به گزارش مشرق، اهل خانه او را میرزا [1] صدا میزدند و این لقبی بود که برای تمایز از برادرش به او داده بودند که همنام (محمد) بودند.
از ابتدای نوجوانی، درگیر مبارزه با ساواک و شاه بود، با منصورون ارتباط گرفته بود و با محسن رضایی در 17 شهریور (میدان ژاله) دیداری هم داشته و گروه توحیدی صف را راه اندازی کرده و با تأیید شهید مظلوم بهشتی مسئولیت حفاظت از امام خمینی را (از فرودگاه تا بهشت زهرا و تا مدرسه علوی) بر عهده داشت.
طرحش برای حفاظت از امام خمینی در شورای عالی انقلاب مقابل طرح سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بود که سابقه کارهای نظامی آنها سرآمد آن روزها بود، ولی با این وجود طرح میرزا پذیرفته شد چرا که همه کارها را و حتی تهیه اسلحه را هم خودشان پذیرفته بودند و برایش برنامه داشتند.
تنها شرط میرزا برای پذیرش حفاظت از امام خمینی ره به شهید بهشتی این بود که "هیچ کس متوجه نشود ما افتخار این مسئولیت را بر عهده گرفته ایم. میخواهیم چون گذشته ناشناخته باشیم ترس آن داریم که تمام زحمات ما نزد خدا بی اثر شود ما قصد نداریم در هیچ شرایطی سهمی از انقلاب برای خود قائل شویم" [2]
فردای آن روز تیتر روزنامهها این بود: چهار هزار مسلح از امام محافظت خواهند کرد... [3] در کنار کار دقیق امنیتی، از پیوست فرهنگی کارهایش غفلت نمیکرد لذا خبر و تیتر بالای روزنامهها را هیچ کس نفهمید که از کجا درآمد!؟
شهید بروجردی در کردستان
انقلاب که پیروز شد در پادگان ولی عصر عج (عشرت آباد قبلی) در کنار ابوشریف [4] مشغول کار انقلابی بود. محمد پدر دره گرگی [5] معروف به محمد بروجردی با کوله باری از تجربه به خاطر احساس تکلیف و مشکلات کار در ستاد سپاه و همچنین سختی کار با ابوشریف و با نظر شورای انقلاب برای حل بحران کردستان، به کردستان میرود: خودش اینگونه تعبیر میکند: «قرار است وارد گلستان شویم؛ گلستانی که ابراهیم پس از عبور از آتش وارد آن شد.»
تازه وارد کردستان شده بودند. از دور صدای تیراندازی میآمد. فضای شهر در هالهای از دود بود. بروجردی سمت و سوی صدای رگبار را گرفت تا رسید به خیابان استانداری، سر چهارراه ایستاد و دستور داد بچهها پیاده شوند. دو طرف خیابان سنگر گرفتند و گفت تا دستور ندادم هیچ کس شلیک نکند. باید ببینم کی دوست است و کی دشمن؟!
حدود 300 نفر وسط خیابان با مشتهای گره کرده و هماهنگ شعار میدادند. بروجردی گفت: به همه اینها نمیآید ضد انقلاب باشند مردم این شهر از نظام بدی ندیدند پس خشم آنها نمیتواند عمیق باشد، اشاره کرد که بلندگو دستی را بیاور… یکی از بچهها [6] گفت بلندگو برای چی؟ ما به تیربار احتیاج داریم
بروجردی گفت: «تیربار بماند برای مرحله آخر.» بروجردی: «می خواهم چند کلمه با شما صحبت کنم، کافی است چند دقیقه از شعار دادن دست بکشید.» یکی از ضد انقلاب با رگبار هوایی اعلام کرد: «مزدور برو گم شو» بروجردی چند قدم جلو کشید و همان کلام را تکرار کرد (صدای رگبار و شعار قطع شد) و گفت: «هدف طاغوت معلوم بود و همگی بیرونش کردیم پوزه اش را به خاک مالیدیم، امام ملت را بیدار کرد.»
همان کسی که رگبار هوایی زده بود حالا دوباره وسط حرف مسیح کردستان شروع کردن به شعار دادن ولی این بار همه جوابش را ندادند. بروجردی ادامه داد: «میدانم شما مسلمان و متدینید، این حرکت شما مخالفت با اصل نظام تلقی میشود و من می دانم که خیلی از شماها بر این عقیده نیستید.... حالا افرادی که به حرفهای من باور دارند به خاطر نظام و اسلام این جمعیت را ترک کنند.» نیمی از جمعیت از صف جدا شدند و آنجا را ترک کردند.
بروجردی با لحن جدی تر از بقیه هم خواست که جمع را ترک کنند و این بار هم 70 نفری جمع را ترک کردند و جز تعداد اندکی که یک پنجم جمعیت اولیه هم نمیشدند ماندند. یک بار دیگر هم بروجردی وارد میدان شد و از بقیه هم درخواست کرد که جمع را ترک کنند و باز هم تعدادی از همین افراد از صف جداشدند." [7]
غلبه نگاه فرهنگی بر نگاه امنیتی:
درگیریهای مسلحانه بین ضد انقلاب و نیروهای انقلابی شروع شده بود و شهید بروجردی با نگاه فرهنگی وارد کردستان شد و به جهت اخذ راهبرد صحیح و نگاه مثبت مردم کُرد به ایشان او را مسیح کردستان نام نهادند و معتقد بودند نجات کردستان فقط با نگاه صحیح شهید بروجردی اتفاق خواهد افتاد.
آن روزها به خاطر نگاه فرهنگی و پیوست فرهنگی دادن به کارهای نظامی مورد اعتراض نیروهای خودی هم قرار میگرفت.
جعفری [8] فرمانده سپاه وقت باختران به محمد بروجردی میگفت: «شما مسائل کردستان را ساده لوحانه دنبال می کنید… نباید به آنها فرصت بدهیم بیایند بالای سرمان قلع و قمع مان کنند امثال شما تهرانیها گاهی می آیید و برمیگردید سر زندگیتان و ما میمانیم این همه مشکلات. [9]»
محمد بروجردی موسسِ قرارگاه حمزه سیدالشهدا علیه السلام، قرارگاهِ امنیتی منطقه بود که مأموریت مستقیم در برخورد سخت با اشرار و ضد انقلاب داشت. بروجردی با شجاعت تمام وارد میدان میشد و با کار نرم صف مردم را از ضد انقلاب جدا میکرد.
فهم عمیق و استراتژیک محمد بروجردی باعث شد کردستان در آن روزها به عنوان موهبتی به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران برگردد و الا معلوم نبود چه اتفاقی میافتاد.
امروز هم اگر در کردستان نگاه و تفکر عمیق فرهنگی وجود داشته باشد و امنیت پایدار را محصول کار فرهنگی در کنار کار امنیتی بدانند میتوان امیدوار بود که شکافهای موجود در کردستان پُر و خلاءها برطرف شوند.
تأیید کار فرهنگی و نگاه فرهنگی به کردستان هم در جملات امام خامنه ای موج میزند و اتفاقاً رهبر معظم انقلاب اسلامی سعی میکنند که غلبه نگاه فرهنگی بر نگاه امنیتی را در استان کردستان نهادینه کنند. البته اینکه چقدر دستگاههای نظام به این امر ملتزم هستند؟ امر دیگری است.
امام خامنه ای مد ظله العالی در یکی از فرمایشاتشان درباره کردستان میفرمایند: «شما به طبیعت سرسبز و زیبای این استان نگاه کنید، به روحیهی مهربان و باصفای مردم این استان نگاه کنید، به تاریخ این استان نگاه کنید اینها نشان میدهد که این استان، یک استان فرهنگی است. [10]»
ایشان در جای دیگر فرمودهاند: «کردستان به نظر من یک استان فرهنگی است؛ من این را مکرر گفته ام. سعی کردند این استان را یک استان امنیتی و یک استان نظامی کنند حقیقت را واژگون جلوه دادند. این کار را جمهوری اسلامی که نگرد و به طور طبیعی نمیتوانست بکند چه کسانی کردند؟ دشمنان نظام جمهوری اسلامی. [11]»
اگر بروجردی مسیح کردستان شد و توانست موفق عمل کند. بدین جهت است که ایشان با عمق وجودش قائل به کار فرهنگی بود و عاشق مردم کردستان بود و به شدت به آنها احترام میگذاشت و نقش هم بازی نمیکرد و از نیروها هم میخواست که نقش بازی نکنند.
بروجردی به نیروهایش میگفت: «رفتار شما باید الگوی این افراد داوطلب باشد به ویژه رفتار مذهبی، نه اینکه در برابر آنها نقش بازی کنید، همان رفتاری را که اعتقاد دارید.»
بروجردی با همین رویه نیروهایی تربیت کرد که بعدها فرماندهان جنگ شدند، از ابراهیم همت تا کاظمی و احمد متوسلیان و دهها فرمانده ای که شاید اسمشان را هم نشنیده باشیم.
معتقد بود تنها کسی میتواند در کردستان کار کند که عاشق مردم کُرد باشد و این جمله را الحق و الانصاف با رفتار، تصمیم، نگاه و زندگی کردن در کردستان به مردم کُرد منتقل کرده بود.
جملاتش را که مرور کنی به عمق نگاه فرهنگی اش پی میبری:
- به یکی از نیروهای تحت امرش که عصبانی شده بود و داد میزد میگفت: «یک فرمانده که نباید عصبانی شود.»
- یک پاسدار پیش از اینکه چریک باشد باید یک انسان وارسته باشد، کشتن و کشته شدن مهم نیست انسان ماندن مهم است. [12]
- میرزا در گفتگوی با شهید بهشتی ره میگفت: «باید صف مردم را از ضد انقلاب جدا کرد.»
- محمد بروجردی برای داوطلبین کردستان، شرایطی فرهنگی تعیین کرده بود و به ستاد تهران داده بود. برخی شروط عبارتند از:
1. داوطلب حداقل برای مدت شش ماه.
2. تیپ فکری از افراد جا افتاده باشند.
3. اگر از نظر اخلاقی در حد بالا باشند بهتر است.
4. یا دارای همسر نباشند و یا همسر ایشان در جهت اسلام باشد و اگر با ایشان به غرب بیاید بهتر است.
دستنوشته شهید بروجردی به مسئول جذب
- «کسی میتواند به کردستان خدمت کند که عاشق خدمت به مردم کُرد باشد.»
- همسرش میگوید: «بروجردی با آوردن دوچرخه حسین (پسرش) به باختران مخالف بود چون خیلی از بچههای کرد همین دوچرخه را نداشتند.»
- بروجردی خطاب به همسرش: «من تهران برو نیستم فاطمه. دوست دارم در میان کُردها زندگی کنم. این انتخاب متعلق به خودم است.»
از تمام این حرفها میتوان به نگاه عمیق فرهنگی شهید بروجردی پی برد. علاوه بر آن به خصوصیت ویژه این نگاه فرهنگی ایشان که عاشق واقعی کُردها و کردستان بود تا جایی که این مساله (عشق به کُردها و کردستان و خدمت به آنها) در خصوصیترین حرفهای زن و شوهری محمد بروجردی موج میزند. او با انتخاب خودش به این منطقه رفت و در آن منطقه ماند و عاقبت به خیر شد. یکی از کُردهای کامیاران و از پیشمرگان کرد مسلمان میگفت: «بروجردی در کردستان شهید نشد و این لکه ننگ بر پیشانی ما نیست که او را در شهرهای ما کشته باشند، بروجردی در شهر دیگری شهید شده است. مردم کردستان عاشق محمد بودند و او را مسیح کردستان میدانستند.»
شهید بروجردی معتقد بود تکلیف مساله کردستان را کار فرهنگی تعیین میکند [13] و این جمله را بارها تکرار کرده بود و از همان ابتدای تشکیل قرارگاه حمزه به یک نفر [14] مأموریت داده بود تا تبلیغات قرارگاه حمزه سیدالشهدا علیه السلام را راه بیاندازد. حتی در سازمان پیشمرگان مسلمان که مستقیم درگیر با اشرار و ضد انقلاب بودند و یک سازمان عملیاتی به حساب میآمد دو نفر را مأمور کار فرهنگی کرده بود.
امروز هم مردم کردستان منتظر مسئولین و فرماندهانی هستند که نگاه عمیق و جامع و کامل شهید بروجردی را داشته باشند که به جای اینکه در نوک قلهها [15] نفوذ داشته باشند در قلب و دل مردم نفوذ کرده باشند.
راهبرد شهید بروجردی در مواجهه با ناامنی آن روزها کار فرهنگی و کار دقیق و حساب شده نظامی بود و امروز هم حتماً و حتماً همین نگاه میتواند راه ناتمام شهید بروجردی را تکمیل و به ثمر بنشاند.
بروجردی با نگاههای ناسیونالیستی (حتی در بین پاسداران) مقابله میکرد و به هیچ وجه نگاه قومیتی کرد و ترک در منطقه نداشت. اتفاقاً اکثر نیروهای بروجردی از کردها بودند و سازمان رزم پیشمرگان کُرد مسلمان را برای همین راه اندازی کرد و مبارزه با ضد انقلاب را به دست خود مردم کردستان سپرد.
شاید دوای درد این روزهای کردستان هم ظهور محمد بروجردیهای معتقد به کار مردمی و انقلابی باشد و اگر چه با حضور نیروهای غیر بومی در دراز مدت موافق نیستم ولی بالاخره یک نفری که فهم، ایمان و اعتقاد بروجردی را داشته باشد باید برود و کار بروجردی را در کردستان تمام کند.
امروز باید همه کسانی را که به نگاه عمیق بروجردی باور دارند به کار در کردستان دعوت کرد و نباید گذاشت نگاه و فهم و ادامه عملیات فرهنگی شهدای کردستان علی الخصوص شهید بروجردی بر زمین بماند.
بروجردی در کلام رهبر انقلاب اسلامی:
در پایان اشارهای به فرمایش امام خامنه ای دام عزه العالی درباره شهید محمد بروجردی حائز اهمیت است: مرحوم شهید بروجردی بسیار فعال بود. یکبار در سال 1359 یا اوایل 1360 رفتم منطقه غرب. ایشان آن وقت در باختران بود و من از نزدیک شاهد کار او بودم.
اما چیزی که از شهید بروجردی در آنجا احساس کردم و یک احترام عمیقی از او در دل من بوجود آورد، این بود که دیدم این برادر، با کمال متانت و با کمال نجابت، به چیزی که فکر میکند، مسئولیت و وظیفه است. برخی با احساسات شخصی و گروهی فکر میکردند یک نفر که با او موافقند، او را تقویت کنند و کسی را که با او مخالفند، با او مخالف کنند. اما شهید بروجردی هیچ گونه حرکتی که از آن حرکت، آدم احساس کند که در آن کار شکنی یا مخالفتی هست، انجام نمیداد و این، علاقه من به این شهید عزیز را خیلی بیشتر کرد. من تصور میکنم روحیه آرامش و نداشتن حالت ستیزه جویی با دوستان و گذشت و حلم در مقابل کسانی که تعارضهای کاری با او داشتند نشانه آن روح عرفانی شهید بود. معاشرتی که بتوانم جزئیات حالات عرفانی او را به دست بیاورم، متأسفانه نداشتم؛ ولی رفتارها نشان دهنده معنویات و روحیات افراد است.» [16]
*علی گودرزی دانشجوی دکترای مذاهب اسلامی – گرایش تقریب
پی نوشت:
[1] محمد مسیح کردستان، نصرت الله محمودی، ص 15
[2] محمد مسیح کردستان، نصرت الله محمودی، ص 15
[3] محمد مسیح کردستان، نصرت الله محمودی، ص 111
[4] عباس آقازمانی معروف به ابوشریف، فرمانده وقت سپاه پاسداران
[5] نام اصلی و شناسنامهای شهید بروجردی
[6] نامش درویش و از یاران و همراهان شهید بروجردی بود.
[7] محمد مسیح کردستان، نصرت الله محمودی، ص 194 تا 196
[8] بعدها در عملیاتی به شهادت رسید.
[9] محمد مسیح کردستان، نصرت الله محمودی، ص 215 تا 216
[10] دیدار امام خامنه ای با مردم سنندج 88.2.22
[11] دیدار امام خامنه ای با مردم سنندج 88.2.24
[12] میگوید. این جمله را خطاب به شهید اصغر وصالی
[13] سردار محمدی نیا، مصاحبه با سایت دفاع پرس ،4 خرداد 98
[15] اشاره به پایگاههای زمستانه نیروی زمینی
[16] http://farsi.khamenei.ir/page?id=6550