برخی از باورها نقش بنیادین در زندگی انسان دارد به گونه ای که در همه زندگی او را تحت تاثیر مستقیم و غیر مستقیم قرار می دهد. از جمله این باورها که در آموزه های اسلامی به اصول و ریشه های دین تعبیر می شود، اصل معاد است که آثار فراوانی دارد که از جمله آن مسئولیت پذیری است. نویسنده در این مطلب به نقش معاد و رستاخیر در ایجاد مسئولیت در انسان اشاره کرده است.
معاد، فلسفه و هدف ساز
معاد از عود به معنای بازگشت، در کنار توحید و نبوت، یکی از مهمترین اصول دین است. توحید به انسان می آموزد که هستی دارای خداوندگار و پرودگار یگانه ای است، ولی معاد به ما می آموزد که این آفریدگار به هدفی، هستی را آفریده است و نبوت به ما آموخته که خداوند برای دست یابی به این هدف درباره دو نوع از آفریده ها یعنی انسان و جن در جایگاه پروردگاری، برنامه ای مشخص دارد که البته امامت ادامه و استمرار همان خط نبوت و پیامبری است و اما اصل عدل بر این تاکید دارد که خداوند هرگز در هیچ مرتبه ای بویژه در هنگام معاد که زمان بازخواست و حسابرسی و مکافات عمل است، ظلم روا نمی دارد.
اعتقاد به معاد با توجه به شاخص هایی که قرآن بیان کرده، فلسفه و سبک زندگی انسان را در کلیت آن مشخص می کند. کسی که به معاد بویژه بر پایه شاخص های قرآنی ایمان دارد، می داند که بیهوده و عبث آفریده نشده[1] و خداوند او را دمی رها نکرده و نخواهد کرد؛ زیرا برای رسیدن به هدف و فلسفه ایجادی و وجودی موجودات می بایست در مقام پروردگاری آفریده ها را پرورش و تربیت کند.
البته بر اساس آموزه های قرآنی، همه موجودات و آفریده های الهی در هستی، مظاهر و تجلیات وجودی خداوند هستند و رابطه آفریده ها با آفریدگار همانند رابطه تصاویر در آینه است؛ از همین رو همه به عنوان شئون الهی مطرح می شوند و خداوند همراه با شئون خود است؛ این نوع رابطه و پیوند فراتر از رابطه علی و معلولی است که علت معلولی را ایجاد می کند؛ زیرا معلول ساخته شده، می تواند پس از ساخته شدن بی نیاز از معلول در بقا باشد؛ چنانکه فراتر از رابطه حرفی است؛ زیرا حرف در معنا مستقل نیست و اگر بخواهد معنا یابد باید وابسته به اسم و فعل باشد.
بر اساس آموزه های قرآنی، انسان و جن به عنوان دو آفریده، دارای اراده و اختیار و حق انتخاب و آزادی[2] و برای این آفریده شده اند که عبادت کنند[3] و در میان انسان ها، از راه عبادت به کمالاتی چون تقوا[4] برسند و از تقوا به علم یقین[5] و از یقین شهودی و رویت[6] به مقام خلیفه الهی رسیده و مظهر خداوند شده[7] و در مقام مظهر ربوبیت و پروردگاری خلافت کنند.[8]
البته اگر انسان و جن این مسیر رشدی و کمالی را نپیمایند باید در دنیا بویژه آخرت پاسخگو باشند و خداوند با آنکه انسان را دارای اراده و اختیار و آزاد آفریده است، ولی او را رها نکرده بلکه باید مسئول اعمال خود باشد.
از آن رو می فرماید در قیامت انسان ها را نگه داشته و از آنان بازخواست خواهد شد: وقفو هم انهم مسئولون، و نگهشان دارید که آنها مسئولند.[9]
به هر حال، اصل معاد از مهم ترین اصول ریشه ای که فلسفه زندگی انسان را مشخص می کند و معنا و مفهومی دیگر می بخشد به طوری که از بی معنایی و بیهودگی و عبث بیرون آورده و به آن معنایی می بخشد که مسئولیت پذیری از مهم ترین آنها است؛ بنابراین می بایست سبک زندگی را در چارچوب آن معنا و مفهومی قرار دهد که او را به هدف و فلسفه آفرینش و زندگی می رساند.
مسئولیت سازی باور به معاد
بر اساس آموزه های قرآنی باور به معاد مسئولیت ساز است و انسان را مسئول بار می آورد. البته در قرآن بر اعتقاد به معاد تاکید شده است؛ زیرا اعتقاد و ایمان است که می تواند مسئولیت ساز باشد. ایمان، باوری است که با قلب گره خورده است؛ یعنی فراتر از گره عقلی و ذهنی که در تصدیق جزمی رخ می دهد، آن باور و تصدیق جزمی در قلب جا می گیرد و گره می خورد و عواطف و احساسات شخص را درگیر می کند. پس فراتر از تصدیق عقلی و جزم اندیشه ای در مقام اراده و عمل نیز دارای عزم می شود؛ چرا که عواطف و احساسات و قلبش نیز با آن تصدیق عقلی و ذهنی گره خورده است و همه وجودش از عقل و قلب با آن همراه است.
از نظر قرآن بسیاری از مردم ممکن است از نظر عقل نظری به تصدیق و یقین عقلی و ذهنی به امری برسند و آن را در مقام اندیشه بپذیرند و جزم اندیشه ای داشته باشند؛ ولی از نظر عقل عملی آن را نپذیرند و به انکار عملی آن بپردازند وعزمی برای عمل به آن نداشته باشند.[10]
خداوند در آیه 115 سوره طه مثالی از کسی که در مقام عقل نظری و ذهنی به یقین رسیده بود ولی در مقام عمل خلاف آن رفتار کرد بیان می کند. در این آیه آمده که حضرت آدم(ع) با آنکه علم قطعی و یقینی نسبت به ممنوعیت خوردن از درخت ممنوع داشت، ولی در مقام عمل، عزمی نداشت؛ زیرا آنچه گره ذهن او بود با قلبش گره نخورده بود. از این رو می فرماید: لم نجد له عزما، ما در آدم عزمی نیافتیم.
پس هرکسی که از نظر عقل نظری به چیزی، جزم اندیشه ای و یقین عقلی داشته باشد، به معنای آن نیست که از نظر عقل عملی بدان عزم یابد؛ زیرا مرکز تصدیق جزمی، عقل و ذهن است و مرکز تصدیق عزمی، قلب است.
لذا این گونه نیست که تلازمی میان جزم و عزم باشد هرچند که جزم، مقدمه و بستری برای عزم است ولی این گونه نیست که هرگاه جزم باشد عزم نیز خواهد بود؛ ولی باید پذیرفت که عزم همواره با جزمی همراه است؛ زیرا جزم مقدمه عزم است. از همین رو گفته شده معرفت و دانش مقدمه عمل بویژه عمل استقامتی است به طوری که هیچ مانعی نمی تواند شخص را از رسیدن به مقصد جزمی اش باز دارد و عزم و همت بلند او را به هدف سوق می دهد و رهبری می کند.
البته باید توجه داشت که برخی برای فرار از مسئولیت های عملی، راه شبهه افکنی علمی را در پیش می گیرند.
در حقیقت ریشه شبهه های علمی آنان، شهوت های علمی آنان است. اینان برای اینکه مسئولیت خویش را نپذیرند و بدان تن ندهند، به ایجاد شبهه می پردازند و با شبهه سازی می کوشند تا تردید در مقام عزم و عمل را توجیه کنند و از بار مسئولیت فرار کنند.
خداوند در آیات 3 و 5 سوره قیامت می فرماید: ایحسب الانسان الن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوی بنانه بل یرید الانسان لیفجر امامه؛ آیا انسان می پندارد که هرگز ریزه استخوان هایش را گرد نخواهیم آورد؟! آری بلکه قادریم که خطوط سر انگشتانش را یکایک درست و بازسازی کنیم. ولی نه، انسان می خواهد که جلویش را باز کند و فجور نماید.
اینکه انسان مطرح می کند که قیامتی نیست و نسبت به این امر شک می کند و شبهه ای مطرح می نماید، برای این است که بخواهد جلویش باز باشد و هرگونه که دوست می دارد آزادانه عمل کند و مسئولیتی نداشته باشد. تعبیر خداوند در تعلیل شبهه افکنی انسان «لیفجر امامه» است. فجر به معنای دریدن است؛ از همین رو به هنگام طلوع خورشید فجر می گویند؛ زیرا انوار خورشید موجب می شود تا تاریکی دریده شود. پس انسان وقتی شبهه ای درباره حقانیت قیامت و معاد مطرح می کند می خواهد این گونه با شبهه افکنی راه را در جلویش باز کند؛ زیرا وقتی قیامت و معادی نیست پس حسابرسی نیز نیست و انسانی که به معاد و قیامت و حسابرسی آن ایمان و باور نداشته باشد، جلویش باز است و هر کاری را که بخواهد می تواند انجام دهد.
به سخن دیگر، خاستگاه بی بند و باری و مسئولیت ناپذیری انسان در برابر اعمال و کردارش همان شبهه در قیامت و معاد است؛ زیرا لازم نیست که اثبات کند که قیامتی نیست، بلکه شک و شبهه در چنین اصلی کفایت می کند که خودش را آزاد و رها از هر قید و بند و مسئولیتی بداند.
اما اگر انسان شبهه را کنار بگذارد و به ایمان واقعی برسد و آنچه را به جزم در اندیشه و عقل نظر یافته در قلب پیوند و گره بزند، دیگر خود را مسئول اعمال و کردارش دانسته و حاضر نیست که هر کاری را انجام دهد مگر آنکه تضمینی داشته باشد که به ضرر و زیانش نخواهد بود و می تواند از پاسخگویی بر آید. این گونه است که اهل ایمان به قیامت و معاد و حسابرسی، اهل احتیاط و تقوا هستند و از هرگونه احتمالی که موجب شود که ناتوان از پاسخگویی باشند اجتناب می کنند و به سمت شبهات علمی و عملی نمی روند که ایشان را در معرض خطر قرار دهد.
خداوند در آیه 115 سوره غافر می فرماید هدف از فرستادن وحی بر پیامبر(ص) آن است تا مردم را نسبت به قیامت آگاه کرده و هشدار دهد. در حقیقت اگر برای وحی و بعثت پیامبر(ص) فلسفه ها و اهدافی چون تعلیم کتاب و حکمت و تزکیه مردمان[11] و بشارت نسبت به زندگی بهشتی و آسایش و آرامش و سعادت ابدی اخروی مطرح است[12] ، ولی شکی نیست که مهمترین امر همان انذار نسبت روز قیامت و معاد است؛ یعنی خداوند می خواهد مردم را نسبت به امری انذار دهد که همگان در آن روز به ملاقات خداوند و همدیگر می روند و جمع می شوند تا پاسخگوی اعمالشان نسبت به یکدیگر و خداوند باشند.
اینکه در آیات قرآن بر مسئله معاد بسیار تاکید می شود و بسیاری از آیات به شکل مستقیم و غیرمستقیم به اصل معاد در کنار توحید پرداخته، از آن روست که مسئله معاد نه تنها در اصل بسیار مهم است بلکه در ایجاد نوع نگاه انسان به هستی و فلسفه و سبک زندگی نیز بسیار تاثیرگذار است. این هراس انسان نسبت به قیامت و پاسخ گویی انسان، او را مسئولیت پذیر می کند و انسان هر کاری می کند احساس می کند که باید پاسخگوی اعمال و کردارش باشد.
در حقیقت این که انسان بداند در برابر عمل و کردارش مسئولیت دارد و روزی باید پاسخگو باشد موجب احساس مسئولیت او می شود و رفتارش را از فجور به سمت تقوا سوق می دهد.
از نظر قرآن اموری چون شبهه افکنی و شک در قیامت[13] و نیز فراموشی قیامت ریشه همه معصیت های بشر و فجور و بی تقوایی اوست. خداوند در آیه 26 سوره ص می فرماید مردمان چون روز حسابرسی در معاد و قیامت را فراموش کردند هر کاری می کنند و معصیت و فجور و بی تقوایی پیشه خود می سازند.
پس اگر مردم کارهای زشت و بدی چون اختلاس، کم فروشی، گران فروشی، دزدی، قتل، غارت، دروغ، فریب و مانند آنها را مرتکب می شوند، به سبب آن است که گرفتار شبهه افکنی یا فراموشی قیامت و حسابرسی آن هستند.
خداوند در قرآن بیان می کند که اگر انسان ها اعتقاد به معاد داشته باشند، اهل مسئولیت شده و به تقوا به جای فجور و معصیت رو می آورند. از نظر قرآن، نقش معاد و حسابرسی در تغییر رفتار انسانی بسیار حیاتی و اساسی است؛ زیرا ممکن است که آفریدگاری خداوندرا بپذیرند، ولی چون پروردگاری یا معاد را نمی پذیرند خود را آزاد و رها می دانند و به هر کاری می پردازند که دلبخواه خودشان است؛ چنانکه مشرکان و نیز اومانیست های امروزی غرب این گونه هستند.
به هر حال، از نظر آموزه های قرآنی آن چیزی که انسان و جامعه را اهل مسئولیت می سازد، مسئله باور و ایمان به معاد است؛ زیرا غیر معتقد، بر این باور است که زندگی همین زندگی دنیوی است، پس حساب و کتابی در کار نیست تا انسان، مسئول و پاسخگو باشد.
خداوند در آیه 53 اعراف می فرماید فراموشی قیامت، سبب خسران انسان است و در آیات 50 و 51 همین سوره و 13 و 14 سوره سجده و 34 سوره حاثیه غفلت از قیامت و فراموشی آن را موجب گرفتاری به عذاب جهنم معرفی می کند. پس اینکه مردم بیراهه و کژراهه می روند و در قیامت گرفتار زیان ابدی می شوند همین فراموشی و غفلت از قیامت یا عدم پذیرش آن از راه شبهه افکنی و شک و تردید است.
از آموزه های قرآنی بر می آید که فلسفه معاد و تاکید بر آن، مسئولیت پذیری انسان است تا انسان در دنیا فلسفه و سبک زندگی خود را بگونه ای قرار دهد که بتواند پاسخگوی افکار و اعمال خودش باشد.
به سخن دیگر، در آیات قرآن، فلسفله و اهدافی برای قیامت بیان شده که شامل حسابرسی اعمال بندگان بر مبنای قسط و عدل[14]، برخورداری مردم از رحمت خداوند[15]، پاداش دادن به مومنان دارای عمل صالح[16] ، کیفر نمودن تلاشگران علیه آیات خدا[17] ، جدا شدن و شفاف گردیدن صفوف حق مداران از باطل گرایان[18]، جزا، کیفر و پاداش بندگان[19] ، برپایی عدالت و برخورداری هر فرد از نتایج اعمال خویش[20] و مانند آن ها است.
وقتی انسان چنین نگاهی به هستی و زندگی داشته باشد به طور طبیعی مسئولیت پذیر خواهد بود و هرگونه عمل نکرده و اهل فجور و بی بند و باری نخواهد بود.
پی نوشت ها
[1] مومنون، آیه 115
[2] انسان، آیه 3
[3] ذاریات، آیه 56
[4] بقره، آیه 21
[5] بقره، آیه 282
[6] حجر، آیه 99
[7] آل عمران، آیه 79
[8] همان و بقره، آیه 30
[9] صافات، آیه 24
[10] نمل، آیه 14
[11] بقره، آیه 129؛ آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2
[12] توبه، آیه 21
[13] قیامت، آیات 3 و 5
[14] انبیاء، آیه 47؛ معارج، آیه 26
[15] انعام، آیه 12
[16] سبا، آیات 3 و 5
[17] سبا، آیه 5
[18] سبا، آیه 26
[19] معارج، آیه 26
[20] احقاف، آیه 19
منبع : , محمداحسان آزادی