.. اى اهل ایمان تقواى الهى پیشه کرده، و آنچه از ربا بر عهده ى مردم دارید رها کنید و از گرفتنش بپرهیزید اگر مؤمن واقعى هستید.
و اگر چنین نکردید و به رباخوارى اصرار ورزیدید به جنگى بزرگ از سوى خدا و رسولش بر ضد خود یقین کنید و اگر توبه کردید اصل سرمایه هاى شما براى خود شماست و سودهاى گرفته شده را بازگردانید که دراین صورت نه ستم مى کنید و نه مورد ستم قرار مى گیرید.
و اگر بدهکار تنگدست بود بر شماست که او را تا هنگام توانائى و فراخى مهلت دهید، و بخشیدن همه وام و چشم پوشى و گذشت در صورتى که قدرت پرداخت ندارد، اگر فضیلت و ثوابش را بدانید براى شما بهتر است.
به راستى لازم و ضرورى است رباخواران در این آیات شریفه تدبر و دقت نموده و به وجدان خود اگر هنوز زنده و یا نیمه جان باشد رجوع نمایند، و بنگرند آیا میان حیله گرى یهود در صید ماهى در روز شنبه و فریب کارى هاى خودشان در خوردن ربا تفاوتى هست؟ و تشبث به صورت بیع و شرط لفظى و یا ضم ضمیمه آیا نظیر همان گودال کندن یهود در روز شنبه نیست که صید ماهى حرام بود، و ماهیان پس از افتادن در گودال آب راه بازگشت نداشتند و یهود آنها را گرفته و مى گفتند ما که تورى به آب نینداختیم و صید اصطلاحى نداشتیم پس ماهیان به این صورت بر ما حلال هستند!!
حقیقت این است که ترفند بیع و شرط و ضم ضمیمه که عنوان ذاتى ربا را تغییر نمى دهد گودالى است که مردم مسلمانى که ربا مى خورند خود را در آن انداخته زمینه هلاکتشان را فراهم مى آورند.
روایتى متفق علیه از رسول خدا با الفاظ گوناگون نقل شده است که ناظر به همین امور است:
«لتتبعن سنن الذى من قبلکم حذو القذه بالقذة و النعل بالنعل حتى لو ان احدهم دخل حجر ضب لدخلتموه:»
شما هم از راه هائى که ملت هاى پیشین رفته اند خواهید رفت، و اعمالى از هر جهت مطابق اعمال آنان آنچنان که پرهاى تیر و جفت نعلین با هم مطابقت دارند از شما سر خواهد زد، حتى اگر یک نفر آنان در لانه سوسمارى رفته باشد شما هم وارد آن خواهید شد.
امیرمؤمنان از رسول الله روایت کرده که آن حضرت فرمود:
«ان القوم سیفتنون بعدى باموالهم و یمنون بدینهم على ربهم و یتمنون رحمة و یأمنون سطوته و یستحلون حرامه بالشبهات الکاذبة و الاهواء الساهیة فیستحلون الخمر بالنبیذ و السحت بالهدیه و الربا بالبیع:» «1»
امت من پس از من به فتنه مال مبتلا مى شوند و به خدا منت مى نهند که به اسلام گرویده اند و بى آن که به کارهاى نیک بکوشند رحمت خدا را آرزو مى کنند، و از قهر او خود را ایمن مى پندارند و حرام خدا را با ظاهرسازى هاى دروغین و هوس هاى غفلت آمیز حلال مى شمارند، پس شراب را به عنوان نبیذ و رشوه را به نام هدیه و ربا را در قالب بیع مى خورند!!
در فقه اسلامى از اصول مسلمه است که در کلیه عقود و معاملات، متعلق مى باید جداً و حقیقتاً مقصود متعاملین بوده و با اراده و اختیار و رضایت خاطر در شرایط و حدودى که براى هر نوع معامله در شریعت مقرر است با انشاء قولى و یا عملى آن را به وجود بیاورند و به مجرد نامگذارى و تبانى صورى و حتى حدیث نفس اثرى بر آن مترتب نمى گردد.
مثلًا در صورتى که زید مقصودش آن است که مبلغ یک هزار تومان با سود ده درصد به حساب یکسال به عمرو قرض بدهد و عمرو هم جز قرض گرفتن با سود ده درصد قصدى ندارد و در ظاهر امر و عالم لفظ وانمود مى شود که عمرو خانه خود را به بیع شرطى به زید بفروشد، آنگاه خانه را یکساله به مبلغ صد تومان اجاره کرده و در سررسید با پرداخت هزار و صد تومان معامله را فسخ کند، با این عمل جز قانون را بازیچه ساختن و پرده پوشى کردن به یک گناه بزرگ کارى انجام نگرفته است.
چاره جوئى هائى که در روایات بیان شده به احتمال قوى و بلکه نزدیک به یقین اختصاص به مورد ضرورت دارد نه این که امرى عام و مسئله اى فراگیر باشد، بر فرض اگر کسى اصلا نیاز به وام گرفتن نداشته باشد، و مى تواند با قناعت زندگى را بگذراند، و یا مى تواند بوسیله قرض بدون سود احتیاج خود را رفع کند، و یا متاعى که دارد آن را بفروشد و صرف مایحتاج خود کند و یا ممکن است کمک بدون منت و ذلت از کسى دریافت کند، چنین شخصى متصور نیست که با حرام خداوند و عصیان او روبرو گردد تا به مقام جستجوى راه گریز برآید، پس روشن است که چاره جوئى هاى بیان شده در روایات ویژه زمان ضرورت است و قطعاً شامل زمان غیر ضرروى نمى شود.
خداوند براى رعایت حال مردم، و دور ماندنشان از ستم ثروتمندان و پاک شدن زندگى از ربا اهل ایمان را تشویق به وام دادن بدون سود به محتاجان نموده است و براى آن ثواب فراوان مقرر فرمود، چنانچه به توفیق حضرت حق به آیات مربوط به قرض برسم، آن را از طریق قرآن مجید و روایات به طور مفصل بیان خواهم نمود و به لطائف و منافع معنوى اش اشاره خواهم کرد.
در اینجا براى خالى نبودن عریضه به روایت مهمى از رسول خدا در باب قرض اکتفا مى کنم:
آن انسان الهى و عرشى مى فرماید:
«دخلت الجنة فرأیت على بابها: الصدقة بعشرة و القرض بثمانیة عشر فقلت یا جبرئیل کیف صارت الصدقة بعشر و القرض بثمانیة عشر؟ قال: لان الصدقة تقع فى ید الغنى و الفقیر، و القرض لا یقع الا فى ید من یحتاج الیه:» «2»
وارد بهشت شدم دیدم بر درش نوشته صدقه ده برابر و وام دادن هیجده برابر پاداش دارد، به جبرئیل گفتم، چرا صدقه ده برابر و قرض دادن هیجده برابر؟ گفت: چون صدقه به دست بى نیاز و نیازمند مى رسد ولى قرض فقط در اختیار کسى قرار مى گیرد که به آن نیاز شدید دارد.. .
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- وسائل ج 12 ص 456.
(2)- کنزالعمال ج 6 ص 210.
مطالب فوق برگرفته شده از:
کتاب : تفسیر حکیم جلد هفتم
نوشته : استاد حسین انصاریان