة الضبابی عند دخوله على معاویة ومسألته ... یتململ تململ السلیم، ویبکی بکاء الحزین ویقول :یا دنیا! یا دنیا !إلیک عنی، أبی تعرضت، أم إلی تشوقت: لا حان حینک هیهات غری غیری. لا حاجة لی فیک، قد طلقتک ثلاثاً لا رجعة فیها.فعیشک قصیر، وخطرک یسیر، وأملک حقیر. آه من قلة الزاد ، وطول الطریق، وبعد السفر، وعظیم المورد.»
[9] . قصص العلما: 109.
[10] . در مورد شفاعت شمر و یزید لازم به یادآوری است که ریشة قرآنی-روایی برای نقل ملاعلی دربندی یافت نشد و علیالظاهر نخستین بار یکی از علمای اهل تسنّن برای تطهیر یزید و قاتلان سیدالشهدا(ع) که مرتکب گناه فجیعی شدند این سخن را بیان کردهاند. امام محمد غزالی(505 م) در کتاب احیاءعلومالدین یزید را تطهیر کرده و میگوید قتل مسلمانان باعث کفر نیست و ممکن است قاتل فرضاً یزید باشد ولی بعدها توبه کرده باشد و امّا یزید از کجا معلوم است که دور از رحمت الهی باشد و اینکه بگوییم یزید از رحمت خدا دور است، ترخص به غیب است و ترحم به یزید جایز است و یزید مؤمن بوده است. احیاءعلومالدین: 33/106.
و در منابع شیعی هیچ استناد روایی مؤید این سخن وجود ندارد هر چند ممکن است عدهای بگویند که روایت ابراز پشیمانی یزید و در خواست توبه یزید و دستورالعمل نماز غفیله از حضرت سجاد(ع) شاید مؤید شفاعت و رحمت خدا و سیدالشهدا(ع) در مورد یزید باشد که در مورد سلسله سند و منبع روایی حدیث دستور نماز غفیله توسط امام سجاد(ع) به یزید نیز خدشه وارد شده و در کتب معتبر ردّپایی از این سند یافت نشد، علاوه بر آنکه توجه به نکات ذیل نیز ضروری است:
یک) اگر کسی تصور کند که رحمت الهی و شفاعت اهلبیت: سبب ورود همگان به بهشت خواهد شد نه تنها خلاف نص و ظواهر قرآن سخن گفته بلکه تمامی وعده و وعیدها و مراحل قیامت (سؤال و جواب و نفخ صور و پل صراط و بهشت و جهنم و ثواب و عقاب) را منتفی اعلام کرده است. زیرا اگر قرار است همگان به بهشت بروند، تمامی مراحل قیامت و آیات دال بر وقوع و تحقق قیامت بیفایده خواهد بود.
دوم) در آیات فراوانی این نکته تأکید شده است که میان موحد و کافر و ظالم و مظلوم و عادل و ظالم تفاوت وجود دارد و مرتبه و فرجام این دو گروه مساوی نیست. (لَا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ)مائده(5): 100 و (مَا یَسْتَوِی الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِیرُ)غافر(40): 59 .
سوم) به تصریح آیات قرآن پس از برپایی حساب و کتاب و میزان در صحنة محشر کفار و ظالمین حتماً به جهنم میروند و در آن خلود خواهند داشت. حشر(59): 16 و 17 .
چهارم) شفاعت موهبتی است که بر پایة میزان عمل صالح افراد انجام میشود و بیحساب و کتاب و از روی مصالح و مفاسد انجام میشود و در روایات آمده است که کاهل به نماز به شفاعت نایل نمیشود چه برسد به ظالم قاتل و مشرک.
پنجم) شفاعت قلمرو خاص دارد و هیچگاه با شفاعت، حقالناس مورد بخشش قرار نمیگیرد.
ششم) درست است که مقام والای اهلبیت: و کرامت و عفو آنها در رأس و قلة مقامات انسانی است، اما این هرگز به این معنا نیست که ائمه:خلاف حکمت الهی (که عقل و نقل مؤید آن هستند) اقدامی انجام دهند و مسئلة قتل انبیا(ص) و ائمه: و سیدالشهدا(ع) حق الله و مسئلة شخصی نیست بلکه، حقالناس ساری و جاری در تاریخ است.
هفتم) مرحوم امام خمینی; در تقریرات درس اسفار خود با بحث مبسوط در مورد شفاعت، میفرمایند: «شفاعت و هدایت دو روی یک سکه هستند». با این استناد و رویکرد به شفاعت چون شمر و یزید مانع هدایت انسانها شدند؛ بسیار بعید است که قاتلان اولیاء و ائمه(ص) به آسانی سکرات مرگ و حساب و پل صراط را بگذرانند و وارد بهشت شوند.(عدل الهی از منظر امام خمینی، دفتر هفدهم تبیان: 16 و معاد از دیدگاه امام خمینی: 76 موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی;)
وبه قول محتشم کاشانی
ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند
|
یک باره بر جریده رحمت قلم زنند
|
ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر
|
دارند شرم کز گنه خلق دم زنند
|
دست عتاب حق به در آید ز آستین
|
چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند
|
برگرفته از
کتاب: آیین اشک عزا در سوگ سید الشهدا علیه السلام
نوشته: استاد حسین انصاریان