رکسانا خوشابی ؛ کارشناس ارشد مشاوره بالینی
فراموشی منبع
شاید باورتان نشود که 18 درصد از آمریکاییها فکر میکنند خورشید به دور زمین میچرخد! به نظر شما بعد از گذشت قرنها از اعلام عکس این قضیه توسط گالیله و با وجود کلاس و درس و مدرسه و اخبار و حجم اطلاعات بشر، این مسأله کمی غیرعادی نیست؟ واقعاً چگونه ممکن است در قرن بیست و یکم هنوز کسانی اینطور فکر کنند؟
آیا تا به حال فکر کردهاید چیزهایی که آنها را به عنوان اصول و بدیهیات قبول دارید و جهتگیریهای زندگیتان را بر اساس آنها تنظیم میکنید، ممکن است درست نباشند؟ واقعاً چگونه میتوان صحت افکار و اعتقادات را محک زد و چه اتفاقاتی میافتد که یک مطلب نادرست یا یک دروغ، به عنوان یک حقیقت پذیرفته و حتی منتشر و تبلیغ میشود؟
برای جواب دادن به این سئوال باید اول سری به مغز بزنیم. باید ببینیم اطلاعات بعد از ورود به مغز چه میشوند؟ کار مغز این نیست که مثل حافظه کامپیوتر اطلاعات را روی هم بریزد یا کنار هم ذخیره کند. اطلاعات ابتدا در هیپوکامپ ذخیره میشوند؛
اما آنجا باقی نمیمانند، بلکه هر وقتکه به خاطرشان میآوریم، مغز دوباره رویشان کپی میکند و در طول این ذخیره دوباره، آنها را دوباره پردازش میکند. با گذشت زمان این داده یا واقعیت به تدریج به قشر مخ منتقل و از منبع اصلیاش که در آن آمده، جدا میشود.
مثلاً شما میدانید مرکز استان گیلان، رشت است؛ ولی احتمالاً یادتان نمیآید که چطور آن را یاد گرفتید. این پدیده را اصطلاحاً «فراموشی منبع» میگویند؛ یعنی افراد پس از مدتی یادشان میرود که چیزها را کجا شنیدهاند یا از کجا یاد گرفتهاند.
یکی از اثرات این پدیده این است که یادشان میرود یک عبارت منطبق با حقیقت بوده یا نه. با گذشت زمان این به خاطر نیاوردنها بدتر هم میشود. یک اظهار دروغ، با یک منبع غیر معتبر که اول کسی آن را باور نمیکند، بعد از چند ماه که از حافظه کوتاهمدت هیپوکامپ به حافظه بلندمدت در قشر مخ منتقل شد، اعتبار پیدا میکند؛
بههمین دلیل است که یک دروغ بعد از مدتی که از گفتن آن میگذرد؛ به خصوص اگر بهصورت شایعه درآید و افراد زیادی دربارهاش صحبت کنند، به عنوان یک حقیقت پذیرفته خواهد شد. از این خاصیت حافظه، افراد زیادی مانند سازمانهای تبلیغاتی، برخی از قدرتمندان و همچنین تعدادی از رسانهها میتوانند سود ببرند.
آنها بهراحتی میتوانند چیزی را در مدتی کوتاه یا طولانی با همین روش تکرار، به افراد بقبولانند؛ حتی اگر حقیقت نداشته باشد. آنها میدانند اگر چیزی که میگویند یا تبلیغ میکنند «به یاد ماندنی» باشد، تأثیر آن تا مدتها بعد باقی خواهد ماند.
چون وقتی افراد میخواهند یک مطلب را تکرار کنند، معمولاً میگویند: «فکر میکنم این مطلب را جایی خواندهام» و یا حتی یک منبع را هم به آن میچسبانند. موضوع دیگر، روش مغز در متناسبسازی حقایق با چهارچوبهای ذهنی فرد است.
اکثر ما معمولاً اخبار و وقایعی را به یاد میآوریم که با جهانبینی ما هماهنگ باشند، برعکس، چیزهایی که با آن در تضاد باشند را ناخودآگاه کنار میگذاریم و فراموش میکنیم.
در یک تحقیق در دانشگاه استنفورد،24 دانشآموز گفتند که طرفدار مجازات اعدام هستند و 24 نفر دیگر با آن مخالف بودند. به هر دوگروه، دو نوع مدرک ارائه شد که یکی نشان میداد مجازات اعدام، میزان جنایت را کاهش میدهد و دیگری برعکس آن بود