مقامی از مقامات مقرّبان الهی!

یکی از مهمترین آثار رعایت اخلاص، اعطای روشن بینی، بصیرت، حکمت و معیار شناسایی حق و باطل از جانب خدا به فرد مخلص است، بگونه ای که این اثر در تمام برخوردهای او به روشنی دیده می شود

مقامی از مقامات مقرّبان الهی!


یکی از مهمترین آثار رعایت اخلاص، اعطای روشن بینی، بصیرت، حکمت و معیار شناسایی حق و باطل از جانب خدا به فرد مخلص است، بگونه ای که این اثر در تمام برخوردهای او به روشنی دیده می شود. چنانچه رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود: هیچ بنده ای برای خدا چهل روز اخلاص نورزید، مگر اینکه چشمه های حکمت از قلب او، بر زبانش جاری گردید. (بحارالانوار ، ج 70، صفحه 243)

اخلاص، معیار ارزش عبادت، مقامی از مقامات مقرّبان الهی و هدف دین است. هر کس آن را یافت، موهبتی الهی نصیبش گشته که به وسیله آن به مقامات بزرگی خواهد رسید. چرا چنین نباشد، در حالی که خداوند متعال، بندگانش را به آن امر کرده، می فرماید: «فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ» خدا را بخوانید، در حالی که تنها برای او در دین اخلاص می ورزید، اگر چه کافران را ناخوش آید. (غافر (40)، آیه 14)
در سخنان پیشوایان معصوم، تعابیر گوناگونی، از قبیل بهترین عبادت، ثمره عبادت، غایت دین، عبادت مقرّبان الهی و مانند آن دربار فضیلت اخلاص آمده است. در اهمیت اخلاص همین بس که شرط قبولی عمل است و اگر در عملی موجود نباشد، بی هدف و بی نتیجه خواهد بود.
از این رو، علی علیه السلام فرمود: «من لم یصحب الإخلاص عمله لم یقبل» (شرح غررالحکم، ج 5، صفحه 418) عمل هر کس که با اخلاص همراه نباشد، قبول نمی شود.
اخلاص، معیار ارزش عبادت، مقامی از مقامات مقرّبان الهی و هدف دین است. هر کس آن را یافت، موهبتی الهی نصیبش گشته که به وسیله آن به مقامات بزرگی خواهد رسید.
ما در این نوشتار به روایت دو داستان کوتاه در این رابطه می پردازیم:
اخلاص شیخ عباس قمی
در یکی از ماه های رمضان با چند تن از رفقاء از ایشان (محدث قمی) خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد اقامه ی جماعت را بر معتقدان و علاقه مندان، منت نهد، با اصرار و ابرام این خواهش پذیرفته شد و چند روز نماز ظهر و عصر در یکی از شبستان های آنجا اقامه شد و بر جمعیت این جماعت روز به روز می افزود هنوز به ده نرسیده بود، که اشخاص زیادی، اطلاع یافتند و جمعیت فوق العاده شد؛ یک روز پس از اتمام نماز ظهر به من که نزدیک ایشان بودم، گفتند: من امروز نمی توانم نماز عصر بخوانم رفتند و دیگر آن سال را برای نماز جماعت نیامدند در موقع ملاقات و استفسار از علت ترک نماز جماعت گفتند: حقیقت این است که در رکوعِ رکعت چهارم، متوجه شدم که صدای اقتداکنندگان که پُشت سر من می گویند «یا الله یا الله ان الله مع الصابرین» از محلی بسیار دور به گوش می رسید، این توجه که مرا به زیادتی جمعیت متوجه کرد، در من شادی و فرحی تولید کرد و خلاصه خوشم آمد که جمعیت این اندازه زیاد است، بنابراین من برای امامت، اهلیت ندارم. (فوائد الرضویّه، ج1، مقدمه محمود شهابی)
خدا در قرآن می فرماید: «فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ» خدا را بخوانید، در حالی که تنها برای او در دین اخلاص می ورزید، اگر چه کافران را ناخوش آید. (غافر (40)، آیه 14)
اخلاص غلام سیاه
در عصر خلافت علی (علیه السلام) غلام سیاهی به حضور امیرمومنان علی (علیه السلام) آمد و عرض کرد: من دزدی کرده ام مرا پاک کن (یعنی با اجرای حدّ دزدی که بریدن چهار انگشت دست راست در مرحله اول هست حکمخدا را جاری فرما). امیرمومنان (علیه السلام) فرمود: شاید دزدی تو در غیر حرز (بر وزن فسق) باشد (چون یکی از شرائط دزدی که باید دستش را برید آن است که دزدی او در محل محفوظی مثل جیب یا دکانی که درش قفل است و... که به آن حرز می گویند، باشد) سپس علی (علیه السلام) توجه خود را از او برگرداند. او برای بار دوم اعتراف کرد و گفت : من دزدی کرده ام (دزدی در حرز) مرا پاک کن. امیرمومنان (علیه السلام) فرمود: شاید دزدی تو به مقدار حدّ نصاب (یعنی به اندازه چهار نخودونیم طلای مسکوک یا به اندازه قیمت آن) نباشد، سپس علی (علیه السلام) توجه خود را از او برگرداند. غلام سیاه برای بار سوم اقرار کرد که: من دزدی کرده ام . وقتی که علی (علیه السلام) دریافت که او راست می گوید و شرائط دزدی ای که حدّ دارد، در این دزدی هست، چهار انگشت دست او را از بیخ برید، و حکم الهی را جاری نمود. غلام سیاه ، از خدمت علی (علیه السلام) مرخص شد، (در کوچه یا میدان و یا بازار) کنار مردم آمد و با احساسات پاک و با شور و نشاط به مدح علی (علیه السلام) پرداخت و گفت : قطع یمینی امیرالمومنین ، و امام المتقین ، و قائد الغرّ المحّجلین ، و یعسوب الدین ، و سیّد الوصیین و... دست راستم را برید، امیرمومنان و پیشوای پرهیزکاران ، و سرور و پیشتاز پیشقراولان ، رئیس دین و سید اوصیاء الهی . او به همین عنوان به مدیحه سرائی ادامه می داد و همچنان در شاءن علی (علیه السلام) سخن می گفت . امام حسن و امام حسین ، از آنجا رد می شدند، از جریان آگاه شده و مدیحه سرائی غلام سیاه را شنیدند و سپس به حضور پدر بزرگوارشان علی (علیه السلام) آمده و جریان را به عرض رساندند، علی (علیه السلام) شخصی را به سوی او فرستاد و فرمود به او بگو هم اکنون نزد من بیاید. فرستاده علی (علیه السلام) نزد غلام سیاه رفت و پیام علی (علیه السلام) را رساند، او با کمال شور و شوق به حضور علی (علیه السلام) آمد. علی (علیه السلام) به او فرمود: من دست تو را قطع کردم ولی تو از من مدح می کنی ؟!. غلام سیاه عرض کرد: ای امیرمومنان ! مرا با اجرای حدّ الهی ، پاک ساختی ، پیوند حب و دوستی با تو در گوشت و خونم آمیخته است ، اگر تو مرا قطعه قطعه کنی ، از حب قلبی ام که به تو دارم ذرّه ای نمی کاهد. حضرت علی (علیه السلام) (دید حیف است که چنین فرد پاک و مخلصی دست بریده باشد) از امداد غیبی الهی استمداد کرده و دعا کرد، و انگشتهای قطع شده او را به محل قطع گذاشت و از خدا خواست که دست او به حالت اول برگردد، دعای علی (علیه السلام) مستجاب شد و دست غلام سیاه ، موزون شده و به صورت اول سالم گردید.

منابع:

داستان دوستان / محمد محمدی اشتهاردی

فرآوری: آمنه اسفندیاری


منبع : سایت اندیشه قم
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان