تردیدى نیست که قرآن از سوى خدا بر پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله وسلم) نازل شده است؛ اما چرا به زبان عربى؟ و آیا الفاظ عربى قرآن نیز از سوى خدا است، یا این الفاظ از زبان پیامبر (صلی الله و علیه و آله وسلم) است؟
نزول قرآن به زبان عربى با توجه به مخاطبان نخستین و شخص پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) - که عرب زبانند - یک جریان طبیعى است و هر سخنورى، مطالب خویش را با زبان مخاطبان مستقیم خود، بیان مى کند. خداوند متعال نیز در ارسال پیامبران و ابلاغ پیام ی هاى خویش، همین رویه را به کار گرفته است. [مصباح یزدى، قرآن یشناسى، (تحقیق وتدوین: محمود رجبى)، ص 98]
همان طور که ایجاد حقیقت وحى، اختصاص به ذات خداوند متعال دارد؛ تنزل آن حقیقت به لباس عربى مبین و الفاظ اعتبارى نیز کار او است. نه آنکه فقط معناى کلام و وحى الهى در قلب پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) تنزل یافته و آن حضرت با انتخاب خود، الفاظى را به عنوان ابزار انتقال آن معارف قرار داده باشد! پس الفاظ قرآن کریم، از سوى خداوند تعیین شده و از همین رو آرایش هاى لفظى قرآن، یکى از وجوه اعجاز آن است.
همان طور که ایجاد حقیقت وحى، اختصاص به ذات خداوند متعال دارد؛ تنزل آن حقیقت به لباس عربى مبین و الفاظ اعتبارى نیز کار او است. نه آنکه فقط معناى کلام و وحى الهى در قلب پیامبر (صلی ی الله ی علیه و آله وسلم) ی تنزل یافته و آن حضرت با انتخاب خود، الفاظى را به عنوان ابزار انتقال آن معارف قرار داده باشد! پس الفاظ قرآن کریم، از سوى خداوند تعیین شده و از همین رو آرایش هاى لفظى قرآن، یکى از وجوه اعجاز آن است
آیات فراوانى دلالت دارد که علاوه بر محتوا، الفاظ و عبارت عربى قرآن نیز از ناحیه خداوند به پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) وحى شده است. [ابراهیم14، آیه 4؛ مریم (19)، آیه 97؛ دخان(44)، آیه 58؛ اعلى (87)، آیات 17، 18، 22 و 32؛ قمر (54)، آیه 40؛ احقاف (46)، آیه 12؛ فصلت41، آیه 2 و 3؛ رعد(13)، آیه 37 و ... طباطبایى، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 17، ص 359]
بهترین گواه این مطلب، تفاوت سبک بیان و عبارت هاى روایات نبوى، با آیات قرآن کریم است.
چگونه وحى الهى از مقام قدسى خداوند به کسوت الفاظ و کلمات اعتبارى- که قرارداد محض است - در مى آید؟
تنزل حقیقت تکوینى قرآن، باید مسیرى داشته باشد تا در آن مسیر، حقیقت قرآن فرود آید و با اعتبار پیوند بخورد. این مسیر همان نفس مبارک رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم) است که مى تواند بهترین واسطه، براى پیوند امر تکوینى و قراردادى باشد. مانند انسان هاى دیگر که همواره حقیقت هاى معقول را از بلنداى عقل، به مرحله تصور تنزل مى دهند و از آنجا به صورت فعل یا قول در گستره طبیعت پیاده مى کنند. [عبداللّه، جوادى آملى، تفسیر موضوعى قرآن کریم، ص 45 و 46]
بنابراین آنچه قرآن را جهان شمول ساخته است، «زبان فطرى» آن است که در گویش «زبان عربى» رسا و گویا جلوه گر شده است؛ زبانى که الفاظ آن ظرفیت نمایش معانى گسترده و پر دامنه اى را دارا است. از این رو آشنایى با زبان عربى و تلاوت قرآن به این زبان، همچون مدخل ورودى براى نیل به مراتب و مراحل بالاتر این کتاب بى نظیر است.
چرا قرآن به زبان عربی نازل شده است؟
تکلّم پیامبران به زبان قوم، یکی از سنّت های حتمی الهی است. خداوند می فرماید: «ما هیچ رسولی نفرستادیم مگر آن که به لسان قومش صحبت می کرد... .» [ابراهیم، 4] این سنت حتی در مورد پیامبرانی که دعوتی جهان شمول داشتند نیز صادق است، اگر چه برای هدایت تمام خلق مبعوث شده باشند، مانند پیامبران اولوالعزم، ولی به زبان قومی صحبت می کنند که در ابتدای بعثت در آن جا مبعوث شده اند که اگر غیر از این بود شریعت آن پیامبر (صلی الله و علیه وآله) حتی در میان قومی که در آن مبعوث شده بود مورد فهم و قبول واقع نمی شد.
قرآن، حقیقتی فراتر از زبان است و قبل از آن که به زبان عربی درآید، در مرحله ای از هستی وجود داشته که در آن مرحله، عقول بشر به آن دسترسی نداشت. خداوند آن را از موطن اصلی اش پایین آورده و در خور فهم بشر کرده و به لباس واژه ی عربیت در آورد به این امید که عقول بشر با آن انس بگیرد و حقایقش را بفهمد
قرآن، حقیقتی فراتر از زبان است و قبل از آن که به زبان عربی درآید، در مرحله ای از هستی وجود داشته که در آن مرحله، عقول بشر به آن دسترسی نداشت. خداوند آن را از موطن اصلی اش پایین آورده و در خور فهم بشر کرده و به لباس واژه ی عربیت در آورد به این امید که عقول بشر با آن انس بگیرد و حقایقش را بفهمد. [المیزان، (ترجمه فارسی)، ج 18، ص 122 - 123]
پس لبّ و اصل قرآن، فراتر از زبان و گنجانده شدن در زبان خاصی است، امّا درباره ی این که چرا به زبان عربی نازل شده، باید گفت: جدا از خصوصیات ذاتی زبان عربی که این زبان را زبانی قانونمند و در قلّه ی فصاحت و بلاغت در بین زبان ها قرار داده است، پیامبر (صلی الله و علیه وآله) بر قومی مبعوث شد که به زبان عربی سخن می گفتند و ایشان برای ابلاغ پیام خداوند، باید معجزه ای قابل فهم برای آنان ارائه می کرد تا او را انکار نکنند، به خدا ایمان آورند و در راه گسترش دین تلاش کنند. البته این قابل فهم بودن به معنای فهم همه ی حقائق قرآن نیست؛ چرا که حقائقش نامحدود است، بلکه فهم زبان و فهم اجمالی بعضی از حقائق، مورد نظر است.
دیگر اینکه ملت اعراب دست کم اعراب معاصر زمان پیامبر (صلی الله و علیه وآله) نزول قرآن را از سوى فردى غیر عرب نمى پذیرفتند و اگر مثلاً پیامبر ایرانى بود و قرآن او به زبان فارسى بود، اعراب زیر پذیرش آن نمى رفتند؛ چنانچه سوره شعراء آیه فرموده است: "وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الأعْجَمِینَ، فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ مَا کَانُوا بِهِ مُوْمِنِینَ ؛ اگر قرآن را بر شخصى غیر عرب نازل مى کردیم اعراب آن را نمى پذیرفتند".( شعراء (26) آیه 197-198)
مردم جاهلیت عرب قبل از بعثت، در پست ترین شرایط زندگی می کردند به همین خاطر، خداوند پیامبر (صلی الله و علیه وآله) را در میان قوم عرب برانگیخت. علی (علیه السلام) در مورد شرایط جاهلیت قبل از اسلام و آمدن پیامبر (صلی الله و علیه وآله) می فرماید: «خدا پیامبر (صلی الله و علیه وآله) اسلام را به هنگامی مبعوث فرمود که مردم در حیرت و سرگردانی بودند، در فتنه ها به سر می بردند، هوای و هوس بر آنها چیره شده، و خود بزرگ بینی و تکبّر به لغزش های فراوانشان کشانده بود، و نادانی های جاهلیت، پست و خوارشان کرده، و در امور زندگی حیران و سرگردان بودند و بلای جهل و نادانی دامنگیرشان بود، پس پیامبر (صلی الله و علیه وآله) در نصیحت و خیر خواهی، نهایت تلاش را کرد و آنان را به راه راست راهنمایی، و از راه حکمت و موعظه ی نیکو، مردم را به خدا دعوت فرمود. [نهج البلاغه، ترجمه ی دشتی، خطبه ی 95]
وجود این شرایط باعث شد که پیامبر (صلی الله و علیه وآله) در میان قوم عرب برانگیخته شود، پس باید قرآن به زبان عربی می بود، نه به دیگر زبان ها. ولی آنچه مهم است بهره گیری از قرآن است که منحصر به عرب زبانان نیست. خداوند می فرماید: «اگر ما قرآن را غیر عربی نازل می کردیم آن وقت عرب ها می گفتند چرا آیاتش به روشنی بیان نشده است و چرا با عرب به زبان غیر عربی و یا غیر فصیح صحبت می کند. بگو: این قرآن برای کسانی است که ایمان بیاورند که اگر عرب باشند و یا غیر عرب، قرآن برای آنان هدایت و شفا است و کسانی که ایمان نمی آورند، در حقیقت گوششان دچار سنگینی شده و همین قرآن مایه ی کوری آنان است و به همین جهت در قیامت از فاصله ای دور ندا می شوند.» [فصلّت، 44]
منابع :
اندیشه قم
منبع : اسلام کوئیست