به گزارش خبرگزاری مهر، عبدالجبار کاکایی، ترانهسرا و کارشناس عرصه ادبیات و شعر، درباره وضعیت ترانهسرایی در کشور گفت: متاسفانه پرداختن به ترانه و موسیقی در بسیاری از جاها ممنوع است و مشکلات خاص خودش را دارد. اینکه یک سازمان و نهاد انقلابی، مبلغ سیاسی، ایدئولوژیک مانند حوزه هنری با نیتی خالص و پاک دغدغه ترانه و موسیقی کشور را دارد و برنامه ای به نام «اتفاق ترانه» رقم میخورد بسیار جای شکر و سپاس دارد.
وی ادامه داد: هرچند من با برخی مسئولین حوزه هنری اختلاف سلیقه دارم، اما اعتقاد دارم که این جلسه می تواند راهگشای بسیاری از مشکلات باشد. اتفاق ترانه به دنبال شعار، تبلیغ و مسائل حاشیهای نیست و از همین رو ضعفهایی که در برخی برنامه ها و مسائل در حوزه هنری وجود دارد در این برنامه نیست و این مسئله میتواند نویدبخش آینده خوب و مطلوبی باشد.
این ترانهسرا در باره کمرنگ شدن مرز میان ترانه و شعر، در سال های اخیر گفت: باید قبول کنیم که مرز میان ترانه و شعر آن هم شعر محاوره کمرنگ شده است، این اتفاق هم از زمان جنتی و اردلان بیشتر شد؛ قبل از آن اینگونه نبود و مسائل گوناگونی در این باره باب شد. پیش از آن، چارپارهای سروده می شد، بعد بر اساس ملودی و موسیقی ترانه تنظیم می شد، همانند اتفاقی که برای آواز رخ میدهد. اما بعدها این مسائل همگی تغییر کرد.
کاکایی به موضوع تفاوت میان ترانه، آواز و تصنیف پرداخت، و تصریح کرد: ما اصطلاحاتی داریم که بر اساس وزن کلام و موسیقی تغییر می کند. ترانه از دیرباز در کتب نقد ترانه وجود داشته و تالیفات بسیاری نیز در این باره شده است. به رباعی و دوبیتی هایی که بر اساس ادبیات، سنت و آداب و رسوم نواحی، نواها و نغمه های محلی و مقامی سروده و تولید می شده است ترانه اطلاق می شود. در کنار ترانه، تصنیف و آواز نیز وجود داشته است. آواز جایگاه بسیار والایی داشته و بیشتر برای مردان بوده است. در آواز کلام بر موسیقی پیشتاز است و کلام دنبالهروی موسیقی به حساب می آید. اشعار مولانا، حافظ و سعدی در آواز کارایی دارد اما در تصنیف همه چیز فرق می کند، مخاطبین تصنیف جوانان و زنان هستند در آنجا موسیقی پیشتاز است و کلام بر اساس موسیقی سروده می شود.
وی در ادامه گفت: آواز برای جلسات مهم، دربار و شخصیت های مطرح بوده است اما تصنیف برای بزم و شادی های افراد دیگر؛ هرچند که هر دو نیازمند به وجود آمدن ارتباط حسی و روحی بوده و در ادبیات و موسیقی ما دارای سابقه طولانی است. اما ترانه به معنی موسیقی نواحی است. سرایندگان آن افراد عامی، معمولی و گاه گمنام هستند که در مناطق مختلف سروده می شده است، اما در دوران مشروطه دو تن ظهور کردند که مسیر ترانه به طور کل تغییر کرد؛ یکی عارف بود که ترانه و تصنیف را سیاسی کرد و موسیقی را از فضای مجلسی به فضای کنسرتی تغییر داد، و دیگری شیدا بود که توانست هم ترانه و هم نغمات گوناگون را از حالت عوامانه خارج کند و به آنها پر و بال بدهد. از همین رو حاصل این اتفاق این شد که ترانه در بستری جدید رشد کند و در ادبیات ما مسیر جدیدی رشد کند و امروز ما دنبالروی همان تغییراتی هستیم که نزدیک به 100 سال پیش در ترانه رخ داده است.
این کارشناس عرصه ادبیات درباره کارکرد ترانه در جامعه گفت: در روزگار ما ترانه وظیفهاش انعکاس حال جامعه است. نمی توان از ترانه انتظار داشت به حکمت، موعظه و سخنان پندآمیز بپردازد. ترانه با زبان محاوره سروکار دارد؛ همان زبانی که ما روزانه از آن استفاده می کنیم، عشق می ورزیم، محبت می کنیم، ترانه یک کودک پرهیجان است که نمی تواند آرام سر جای خود بنشیند، اما ما در این 40 سال سعی کردیم توسط نظام مراقبت فرهنگی ترانه را تنها در سالن پذیرایی نگهداریم و نگذاریم به جاهای دیگر از جمله اتاق خواب برود، ما از ترانه کودکی مثبت انتظار داریم که هرچه ما بگوییم قبول کند. در حالی که ترانه احساسات زیرپوستی جامعه را بیان می کند، ترانه مجری آگاهی نیست، جامعه را هوشیار و بیدار نمی کند بلکه این ها وظیفه شعر است، ترانه تنها بازگو کننده این که است که در جامعه ما چه می گذرد.
کاکایی با بیان اینکه امروز در جامعه ما مسئله رابطه بسیار پررنگ است، گفت: در جامعه ما مسئله ای به نام رابطه ایجاد شده است؛ رابطه یعنی آشنایی و رابطه میان دو نفر، تجربه عاشقانه پیش از ازدواج که ممکن است به ازدواج و وصال ختم شود یا اینکه نه به ترک و جدایی، حال ترانه نیز به آن می پردازد اینکه تا چه اندازه به این مسئله عریان و آشکار پرداخته شود وظایف نهادهای اجتماعی، نظارتی و کیفی است که ارزشیابی کنند که این ترانه مناسب است یا خیر. در جامعه ما سن مخاطبین بسیار کاهش یافته است، و باید مراقب بود که چه ترانه هایی منتشر میشود.
وی ادامه داد: در غرب نهادهایی مانند کلیسا، روانشناسان مدارس، دستگاههای قضایی وظیفه نظارت دارند و دولت تنها به بحث کپی رایت و حقوق مولفین می پردازد اما در ایران همه چیز به دفتر نظارت و ارزشیابی موسیقی وزارت ارشاد ختم می شود که در آنجا هم تنها به بحث نظارت و نه ارزشیابی می پردازند و از همین رو هیچ کس بر ارزشیابی تولیدات نظارت نمی کند.