«لاوینگ» loving یکی از فیلمهای درام و مطرح 2016 است که توسط جف نیکولز (Jeff Nichols) کارگردانی شده و روت نگا (Ruth Negga) و جوئل اگرتون (Joel Edgerton) در آن به نقش آفرینی پرداخته اند. داستان فیلم بر اساس داستانی واقعی درباره ی ریچارد لاوینگ و همسر سیاه پوستش است که در دهه 50 میلادی به جرم ازدواج میان نژادی از ایالت ویرجینیا تبعید میشوند.
جف نیکولز (Jeff Nichols) متولد 7 دسامبر 1978 فیلمنامه نویس و کرگردانی آمریکاییست. رشتهی فیلمسازی را در دانشگاه کارولینای شمالی خوانده است. او فیلم «داستانهای تفنگ ساچمهای» Shotgun Stories را درسال 2007، «پناه بگیر» Take Shelter را در سال 2011، «ماد» Mud و «نیمه شب ویژه» Midnight Special را در سال 2016 ساخته است. فیلم اخیر او «لاوینگ» loving که موضوع مقالهی ماست دربارهی پرونده ای جنجالی و تاریخ ساز پس از جنگ داخلی آمریکاست و در 4 نوامبر 2016 به اکران در آمده است. پس از ساخت فیلم «نیمه شب ویژه»، منتقد رولینگ استون او را یکی از بهترین کارگردانان در میان کارگردانان همسن و سالش خواند.
روت نگا (Ruth Negga) متولد 7 ژانویه 1982 بازیگری اتیوپیایی-ایرلندیست. او درسال 2004 فیلم Capital Letters، در سال 2005 در فیلمهای «ایزولیشن» Isolation و «صبحانه در پلوتون» Breakfast on Pluto و در سال 2016 در فیلمهای «وارکرفت» Warcraft ایفای نقش کرده است. او همچنین نقشهایی هم در فیلم ها و سریال های تلویزیونی از جمله؛ سریال کوتاه شبکه بیبیسی Criminal Justice، «عشق و نفرت» از شبکه آرتیای (RTÉ)، «ناجورها» Misfits از شبکه ای 4 (E4) و Marvel’s Agents of S.H.I.E.L.D. از شبکه اِیبیسی (ABC) بازی کرده است. یکی از اصلیترین نقشهای او در سال های آخیر نقش تولیپ اًهیر در سریال Preacher از شبکهی ایامسی (AMC) بوده است.
این هنرپیشه برای به تصویر کشیدن نقش میلدرد لاوینگ در فیلم«لاوینگ» نامزد دریافت جوایز زیادی از جمله؛ اسکار، گلدن گلب (Golden Globe)، بفتا (BAFTA Rising Star Award) برای هنرپیشه های تازه پا گرفته و جایزه منتقدین (Critics’ Choice Movie Award) برای بهترین هنرپیشه نقش اصلی زن شده است.
جوئل ادگرتون (Joel Edgerton) متولد 23 جون 1974، فیلمساز و بازیگری استرالیاییست. در فیلمهایی از جمله؛ «جنگ ستارگان» Star Wars: Episode II – Attack of the Clones در سال 2002، «جنگجو» Warrior و «موجود» The Thing در سال 2011، «سی» Thirty در سال 2012، «گستبی بزرگ» The Great Gatsby در سال 2014 بازی کرده است. در سال 2015 در نقش اصلی «خروج: پادشاهان و خدایان» نقش آفرینی کرد و همچنین به عنوان نقش مکمل جانی دپ (Johnny Depp) در فیلم «عشاء ربانی سیاه» Black Mass نقش آفرینی کرده است.
او دو بار در استرالیا در سال های 2002 و 2010 موفق به دریافت جایزه ی AACTA Award برای نقش اول و مکمل مرد شده است. همچنین برای اولین فیلمش «هدیه» The Gift در آمریکا، نامزد دریافت جایزهی بهترین کارگردان برای اولین فیلم، شد. او همچنین برای ایفای نقش ریچارد لاوینگ در گلدن گلب امسال نامزد دریافت جایزهی بهترین هنرپیشه مرد بود.
فیلم «لاوینگ» loving با صحنهای احساسی آغاز میشود. زن و مردی (ریچارد و میلدرد) در کنار هم روی ایوان خانهای نشسته اند. زن سیاه پوست و مرد سفید پوست است. زن با استرس به مرد اعلام میکند که حامله شده و جو حاکم ما را آمادهی عکسالعملی ویژه از مرد کرده، اما مرد با روی باز از این خبر استقبال میکند. در ادامه مسابقهی ماشین رانی و شرط بندی بر روی ماشین را میبینیم و اینجاست که احساس میکنیم مرد داستان از مهارتهایی بر خوردار است. سفید پوست داستان اکثراً در میان سیاهپوستان دیده می شود و پس از پیشنهاد ازدواج ریچارد به میلدرد و درخواست او از پدر میلدرد برای همراهی آنها به واشنگتن جهت ثبت ازدواج است که متوجه می شویم جایی از داستان مشکل دارد. چرا در ورجینیا ازدواج نکردند؟ چرا پنهان کاری می کنند؟ مادر ریچارد ماماست و با رویه ای خشک در تمام داستان درکنار (و شاید هم چاقو بدست پشت – شکی که به همهی اطرافیانشان پیدا می کنید) ریچارد ایستاده. ازدواجشان نباید آشکار شود، ولی بلاخره شبی که پلیس به خانهشان حمله میکند و ریچارد و میلدرد را در خانهی پدری میلدرد دستگیر می کند میفهمیم که این دو درواقع با ازدواج میان نژادی جرمی بزرگ مرتکب شده اند. ریچارد با وثیقه ازاد میشود ولی به او گوشزد میشود که در صورت تلاش برای آزادی همسرش دوباره زندانی خواهد شد.
تصمیم به گرفتن وکیل می کند و بهترین وکیل ممکن را به استخدام خود در می اورد. وکیل با اینکه در اول داستان حس چندان خوشایندی به بیننده منتقل نمی کنند ولی در آخر یکی از بزرگترین پشتیبانان آنها از آب در می اید.
در ادامه به دادگاه می روند وبه پیشنهاد وکیلشان، با قبول جرم خود به یک سال زندان و 25 سال تبعید از ایالتشان محکوم میشوند. دوری از خانواده برای میلدرد بسیار سخت است و ریچارد نیز طاقت ناراحتی میلدرد را ندارد. برای تولد کودک پیش خانواده بر میگردند که دوباره دستگیر میشوند و وکیل نجاتشان می دهد. اینجاست که می فهمند راه برگشتی نیست و نباید به خانه بازگردند.
در ادامه داستان ریچارد همچنان به کارمکانیکی و ساخت خانه مردم مشغول است (آرزویی که برای خود و میلدرد داشته ولی در پروسه تبعید اجباری بر باد رفته است). میلدرد با تشویق یکی از دوستانش در بحبوحه اعتراضات سیاهپوستان برای داشتن حقوق مساوی، نامهای به دولت وقت میفرستد و چندی بعد سازمانی با تقبل هزینهی پرونده و گرفتن یک وکیل برای کمک به آنها اعلام آمادگی میکند. وکیل پسرکی جوان و بیتجربه، ولی پیگیر و اهل ریسک است. سالها میگذرد، کشمکش بین ریچارد و میلدرد برای عمومی کردن پرونده ادامه دارد ولی همیشه این ریچارد است که برای راضی نگهداشتن میلدرد کوتاه میآید. در آخر و تقریباً پس از 10 سال، با پشتکار و امید میلدرد، نا امیدی و یأس همراه با عشق ریچارد و زرنگی وکیل و دوستانِ در راه پیداشده، موفق میشوند که پرونده را به دادگاه عالی ببرند و نتیجهای بگیرند. برای دیدن نتیجه بهتر است فیلم را ببینید!
منتقدین نگاهی تحسینبرانگیز به فیلم داشتهاند و با توجه به واقعی بودن داستان میتوان گفت که امتیاز 79/100 منتقدین به این فیلم بسیار خوب بوده است. این بار با
منتقد واشنگتنپست (washingtonpost) شروع میکنیم، به نظر او «
لاوینگ» فیلمی رادیکال ولی آرام است، پرترهای از ریچارد و میلدرد لاوینگ که بدون اینکه عمدی در کار باشد تبدیل به فعالان صحنهی سیاسی ازدواجهای میان نژادی شدند. داستانی که در نهایت هنوز هم برای تقویت پذیرش اجتماع در مورد ازدواجهای میان نژادی است. داستان فیلم به زیبایی به نمایش روزمرگی و جزئیات زندگی این زوج پرداخته و تلاش میلدرد برای بازگشت به خانه را به تصویر کشیده.
ولیلج ویسیها (villagevoice) دربارهی این فیلم میگویند که فیلم کاملاً و تماموقت متمرکز بر زوج عاشق و متواضع است- که شاید به نظر، یکی از مشکلات فیلم باشد. بیننده معمولاً از فیلمهای این دورهی زمانی توقع سخنرانیهایی طولانی در وصف اخلاق و حقوق بشر و یا نژادپرستانی دوآتشه در مقابل زوج داستان را دارد. ولی فیلمنامه و کارگردان بدون استفاده از این شیوهی بعضاً حوصله سر بر توانستهاند داستان و هدفش را به بار بنشانند. تمایل آنها به مقابله با ظلم تنها و تنها به دلیل عطش میلدرد برای بازگشت به روستاست. هر دو بازیگر در سکوت خود با هنرمندی تمام احساسات و داستان را بازگو کردهاند؛ و البته داستان بهجز اشاره به ازدواج میان نژادی در دهه 50 میلادی، گریزی هم به مشکلات فعلیِ ازدواج کردن در قرن 21 دارد.
منتقد رولینگ استون (rollingstone) معتقد است که بازی دو نقش اصلی فیلم یکی از بهترین بازیهایی است که در سالهای اخیر دیدهایم، کاری که سالها راجع به آن صحبت خواهد شد. کارگردان فیلم به نظر او یکی از بااستعدادترین کارگردانان معاصر است، این منتقد همه را به دیدن 4 کار قبلی کارگردان دعوت کرده و میگوید که اگر اهل سینما و فیلم هستید و تا کنون این کارها را ندیدهاید “از دستتان رفته” و حتماً برایشان وقت بگذارید.
منتقد راجر ایبرت (rogerebert) نیز مانند ویلج ویس معتقد است که یکی از نکات مثبت فیلم زیبایی روایت آن بدون استفاده یا در واقع شاید سوءاستفاده از احساسات و برانگیختن آن با سروصدا و حرفهای نژادپرستانه است. نقشهای اصلی اهل حرافی نیستند، خودنما نیستند، نمیخواهند در مرکز توجه قرار بگیرند و در سکوت یکی از تأثیرگذارترین اتفاقات در جهت تغییر قوانین نژادپرستانه را بر عهده گرفتند. فیلمسازی نیکولز هم فوقالعاده است در طول فیلم افراد همیشه در حال انجام کار با دستهایشان هستند (مکانیکی، ساخت خانه، رفت و روب، شستن لباس و…) و همیشه صدایی در فضا مشخص است، جیرجیرک و یا صدای گرمای تابستان ویرجینیا. طراحی صحنه و کارگردانی چنان ظریف و دقیق است که ممکن است دستکم گرفته شود. همه جزئیات با دقت انتخابشدهاند ولی هیچکدام پر رنگ نشدهاند. این مهمترین کار کارگردان و عوامل است.
منتقد ورایتی variety در میان چند منتقدی که به آنها پرداختیم کمترین امتیاز را به فیلم داده (70/100). البته او نیز کارگردانی، بازیها را ستوده ولی به نظرش وجود کمی سروصدا و هیجان در فیلم شاید میتوانست تغییرات مثبتی در آن ایجاد کند. به نظر او تلاش کارگردان برای نشان دادن زوجی که بدون خودبینی و در عین تواضع کاری بزرگ انجام میدهند در واقع همین کار را با فیلم کرده است. فیلم خوبی است ولی آنچنانکه باید خود را درست عرضه نکرده است.
شاید نظر منتقد ورایتی درست باشد، اینکه چه مقدار این فیلم را در سالهای آینده به خاطر داشته باشید شاید نشانهای در قبول یا رد این نظر باشد.
Post Views:
98