آقای بازیگر قرار است مسابقهای تلویزیونی را اجرا کند و تبلیغ این مسابقه را در تلویزیون آغاز کرده است. به مردم گفته میشود که با پاسخ دادن به پانزده پرسش میتوانند وارد این مسابقه شوند و برای این کار باید پیامکی را به فلان شماره بفرستند. پیامک را میفرستم و پیوند برنامه (اپلیکیشن) این مسابقه را دریافت میکنم. پس از نصب کردن این برنامه، مشخص میشود که باید پرسشهای مسابقه را «بخرم» و به آنها پاسخ دهم.
برنامه را با ناراحتی حذف میکنم. آقای بازیگر، شما به اندازه حجم و وقتی که از من و امثال من گرفتهای، به ما بدهکارید.
آقا یا خانم بازیگر با گرفتن پول به تبلیغ محصولات مختلف میپردازد. پس از مدتی مشخص میشود که کیفیت آن محصولات آنچنان که آقا/خانم بازیگر توصیف کرده بود، نبوده است. این مساله را مصرفکنندگان در صفحه شخصی ایشان مطرح و از آن شکایت میکنند ولی پول چنان جذاب است که تبلیغات ادامه مییابد.
آقا یا خانم بازیگر، شما به اندازه پول و وقتی که مردم بنا به توصیه شما صرف خرید آن محصول کردهاند و اکنون خود را زیاندیده میدانند، به آنها بدهکارید.
آقای گزارشگر که سلیقه شخصی خود را در گزارش دخالت میدهد، به بازیکن یا داوری که از نظر او عملکرد خوشایندی نداشته است، حمله میکند و مردم بر اساس علاقه به آن گزارشگر به صفحه شخصی بازیکن مورد نظر حمله میکنند و تا مدتها برای او مزاحمت ایجاد میکنند. آقای گزارشگر، شما بابت تحریک کردن مردم و ایجاد ناراحتی برای آن بازیکن یا داور، به آنها بدهکارید.
عابر پیاده با وجود قرمز بودن چراغ عابر در مقابل ردیف طولانی خودروها از روی خطکشی عابر میگذرد و سرعت عبور و مرور را کاهش میدهد. آقا یا خانم عابر، شما به اندازه مجموع زمانهایی که از رانندگان پشت خطکشی تلف کردهاید، به آنها بدهکارید. اینها فقط نمونههایی از بدهکاریهایی است که تقریباً هر روز شاهد آنها هستیم.
با کمی تامل میتوانید موارد مشابه و مختلف دیگری را نیز بیابید. کمی فکر کنیم و ببینیم خود ما در همین هفته گذشته چند بار مثلاً در صف بانک و نانوایی یا در هنگام رانندگی بدهکار دیگران شدهایم؟