در این باره که حافظان قرآن و جمع کنندگان آن، یعنی همهی آنها که در زمان رسول خدا همهی قرآن را از حفظ داشتند، چه کسانی بودهاند، تعدادشان چقدر بوده و هر یک چه اندازه از قرآن میدانستهاند، سخن بسیار رفته و مشکلاتی که در این مورد پیش آمده، طرح شده و پاسخ داده شده است.
اگر بخواهیم مثل بلاشر فرانسوی، تعداد حافظان قرآن را تنها از ظاهر روایاتی که مثلاً بخاری در صحیحش نقل کرده (1) در نظر بگیریم، شمارهی حافظان در زمان رسول خدا فقط هفت نفر میشود: «ابن مسعود، سالم، معاذ بن جبل، ابیّ بن کعب، زید بن ثابت، ابوزید، ابوالدرداء». ولی این هرگز نباید موجب شود که به طور انحصاری و قطعی بنویسیم که «احادیث جز هفت نفر را ذکر نمیکنند» (2). البته اگر بلاشر به جای مراجعه تنها به صحیح بخاری، فقط به یک حدیث استناد میکرد میتوانست ادعا کند که حدیث جز چهار نفر حافظ قرآن را ذکر نمیکند. به اضافه که در کمال شیطنت میافزاید که زید دو آیهی آخر سورهی توبه را هم نمیدانسته است. در صورتی که واقعاً زید آن دو آیه را میدانسته و به دلیل همین علم و یقین بوده، که بدنبال سند و نوشته و شاهد نزول آن بوده است. گذشته از این، اگر بلاشر به عمدهترین مرجع مورد مراجعهی همیشگی خود، یعنی تاریخ قرآن از نولدکه (3) مراجعه میکرد، طبق صورت مفصلی که همین نولدکه از مراجع بدست میدهد، این حافظان را هم اضافه بر آن 7 نفر مییافت:
علی بن ابی طالب (4)، عثمان (5)، تمیم الداری (6)، عبادة بن صامت (7)، ابو ایوب (8)، سعد بن عُبید (9) (هرچند این یکی را خود بلاشر چند صفحه پیش تذکر داده که به عنوان قاری نیز خوانده شده است(10)) مُجمّع بن جاریه (11)، عبید بن معاویه (12) که شناخته نشد.
قدر مسلم آن است که حافظان قرآن در عهد نبی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چندین برابر این عده است که عادت خلاف این را محال میشمارد. (13) همهی اینها در پرتو اهتمام پیامبر و بر اثر شور و شوق ایمان خود همهی قرآن را از حفظ داشتند. اگر هم در میان آنها کسانی مثل مجمّع بن جاریه (م حدود 50 هـ) یکی دو سوره از قرآن را در زمان رسول خدا نمیدانسته (14)، مسلماً بعد از پیامبراکرم آن را کامل کردهاند. (15) البته چه بسا که بین آنها یکی دو نفری هم بر این نقص باقی مانده باشند. (16)
مشکل اصلی که در اینجاست این است که روایات نام کامل همهی صحابهی جامع قرآن را در بر ندارند. در احادیث مختلفی که از جمع قرآن در زمان رسول خدا صحبت کردهاند، هر حدیثی از 4 نفر، 5 نفر و شش نفر سخن گفته (17)، اما صورت جامع و کاملی به دست نداده است.
این صورتهای موجود معمولاً دو نوع از حافظان را در بردارند: یکی آنها که تمام قرآن را کمابیش از حفظ داشتهاند و دیگر آنها که اضافه بر حفظ، از طرف پیامبراکرم مأمور به تدریس قرآن هم بودهاند.
در این یکی اشکالی نیست: در حدیثی آمده که پیامبر فرمود: قرآن را از چهار نفر فرا بگیرید: عبدالله بن مسعود، سالم مولی ابن حذیفه، معاذ بن جبل و ابیّ بن کعب. (18) در این روایت هیچگونه حصری نیست. یعنی تعداد معلمین کتاب به هیچ وجه محدود به همین چهار نفر نشده و وجود عدهی زیادی چون: اهل الصفّه، علی بن ابی طالب (علیه السلام)، مصعب بن عمیر، عتاب بن اسید، عمرو بن حزم، خالد بن سعید، رافع بن مالک، اسید بن حضیر، شهاب قرشی، به اضافهی آنها که بعد جزء حاملان قرآن در عهد نبی میبینیم، به هیچ وجه منافاتی با نام این چهار نفر به عنوان معلمین قرآن ندارد.
شاید منظور این بوده که در جمع صحابه در مدینه این چهار تن (2 تن از مهاجران و 2 تن از انصار) مأمور آموزش قرآن بودهاند.
اما اشکال اساسی در روایتی است که بخاری از انس بن مالک خادم رسول خدا نقل میکند. او به طور صریح و انحصاری میگوید: وفات یافت نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و قرآن را جمع نکردند مگر چهار نفر: اُبیّ بن کعب، معاذ بن جبل، زید بن ثابت، ابوزید، که هر چهار تن از انصارند. (19)
این روایت اشکالات زیادی پیش آورده است. از آن جمله:
1) از طریق دیگری از انس به جای نام «ابوالدرداء» نام «ابیّ بن کعب» جزء آن چهار نفر ذکر شده است. (20)
2)این ابوزید کیست که جزء معلمین انحصاری قرآن در زمان رسول خدا قرار گرفته؟ این سؤال از همان روزهای نخست مطرح بوده است. قتاده از خود انس میپرسد که این ابوزید کیست؟ او هم پاسخ میدهد که یکی از جمع ما (احد عمومتی) (21). بعدها از قتاده هم که میپرسند او جواب میدهد: یکی از جمع انس. (22)بنابراین باید این ابوزید حتماً مانند خود انس، انصاری و اضافه بر آن خَزْرجی باشد که انس گفته یکی از جمع ما. بعضی گفتهاند که این ابوزید باید همان سعد بن عُبید باشد. (23) البته این درست است که سعد از انصار بود اما او از «أوس» بود نه از «خَزْرَج». (24) گذشته از آن، شَعْبی (م103هـ) در روایتی نام شش نفر از انصارِ جامع قرآن را ذکر میکند که هم ابوزید و هم سعد جزء آنها هستند (25)، پس این دو نفر یکی نمیتوانند باشند.
بالاخره سیوطی (م911) میگوید: ابن ابی داود (م316) روایتی نقل کرده که رفع این اشکال را میکند. در آنجا انس توضیح میدهد: «این ابوزید، قیس بن السکن (م15هـ) است، یکی از گروه ما که چندی پس از رسول خدا وفات یافت. بازماندهای نگذاشت و ما از او ارث بردیم. » (26) از اینجا بعضی او را عموی انس بن مالک به حساب آوردهاند (27)، در صورتی که در پشت چهارم با هم مشترک میشوند.
3) اشکال اساسی اینجا این است که چرا انس بن مالک گفته فقط چهار نفر قرآن را جمع کردهاند و آن چهار نفر هم از انصار بودهاند. در صورتی که جامعان و حافظان قرآن چه در جمع مهاجر و چه پیش انصار، حتی در میان اوسیهای انصار هم خیلی بیشتر از اینها بودهاند، چنانکه در روایت گاهی «ابیّ» هست و گاهی «ابوالدرداء». پس تکیهی خاصی بر عدد چهار بوده است.
جالب توجه است که خود انس جزء جامعان قرآن به حساب آمده و مصحفی نیز داشته است، اما او خود را هم به حساب نیاورده و از چهار نفر دیگر صحبت کرده است.
روایات زیادی این را نقض میکنند: یکی همان روایت که گذشت. پیامبر فرمود که قرآن را از چهار نفر تعلیم بگیرند: ابن مسعود و سالم از مهاجران و معاذ و ابیّ از انصار. پس، اینها خود حافظ و جامع قرآن بودهاند و روایات بسیاری هم این را تأیید میکند. دیگر اینکه عبدالله بن عمرو گفت: من قرآن را جمع کردم و به هر شبی میخواندم. خبر به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و فرمود: به هر ماهی بخوان (28)... یا محمد بن کعب قُرَظی پنج نفر از انصار را نام میبرد و شعبی شش نفر را ذکر میکند...
بدین ترتیب این سؤال پیش میآید که پس چرا انس بن مالک گفت فقط چهار نفر قرآن را جمع کردهاند؟ خیلی ها خواستهاند این سخن انس را به کیفیتی توجیه کنند. بعضی گفتهاند: منظورش از جمع، کتابت بوده نه حفظ. پارهای گفتهاند: منظور جمع بوجوه همهی قراآت است، یا دریافت رویاروی از رسول خدا و یا جمع چیزی بعد از چیزی است تا نزولش تکامل یافته، یعنی اینها ظاهراً هر سال و هر موقع، آنچه تا آن موقع نازل شده بود حفظ داشتهاند. امام ابوبکر باقلانی (م403) در کتاب الانتصار خود برای رفع اشکال این حدیث هشت جواب میدهد، ولی واقع این است که جوابها قانع کننده نیست و ابن حجَر (م852) هم آنها را نمیپسندد. (29) به قول مازِری (م536) فقیه مالکی، انس از کجا چنین احاطهای داشته که از دانش همهی صحابه که در بلاد مختلف متفرق بودهاند خبر میدهد! این موجب شده که ملحدان بدان استناد کنند که پس جز این چهار نفر دیگران قرآن را کامل نمیدانستهاند و حال آنکه صدها نفر از صحابه بدان علم داشتهاند و تواتر همهی اجزاء قرآن مسلم است. (30)
ولی احتمالی قویتر هم وجود دارد: انس خود از قبیلهی خزرج است و میان أوس و خزرج رقابتی دیرینه بود. چه بسا که انس از فرطِ تعلق خاطر به خَزرج، فقط آن حافظانی را به یاد آورده که خزرجی بودهاند و بدین ترتیب همهی اوسیها و مهاجران و سایر اعراب از یاد رفتهاند.
به خصوص اگر به یاد بیاوریم که قتاده از انس نقل میکرد (31) که اوسیان به چهار کس افتخار میکردند: حَنْظلة بن الراهب غسیل الملائکه (32)، عاصم بن ثابت (م4 هـ) حمایت شدهی زنبوران (حَمِیّ الدَّبر) (33)، خُزَیمة بن ثابت ذوالشهادتین (م37هـ) (34) و سعد بن معاذ (م5هـ) که عرش رحمان در مرگ او به لرزش درآمد. (35) در برابر آنها، خزرجیها هم به چهار نفر افتخار میکردند که قرائت قرآن را در عهد نبی آموختند و دیگری چون آنان نیاموخته: اُبیّ، معاذ، زید و ابوزید.
بدین ترتیب، روشن شد که تعداد حافظان و جامعان نمیتواند محدود به چهار و یا حتی شش نفر باشد. این اقوال مختلفهای که گفته شده خود حاکی از یک حقیقت مسلمی است و آن این است که حافظان در میان صحابه زیاد بودند. چنانکه صحت این مدّعا را کشته شدگان «اُحد» و «بئر معونه» و «وقعهی یمامه» شهادت میدهند. در وقعهی رجیع ده نفر از قاریان کشته شدند. در وقعهی احد 74 تن از اصحاب به قتل رسیدند (36) که در میان ایشان بسیاری از قاریان بودند. در ماه صفر سال چهارم هجرت حادثهی «بئر معونه» پیش آمد که چهل و یا هفتاد تن از قاریان به شهادت رسیدند. سالی از رحلت رسول خدا میگذشت که «وقعهی یمامه» پیش آمد و در این جنگِ بسیار سخت و خونین که تا آن روز مسلمانان نظیرش را ندیده بودند از مسلمانان هزار یا هزار و دویست نفر کشته شدند که در میان آنها 700 و یا 450 تن و یا به کمترین شماره هفتاد تن از صحابه و حاملان قرآن به شهادت رسیدند. اینها خود بهترین شاهد مدعای ماست که شمارهی حاملان قرآن بر آنچه گفتهاند بسیار فزونی داشته است.
امام ابوعبید قاسم بن سلّام هراتی (م224هـ) از بزرگان ائمهی حدیث و فقه و ادب، در اول «کتاب القراآت» خود نام قاریان صحابه را ذکر کرده که خود تعداد زیادی است. (37)
اما بررسی بیشتری در احادیث و روایات مختلفه نام حاملان قرآن را بدینسان به ما رسانده است:
از مهاجران
ابوبکر (م13هـ)، عمر (م23هـ)، عثمان (م35هـ)، علی (م40هـ)، طلحه (م36هـ)، سعد بن ابی وقاص (م56هـ)، عبدالله بن مسعود (م32هـ)، سالم مولی ابی حذیفه، حذیفة بن یمان (م36هـ)، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر (م73هـ)، عبدالله بن عمرو، عمرو بن عاص (م43هـ)، عبدالله بن زبیر (38)، عبدالله بن سائب (م68هـ) (39)، ابوموسی اشعری (40)، ابوهریره (م59هـ)، معاویه (م60هـ) (41)، تمیم بن اوس الداری (م40)، عقبة بن عامر (م58هـ) (42).
از زنان پیامبر:
عایشه (م58هـ)، حفْصَه، ام سلمه (م59هـ).
از انصار:
اُبیّ بن کعب (م21هـ)، معاذ بن جبل، ابوحلیمه معاذ (م25هـ)، زید بن ثابت (م45هـ)، سعد بن عبید (م16هـ)، مجمّع بن جاریه، انس بن مالک (م93هـ)، ابوزید قیس بن السکن، عبادة بن صامت، ابو ایّوب (م52هـ)، ابوالدرداء (م33هـ)، فضالة بن عُبید (م53 هـ)، مَسْلمة بن مَخْلد (م62هـ).
بر اینها اضافه میشود: امّ ورقه دخت عبدالله بن حارث که سیوطی نخستین بار او را جزء جامعان قرآن به حساب آورده است. (43)
بدین ترتیب، اسامی سی و هفت نفر از حافظان قرآن را از عهد نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) به دست داریم. اما مسلماً جز اینان، بسیاری دیگر از قاریان هستند که قرائتشان به ما نرسیده و از یاد رفتهاند و یا در ضمن کتب یاد شده ولی مورد بررسی قرار نگرفتهاند. مثلاً میگویند شهاب قرشی تمام قرآن را بر نبی قرائت کرده و بعد در حِمْص بر مردم تعلیم میکرد. (44) یا قیس بن ابی صعصعه را که ابن ابی داود نقل کرده است. (45) درواقع این صورت شامل سه دسته میشود. کسانی که دسترسی به پیامبر داشته و هر لحظه میتوانستند پرسش خود را مطرح کرده و جواب دریافت دارند مثل ابیّ، ابن مسعود، زید... صحابهای که قرائتشان به ما نرسیده، ولی قرآن را در حفظ داشتهاند مانند معاذ بن جبل، ابوزید، سالم، عقبه. دستهی دیگر آنها که قرائت خود را نزد ابیّ تکمیل کردهاند. مثل عبادله و عبدالله بن سائب و ابوهریره را هم گفتهاند. (46)آنهایی هم که قرائتشان به ما نرسیده و ذکر نشدهاند که از شمار بیرونند.
گذشته از آن، نکتهی دیگری که هست دربارهی ختم قرآن است. (47) ختم قرآن یعنی قرائت آن از آغاز تا انجام با آداب خاص خود. عبدالله بن عمرو (ص234) میخواست قرآن را به هر شبی یکبار ختم کند و پیامبر فرمود به هر ماهی و یا دست کم هر سه شبی یکبار ختم کند (48) و گفتهاند: هر که قرآن را به کمتر از سه شب ختم کند آن را نفهمد. قیس بن صعصعه و سعید بن مُنذر نیز یک چنین اجازهای گرفتهاند. اُبی بن کعب هم قرآن را به هشت شب یکبار قرائت میکرد. (49) اینها به خوبی میرساند که یاران پیامبر تا چه حدّ در حفظ قرآن کوشش داشتهاند و چگونه همهی قرآن را به عنوان عزیزترین نادرهی وجود در گنجینهی ذهن خود حفظ میکردند. گذشته از آنکه، کتابت نیز یاور این حافظه بود.
به هر صورت، آنچه مسلم است این است که بحث بر سر کم و زیاد دانستن بعضی از صحابه: اینکه مثلاً مجمّع بن جاریه، یکی دو سوره در عهد نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) نمیدانسته و بعد آموخته، ابن مسعود فقط هفتاد سوره از شخص پیامبر آموخته و بقیه را از دیگران گرفته، زید دو آیهی آخر سورهی توبه را مثلاً فراموش کرده و از این قبیل سخنان، اینها به هیچ وجه در تواتر قطعی و مسلم آیات قرآنی تشکیکی ایجاد نمیکند. شرط تواتر در روایت قرآن آن نیست که هر فردی همهی قرآن را به حفظ داشته باشد. همین که همه را همگان دانند کافی است. حدیث انس و امثال آن هیچ لطمهای بدین تواتر قطعی ندارد تا اسباب دست ملحدان قرار گیرد. البته در اینجا سخن از حافظان قرآن در زمان رسول خدا بود و الا بعد از وفات وی (صلی الله علیه و آله و سلم) هزاران نفر بدین کار بزرگ اهتمام ورزیدند و نسل بعد از نسل، سینه به سینه این کلام الهی را تا امروز دهان به دهان به نسل کنونی رساندهاند. با این که امروز این همه وسایل چاپ و انتشار و نوارهای سمعی و بصری رواج دارد، باز در آموزش قرآن همچنان تکیهی بیشتر بر حافظه و دریافت رویاروی از معلم است.
در میان همهی اصحاب رسول خدا و آن صورتی که از اسامی دیدیم، هفت نفر هستند که شهرت بیشتری در قرائت قرآن و آموزش آن یافتهاند: علی (علیه السلام)، عثمان، اُبیّ، زید بن ثابت، ابن مسعود، ابوالدرداء، ابوموسی اشعری (50)، و الّا اگر تنها حفظ را بخواهیم بگوئیم مسلماً بیش از صد نفر میشوند که نام حافظ قرآن را استحقاق دارند.
قرائت بیشتر رایج کنونی نیز به ابوعبدالرحمن عبدالله بن حبیب سُلَمی میرسد که او نیز به نوبهی خود قرائت را توسط علی (علیه السلام) و عثمان و زید و اُبیّ از پیامبراکرم فراگرفته بود.
پینوشتها:
1. بخاری، فضائل القرآن8، فقط در سه حدیث ذکر شدهاند.
2. بلاشر: در آستانهی قرآن، یادداشت 26.
Blachére;Intr. au Coran,no. 26
3. T. Nöldeke;Geschichte de Qorans,Schwaly;II,s. 7,N. 1
4. نولدکه، از فهرست ط، فلوگل 27.
5. ابن سعد 2: 2/ 113 س24 و 26.
6. ایضاً 2: 2/ 113 س 12 و 24.
7. ایضاً 2: 2/ 113 س20 و ص114 س2.
8. ایضاً 2: 2/ 114 س2.
9. ایضاً 2: 2/ 113 س2، فهرست فلوگل 27.
10. در آستانهی قرآن، یادداشت 20 به نقل از اصابة ابن حجر 3: 81 شمارهی 3170.
11. ابن سعد2: 2/ 112 س22، اتقان 169 س 13 به بعد. (به نقل از نولدکه).
12. فهرست فلوگل27.
13. المرشد الوجیز38.
14. ابن سعد4: 2/ 86 س18، ابوشامه 38.
15. چنانکه گفتهاند ابن مسعود نیز سورههایی را که نمیدانسته به روایتی از مجمع آموخته (ابن سعد 4: 2/ 112. )
16. شرح الطریقة المحمدیه از نابلسی1: 253.
17. بخاری: مناقب الانصار 17، مسلم: فضائل الصحابه، ح119 و 120، ترمذی: مناقب32، ابن سعد 2: 2/ 112-114، احمد3: 233، 277، طیالسی ح2018، نشر1: 6، ابن عساکر5: 445.
18. اتقان1: 244 نوع 20، الجامع الصغیر1: 26 5 ح3889، قرطبی1: 58، مقدمتان 95، قسطلانی10: 278 کتاب الاحکام شمارهی 25، النووی 372، ابوشامه 36، ایضاً رک: بخاری: فضائل اصحاب 26و 27، مناقب الانصار14، 16، فضائل القرآن8، مسلم: فضائل الصحابه ح116-118، ابن سعد2: 2/ 110، احمد2: 163، 189، 195 و6: 165، طیالسی: ح2245، 2247.
Caetani;Annali,II. 711.
19. بخاری: فضائل القرآن8، احمد3: 233، 277، طیالسی2018، ابن عساکر 5: 445، فضائل القرآن ابن کثیر46.
20. اتقان 1: 245 نوع 20.
21. اتقان1: 245، احمد 3: 277.
22. ابن سعد 2: 2/ 113 س8.
23. الجامع لاحکام القرآن قرطبی 1: 57، ابن نمیر هم بر این عقیده بود. فضائل القرآن ابن کثیر46.
24. المحبّر 277، 286.
25. ابوشامه38، المحبّر ابن حبیب286.
26. اتقان1: 249-250، واقدی او را قیس بن السکن بن قیس بن زعورا میداند. فضائل القرآن ابن کثیر 46. ابوداود نیز با اسنادی طبق شرایط شیخین آن را تأیید میکند. (مناهل العرفان 1: 236) و جمهرة الانساب ابن حزم 351. در واقع هر دو از بنوعدیّ بن النجارند و در پشت چهارم یعنی حرام بن جُندَب مشترک میشوند. جمهرة الانساب ابن حزم 351.
27. ماتریال جفری 215.
28. غایة النهایه 1: 439، اتقان1: 75، مقدمتان 27، ابن سعد4: 2/ 9.
29. اتقان1: 247نوع 20، کتاب الانتصار1: 48ظ خطی به نقل از المرشد الوجیز 39.
30. معلم شرح صحیح مسلم2: 147ظ خطی، به نقل از المرشد الوجیز 40 و اتقان1: 245.
31. فضائل القرآن ابن کثیر46، التراتیب الاداریه کتانی1: 45.
32. حنظلة بن ابی عامر راهب در جنگ احد کشته شد و پیامبر خبر داد که فرشتگان او را غسل دادند. از آنجا به «غسیل الملائکه» شناخته شد. (ابن هشام3: 79).
33. کتاب المحبّر 118، او شاهد بدر و اُحد بود و در یوم الرجیع شهید شد. کافران میخواستند به انتقام روز اُحد سر از تنش جدا کنند. ولی زنبوران چون ابری پدید آمدند و مانع شدند. ابن هشام 3: 180، اشتقاق 437، احمد 2: 295، 311، بخاری: جهاد 170، و مغازی 10، 28 (این حادثه را در مورد خُبیب بن عدیّ انصاری هم گفتهاند: بخاری؛ مغازی ب28، طیالسی ح2597).
34. گواهی و شهادت او به جای گواهی دو نفر پذیرفته بود. اختصاص شیخ مفید 64، اصول کافی نوادر کتاب الشهادات.
35. سعد در غزوهی خندق کشته شد (ابن هشام 3: 238، اصابه: ت3197، در حدیث آمده: «اهتزّ عرش الرحمن لموت سعد بن معاذ» (مفتاح کنوز السنة 237س3، المعجم المفهرس7: 87 س1 ح3).
36. ابن سعد میگوید تنها از انصار هفتاد تن کشته شدهاند (طبقات2: /1/ 30) اما ابن هشام مهاجر و انصار را 65 تن میداند (ابن هشام3: 123). واقدی آن را 74 تن گفته (ص138 چاپ برلن) رک. ترمذی: تفسیر سورهی 16 ح2، احمد5: 135.
37. المرشد الوجیز40، البرهان 1: 242، الاتقان1: 248. زرکشی نام حافظان قرآن را از ابوعبید نقل نمیکند. صورتی را هم که سیوطی از ابوعبید نقل میکند با آنچه ابوشامه نقل کرده تفاوت دارد. ابوشامه به نقل از ابوعبید نام معاویه و ابوهریره را دارد که سیوطی ذکر نکرده، در ذکر نام انصار هم فقط در نام مجمع بن جاریه مشترکند. ابن جزری نیز نام 27 نفر از قاریان را از قول ابوعبید نقل میکند. (النشر1: 6).
38. عبدالله بن زبیر نخستین مولود در اسلام به مدینه است، اما ابوعبید او را در برابر انصار جزء مهاجران به شمار آورده است.
39. او قاری مکه بود و پنج سال پیش از ابن زبیر وفات یافت.
40. مهاجر غیرمکی که در صورت ابوعبید نیست، ولی ابوعمرو الدانی او را ذکر میکند.
41. معاویه پس از فتح مکه اسلام آورد (رمضان 8 هجری) و بعید به نظر میرسد که تا روز دوشنبه 11 ربیع الاول سال 11 هجری همهی قرآن را از حفظ کرده باشد و شاید به همین دلیل سیوطی نام وی و ابوهریره را جزء حافظان قرآن نیاورده است.
42. این دو نفر اخیر را ابن ابی داود ذکر میکند (اتقان1: 249 نوع20).
43. اتقان1: 250 نوع 20 فائده، ابن سعد میگوید هر وقت که رسول خدا او را دیدار میکرد، او را «شهیده» مینامید. او قرآن را جمع کرده بود. چون پیغمبر به جنگ بدر میرفت، ام ورقه از او پرسید: اجازه میدهی که من هم با تو بیایم تا زخمیان را مداوا کنم و بیماران را پرستاری؟ شاید که خدا مرا نیز به فیض شهادت برساند. رسول خدا فرمود: خداوند شهادت را برای تو آماده کرده و او را شهیده نامید. سپس امر کرد که نزد اهل خانهی خود بازگردد. بالاخره در زمان عمر به دست غلام و کنیز خود کشته شد. (ابن سعد 8: 335).
44. کتانی1: 46 به نقل از شرح المواهب 3: 366 و منابع دیگر.
45. اتقان1: 246 نوع 20 تنبیه.
46. ذهبی در اوائل معرفةالقراء، به نقل از زرکشی 1: 242-243.
47. خَتْم مصدر خَتَم است به معنی پایان بردن و به انجام رساندن و مُهر کردن. «خَتَم القرآن» یعنی قرآن را به پایان رساند. از اینجاست که استعاذه را «مُخْتتم» قرآن میگویند که اختتام قرآن بدان است. «خَتَمَ اللهُ علی قُلوبِهم» (2: 7) یعنی خداوند دلهایشان را مهر کرد. یا فرمود: «یُسْقونَ منْ رَحیق مَخْتوم، خِتَامُه مِسْکٌ» (83: 25 و 26) و شراب ناب سر به مُهر بنوشانندشان، که به مُشک مُهر کردهاندش یا آخرش بوی مشک میدهد. » انگشتر را از آن جهت «خاتم» میگویند که نامهها را بدان مُهر میکردند تا افزون و کاستی در نامه پیدا نشود. به هر صورت، ختم قرآن کاری عظیم و ستودنی مینمود. چنانکه هنوز هم در ممالک اسلامی، این سنت سنّیه مرسوم است. در جنوب عربستان کسی که نخستین بار، یکدورهی قرآن را خوانده، برایش جشن میگیرند و نام آن «ختم قرآن» است. اما در مکه برای پسربچهای که اولین دفعه قرآن را تمام کرده جشن میگیرند و آن را «اِقلابه» میگویند. وقتی ثلث یا نصف قرآن را خوانده باشد، جشن «اِشرافه» گرفته میشود. در مصر معمولاً در مهمانیها ختم قرآن مینهادند.
48. غایة النهایة1: 439، اتقان1: 75، مقدمتان 27، ابن سعد 4: 2/ 9.
49. ابن سعد3: 2/ 60. یا در مورد عثمان میگویند که به نماز، قرآن را ختم میکرد، ایضاً 3: 1/ 53.
50. اتقان1: 251، نوع 20 فصل. به نقل از طبقات القراء ذهبی.
منبع مقاله : رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ سیزدهم