مریم کاظمی/ روزنامه نگار
از ورود زنان ایرانی به عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی بیش از چند دهه نمیگذرد.
ورودی که محصول دنیای مدرن و باز تعریف جایگاه زنان در جامعه بوده و نگاه سنتی به زن را تغییر داده است.
این رویکرد بعد از نقش آفرینی فعال زنان در تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حالا به عرصه اقتصادی رسیده است.
اقتصادی که تا چند سال قبل بیشتر چهرهای مردانه داشت و به خاطر مفاهیم سنتی کسب و کار و اتکای فعالیتهای اقتصادی و شغلی به قدرت بدنی به عرصهای ممنوعه برای زنان تبدیل شده بود.
این ممنوعیت با پیروزی انقلاب اسلامی و نقش آفرینی زنان تحصیلکرده و مستقل در قالب نیروی کار فعال در بخشهای خدماتی، رنگ باخت و اقتصاد هم نیمرخ زنانه خود را نشان داد.
روندی که سبب نقش آفرینی موثرتر زنان به عنوان نیمی از جمعیت فعال جامعه توانست هم در توسعه اقتصادی مؤثر باشد و هم سطح رفاه خانوادهها را افزایش دهد.
در چند دهه اخیر روند شتابان زندگی مدرن و تحولات سریع اجتماعی در زندگی شهری، سبب شد تا با پررنگتر شدن نقش زنان در جامعه و ورود نیروی تحصیلکرده زنان به بازار کار، به مرورحوزه کسب و کار و اقتصاد هم به عرصهای برای پیشرفت و فعالیتهای درخشان زنان ایرانی تبدیل شود.
در این میان البته هنوز اقتصاد با خصوصیتهای مردانهاش گاه عرصه را بر این قشر تنگ میکند آن چنان که زنان کارآفرین برای بهبود شرایط و کسب و کار خود در شرایط مساوی باید بیش از مردان هم ردیفشان تلاش کنند.
این مساله ناشی از نگاه سنتی برخی از مسئولان و حتی فعالان اقتصادی به زن و عدم اعتماد به این قشر است که سبب شده آنان در بازاریابی، تأمین شرکای اقتصادی و حتی قراردادهای منعقد شده به مشکل بربخورند.
این در حالی است که به عقیده اکثر کارشناسان میزان قانون پذیری، نظم محوری، کیفیت گرایی و تعهد در زنان و به تبع آن زنان صاحب کسبوکار و مسئول بیشتر از مردان است و این مهم از نوع نگاه و خصوصیتهای ذاتی زن سرچشمه میگیرد.
هیچ کدام از ما هنوز از یاد نبردهایم زنان ایرانی در بزنگاههایی نظیر جنگ تحمیلی که چهرهای کاملاً خشن، مردانه و زمخت داشت، چگونه در پشت جبهه و خط مقدم نقش آفرینی کردند و نشان دادند هیچکس از اعتماد به زنان ایرانی پشیمان نخواهد شد.
اما متاسفانه این روزها زنان کارآفرین با وجود اینکه بخش فراوانی از نیروی کار را زیر پوشش خود دارند با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم میکنند.
نبود سرمایه در گردش، نداشتن نقدینگی، عدم اعتماد بانکها به زنان برای ارائه تسهیلات و خلاهای قانونی سبب میشود تا بسیاری از این کارآفرینان با سرخوردگی و ناامیدی مواجه شوند و در برابر مشکلات توان ایستادن نداشته باشند.
مشکلاتی که این روزها دست و پای تولیدیها و بنگاههای اقتصادی کارآفرینان مرد را هم گرفته و بسیاری از آنان را به ورطه ورشکستگی کشانده است.
مساله تلختر و عامتر در این رابطه زنان سرپرست خانوار و صاحبان کسب و کارهای کوچکی است که تنها حامی خانوادههای خود محسوب میشوند و هر گونه مشکلی در کسب و کار و ورشکستگیشان میتواند به بحرانی برای خانواده آنان تبدیل شود.
بحرانی بزرگ که در نهایت راه را بر بیکاری، فقر و آسیبهای اجتماعی میگشاید و نه تنها خانوادههای کوچک بلکه بخش بزرگی از جامعه را با خود غرق میکند.