بهآهستگی به سمتی میرویم که شناختی نسبتاً کاملتر از تاریخچۀ وقایع سریال بازی تاج و تخت داشته باشیم. در متن پیشین گذرا به تاریخچه کهن وستروس اشاره کردیم و حدود دوازده هزار سال قبل را مرور کردیم. اشاره کردیم که در این عصر -که سپیده قرون نام دارد- انسانها از طریق باریکهای از اسوس راهی وستروس شدند و این هجرت به ستیزهایی طولانی با ساکنان اصلی وستروس (غولها، فرزندان جنگل و سایر حیوانات و موجودات) انجامید. نیز در پایان متن قبلی اشاره کردیم که «ظاهراً جنگ بین نخستین انسانها و فرزندان جنگل در حدود دو هزاره به درازا میکشد؛ بااینحال نخستین انسانها فرصت پیدا میکنند که بر بخش بزرگی از قارۀ وستروس استیلا پیدا کنند، خانهها و شهرها را بسازند و فرهنگ خویش بگسترانند» و «جنگ مداوم با فرزندان جنگل، درنهایت باعث میشود که نخستین انسانها تا حد زیادی از ایشان تأثیر بگیرند. برای مثال، میتوان به تأثیرپذیری در باورهای مذهبی اشاره کرد. نخستین انسانها پرستش خدایان فرزندان جنگل را بهآهستگی پیش گرفتند». اکنون جایی هستیم که بازه زمانی مهمی از وستروس آغاز میشود؛ دورهای که عصر قهرمانان نام دارد و حدود ده هزار سال قبل آغاز میشود.
عصر قهرمانان
برای توضیحدادن عصر قهرمانان نیاز است که هم تاریخ را مرور کوتاهی کنیم و هم از جغرافیای وستروس سخن به میان آوریم؛ چراکه عصر قهرمانان اساساً به دورهای اشاره دارد که قهرمانانی از دل وستروس برخاستهاند و بسیاری از خاندانهای مهم پادشاهی را بنا نهادند. ابتدا به دورههای تاریخی وستروس اشارهای کنیم:
- سپیده قرون
- عصر قهرمانان
- حمله اندالها
- عصر والریا
- هفت پادشاهی
- خاندان تارگرین
- قیام رابرت
پس از سپیدۀ قرون و بهوجودآمدن صلحی طولانیمدت چند هزار ساله بین انسانها و فرزندان جنگل، مجال شکلگیری دورههای تاریخی مهم فراهم شد. به مانند دورههای تاریخی انسانها روی زمین، و همانطور که وجود دورههای ثبات سبب بهوجودآمدن تمدنها و فرهنگهای غنی شد، در دنیای مارتین هم در همین دوره فرهنگها و اقوامهای مختلف کمکم شکل میگیرند و با شکلگیری فرهنگها، فضا برای «تمایزیابی» و «متکثرشدن» اقوام فراهم شد و همین روند باعث شد که هر یک از این اقوام قهرمانان خود را شکل دهند.
پیدایش قهرمانان بزرگ باعث رابطهای رفت و برگشتی بین اقوام و قهرمانان شد و این قهرمانان توانستند هدایت اقوام مختلف را پیش گیرند. تمایزها پیدا شدند: برندون معمار، خاندان استارک را بنیان مینهد و لَرن زیرک خاندان لنیستر را. هر یک از این خاندانها، همچنان که در متون پیشین اشاره کردیم، قلمروهای خاص خود را برای خود تعیین میکنند، برای خود قلعههایی مستحکم میسازند و با خاندانهای بزرگ دیگری پیرو شعائر و آیینهای مشخص متحد میشوند.
فرارسیدن زمستان طولانی
بین هشت تا ده هزار سال قبل، ظاهراً زمستان طولانی از راه میرسد که همانطور که در متنی با همین نام اشاره کردیم، دورۀ تاریکی از تارخچۀ وستروس است؛ دورهای که به تعبیر خدمتکار خاندان استارک تعریف میکند:
هزاران سال پیش، شبی فرا رسید که طول آن به بلندای یک نسل بود. پادشاهان درون قلعههایشان، همانند چوپانها در کلبههای خود، بهدلیل سرما یخ زدند. مادران بچههایشان را خفه میکردند تا شاهد گرسنگی آنها نباشند و گریه میکردند؛ درحالیکه اشک روی گونههایشان یخ میزد. در آن تاریکی، وایتواکرها برای اولینبار آمدند. آنها سوار بر اسبهای مرده خود و توسط عنکبوتهایی به بزرگی سگهای شکاری، شهرها و قلمروهای پادشاهی را میپیمودند و چیزی جز مرگ و ترس برجا نمیگذاشتند.
و فرارسیدن همین دوران است که سبب میشود که فرزندان جنگل و نخستین انسانها با یکدیگر متحد شوند و به جنگ وایتها و وایتواکرها بروند و درنهایت با شکست آنها و ساخت دیوار، آنها را به سمت سرزمینهای دوردست شمالی برانند.
و همین آگاهی تاریخی است که سبب میشود که جان اسنو پی به اهمیت جنگی که در راه است ببرد و به نزد دنریس تارگرین برود و او را برای نبردی بزرگی که در راه است (و ملیساندرا از آن با نام جنگ بزرگ یاد میکند) فرابخواند (صحنه ای را که جان اسنو در کنکاشهای یافتن آبسیدین به آن برخورد به یاد آورید).
…
در متن بعدی به حملۀ اندالها میپردازیم تا پازل تاریخچۀ وستروس کامل شود. سپس باید بهسراغ تعداد زیادی از افراد و موضوعات برویم و نسبتشان با تاریخ را یک به یک روشن کنیم. آیا وایتواکرها را فرزندان جنگل پدید آوردند؟ پادشاه شب کیست؟ آیا پادشاه شب همان فرماندهایست که هشت هزار سال قبل سپاهی را از سرزمینهای شمالی به وستروس آورد؟ و… .